قلمزن🇵🇸
#هالوین #روزنوشت دخترک لاکچری عکسش را درگروه با یک ژست عجیب و کدویی که در بغل گرفته و لباس عجیب تر
#روزنوشت
#کودکی_نوجوانی
#هویت
با دخترها قرار پیاده روی گذاشتیم
در محل قرار کمی زودتر ایستاده ام
تا بچه ها معطل نمانند
چهارتای اول را از دور می بینم
دست تکان میدهم
شروع میکنند به دویدن
اشاره میکنم ندوید
امانت هستند و نگرانم صدمه ببینند
هنوز نرسیده اند که دخترک هالوینی به زمین میخورد
خودم را میرسانم چیزی نشده و میخندد
بعد با هیجان میگوید خانوم من و سگم اینجا زیاد میدویم و غلت میزنیم
حرف را عوض میکنم
دوباره میگوید خانم کاش سگم را میآوردم
بچه ام دوروزه بیرون نیامده!
و این جملات را با اداواطوار عجیبی میگوید،
میگویم قرارمان پیاده روی آدمهاست
می خندد و میگوید باشه دیشب با ماشین بچه رو گردش بردیم
و ادامه میدهد به مامانم گفتم من و این بچه گرسنه هستیم
برویم رستوران غذا بخوریم
مامان گفت شاید رستوران سگ راه ندهد گفتم تو بپرس راه میدهد
مامان پرسید اتفاقا صندلی برای سگ هم داشتند برای بچه استیک سفارش دادم خانوم...
نمیگذارم ادامه دهد
حالا 4 نفر بعدی هم اضافه شده اند
بقیه هم نتوانستند بیایند
تیم کوچک 9 نفره ما حرکت میکند،
اما دخترک دلش میخواهد یک ریز از سگش بگوید
از خانه ویلایی و
از مهمانی هایشان،
بحث که عوض میشود ناگهان میپرسد
خانوم شما واقعنی واقعنی جشن هالوین نگرفتید؟!
میگویم نه دخترم گفتم که ما ایرانی هستیم و هالوین برای ما نیست و دوستش نداریم
میگوید خانوم آخه خاله هام و عمه هام و عموهام همه اونطرف هستند و هالوین دارند ما هم از اونها ارث بردیم
میگویم اونها باید از شما ارث ببرند
همه تون ایرانی هستید
میخندد و ساکت میشود
به چه فکر میکند نمیدانم
این بچه این بچه ها
دارند در بی هویتی مستهلک میشوند
در بلاتکلیفی خانواده ها
در کش و قوس این سو و آن سوی اطرافیان
این بچه هارا تهاجم فرهنگی غرق نمیکند
سرگردانی و بی هویتی و نداشتن تکیه گاه قدرتمند و باثبات فکری مضمحل میکند.
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann