eitaa logo
قلمزن
521 دنبال‌کننده
729 عکس
137 ویدیو
2 فایل
هوالمحیی قلم زدن امر پیچیده ای نیست فاعلی میخواهد و ابزاری، و اتفاقی که باید در تو رقم بخورد... و خدایی که دستگیری کند و خشنود باشد همین! http://payamenashenas.ir/Ghalamzann پیام ناشناس ادمین @fs_hajivosugh بله و تلگرام : @ghalamzann
مشاهده در ایتا
دانلود
قلمزن
#مادربزرگ جایی بر بلندی‌های شاه البرز زندگی می‌کند، کوهستان‌های مرتفع که در تابستان هم برف برآنها خو
رفت و ما وجود نازنینش را از دست دادیم... لطفا در آخرین شب سال همه رفتگان را به فاتحه‌ای مهمان کنیم
سالی که گذشت بالا و پایین‌هایی را تجربه کردیم، از دست دادن‌هایی و به دست آمدن‌هایی، و غم‌ها و شادی‌ها توأمان تجربه شدند اینکه بگوییم سالی که گذشت سالی بد بود یا خوب، هیچکدام یک گزاره منطقی نیستند و اینکه آرزو کنیم سال آینده اینطور نباشد و آن طور دیگر باشد، باز هم دریافت درستی از دنیا و طراحی‌اش نداشته‌ایم باور اینکه دنیا محل همین افت و خیزهاست و از آن گریزی نیست و سال آینده و سال‌های آینده هم همین خواهد بود و این ما هستیم که باید ظرفمان را بزرگ کنیم، کمک می‌کند به آرام‌تر گذراندن این سالها، بخواهیم برای سال جدید که خداباوری در ما به تجسم برسد و توکل‌های از دست رفته بازگردند و دلهره‌ها و تشویش‌ها به سکینت برسند منت بگذارید و حلال کنید و بگذرید. ف. حاجی وثوق @ghalamzann
حلول سال جدید را به شما همراهان نیکوکار خیریه تبریک عرض می‌کنیم، امید که تحویل سال با تحویل حال همراه باشد و خداوندِ محول الاحوال بهترین‌ها را نصیب شما بفرماید. دعا کنیم برای خدمت و برای قرابت و تعجیل در فرج و درک ظهور که حال خوب ذیل این اتفاق عظیم حاصل خواهد شد. از همراهی شما بزرگواران در سالی که گذشت به سهم اندک خود سپاسگزاریم. @kheiriyehnofel
یک مادر دفن شده، اطرافیانش اهل نماز شب اول خواندن نیستند، خودش تا لحظه آخر اهل ذکر و نماز بود... لطفا منت بگذارید و به غربتش رحم کنید و امشب برایش نماز بخوانید: فاطمه بنت زین‌العابدین
آمبولانس مه جاده کوهستانی را می‌شکافد و پیش می‌رود و ماشین‌ها پشت سرش به خط شده‌اند، جاده پیچ در پیچ است و کاروان عزا گردنه‌های کوهستان البرز را یکی یکی پشت سر میگذارند بچه‌ها و نوه‌هایش را از سراسر ایران جمع کرده است و هیچوقت اینقدر همه با هم نیامده بودند، آمبولانس جلو می‌رود و مادربزرگ همچنان با حرمت و عزت، جلودار خانواده است، مه آنقدر غلیظ است که آسمان را از بالای کوه‌های بلند به کف دره متصل کرده و یک نمای سینمایی عجیب را رقم زده است، آمبولانس مادربزرگ را می‌برد و بچه‌ها به دنبال او، برخلاف همیشه که بچه‌ها می‌رفتند و مادربزرگ آن بالا سرِ چشمه می‌آمد استقبال و عطر صدایش که پیوسته میگفت "تی قربان برم" نور و گرما می‌بخشید به عمق جانت، اما این بار همه به صف شده‌اند تا به قربانش بروند به قربان او که خانه‌اش خانه‌ی امید بود... ف. حاجی وثوق @ghalamzann
کاروان به بالاترین روستای منطقه می‌رسد و در قبرستان توقف می‌کند، اهالی قبر را آماده کرده‌اند و ایستاده‌اند تا تشییع و تدفین را برقرار کنند، (اینجا همه کارها به دست خود مردم انجام می‌شود و متولی خاصی ندارد) جمعیت تابوت را روی دوش می‌گیرند و با شتاب روی سطح شیب‌دار تپه به سمت امامزاده می‌روند، یکی فریاد می‌زند آرام‌تر... بگذارید پیرترها هم برسند، جمعیت سرعتش را کم می‌کند، روی دستها به سمت امامزاده می‌رود، جایی که همیشه با پای خودش می‌رفته است، بلند بگو لااله‌الاالله... جمعیت لااله‌الاالله گویان حرکت می‌کند، طواف را انجام می‌دهند و نماز و نوبت تحویل امانت فرا می‌رسد، یکی می‌گوید محارمش بیایند، محارم می‌آیند، ، یک پارچه ترمه بزرگ روی قبر نگه می‌دارند تا وقتی صورتش را باز میکنند حریمش را حفظ کرده باشند،یکی از دامادها پایین می‌رود و تلقین را شروع می‌کند، شانه‌اش را تکان می‌دهد و آرام آرام تلقین می‌گوید و چه شکوهی دارد این بخش ماجرا، حالا نوبت گذاشتن لحد است، دوتا از نوه‌ها پایین می‌روند، سنگ‌ها را می‌چینند، یکی با بیل خاک می‌ریزد و خانه جدید مادربزرگ مهیا می‌شود، تاج گل را روی خانه می‌گذارند روضه‌ای خوانده می‌شود، لنگ‌لنگان با دو عصا خودش را کنار تل خاک می‌رساند و با همان صدای لرزانش می‌گوید این خانم به گردنم حق دارد و شروع به خواندن روضه کربلا می‌کند، بساط روضه که جمع می‌شود جمعیت یکی یکی می‌روند، دوسه‌نفر میمانیم که تنها نباشد و با شرایط جدیدش انس بگیرد، چقدر ملک و الرحمن می‌خوانیم، نمی‌دانم، اصلا نمی‌دانم حالا دیگر مادربزرگ حالش خوب است یا نه... عصر گذشته است که او را با خانه جدیدش تنها می‌گذاریم، حالا دیگر مه به روی قبرها رسیده است و چندساعت بعد برف سنگین تمام قبرستان را می‌پوشاند، مادر کوهستان در مه و باران و برف در دل کوهستان آرمیده است، خدا کند خانه‌اش نورانی باشد... ف. حاجی وثوق @ghalamzann
اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنَا فِیمَا مَضَی مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ... مهلتی برایمان نمانده، می‌شود که بگذری و ببخشی جانِ جهان؟... @ghalamzann
قلمزن
#منصور (این یک نقد سینمایی نیست، بلکه روایت یک حال خوب و تجربه متفاوت است) سالن اصلی به شدت شلوغ
پست موقت: اگر فیلم سینمایی را ندیدید امروز ساعت ۱۵ شبکه ۳ و ساعت ۱۶ شبکه افق حتما تماشا کنید و اگر هم دیدید حتما تمایل دارید دوباره ببینید... 🌸 @ghalamzann
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مدتی‌ست جلوی خانه بازی میکنند تیم راه انداخته‌اند و جمع‌شان جمع است اکتریت را می‌شناسم پسران نوجوان محله هستند و شاید یکی دوتایشان ساکن این کوچه باشند بقیه از کوچه های دیگر حتی کوچه مسجد که فاصله‌اش زیاد است، سروصدا می‌کنند جیغ می‌کشند توپشان را به هر طرفی می‌زنند و احتمالا موجب مزاحمت باشند برای همسایه‌ها اما من صدایشان را دوست دارم شور و هیجان‌شان را بودنشان را یاد سال‌های گذشته می‌افتم که تفریح بچه‌ها همین بود، همین که یک توپ پلاستیکی را دولایه و سه لایه کنند و از صبح تا شب در کوچه‌ بدوند و جیغ بکشند، وقتی برادرهایم از کوچه برمی‌گشتند با صورتهای سرخ و لباس‌های خیس، با اینکه بدم می‌آمد و میگفتم بوی کوچه می‌دهید، اما شادی و نشاطشان را دوست داشتم و دلم میخواست من هم قاطی بازی‌هایشان بشوم امروز وقتی می‌بینید بچه‌ها در کوچه‌ فوتبال بازی می‌کنند، خوشحال بشوید و قدر بدانید چون به قدر همین ساعتها از فضای مجازی دور هستند، از رکود و نشستن جدا شده‌اند و از خلسه و خلوت‌های خسارت‌بار فاصله گرفته‌اند، سروصدای بچه‌ها جز همان یکساعت عصر که همه نیاز به کمی سکوت و استراحت دارند، صدای زندگی و شور و شادی است، برای بچه‌ها سکوت نخواهیم، من این‌روزها از بی‌صدا شدن این نسل می‌ترسم! ف. حاجی وثوق @ghalamzann
یک نفر در این شهر یک مسئول را نقد میکند اصلا مسئول نه، عالم، عالم نه، امام جمعه نه، نماینده رهبری... برایش در همین شهر موج رسانه‌ای راه می‌اندازند فجازی پر می‌شود از هشتگ، نامش می‌رود در لیست منافقین، لقبش می‌شود ضدولایت فقیه، نمایندگان شورای شهر هم وارد بازی می‌شوند و کودکانه هشتگ می‌زنند و داعیه ولایتمداری‌شان گل می‌کند! یکی هم تجمع راه می‌اندازد شعار طراحی می‌کنند، مدح می‌سرایند و تو آرزو میکنی که کاش جلوی تجمع گرفته شود و کاش حاج آقا ممانعت کند اما تجمع کذایی در دفتر ایشان برگزار می‌شود شعارها در حضور ایشان داده می‌شود و ایشان در گوش شعاردهنده نمی‌زند سر این "مغزهای کوچک زنگ‌‌زده" داد نمی‌کشد و آنها را توبیخ نمی‌کند! (یاد امام بخیر که وقتی آقای مشکینی ایشان را در چند جمله توصیف کردند، آنچنان برافروخته شدند و آنچنان با کلام ایشان برخورد کردند که دیگر کسی جرأت نکند وارد چنین فضایی بشود) ما مردم معمولی اعتراض داریم، ما دلمان به درد آمده است، ما امیدمان دارد ناامید می‌شود، نزدیک است که میدان را خالی کنیم، نزدیک است که باور کنیم شایعات دیگر را و خدا نکند ما مردم معمولی ناامید شویم وخدا نکند پایمان پای حمایت از پایگاه معنوی شهر سست شود! 🔹این را برسانید به دست حاج آقا و بگویید که موظف هستند به داد این امیدهای در حال احتضار برسند، ما می‌خواهیم این فاجعه فقط به دست خود ایشان حل شود، پس لطفا کسی دخالت نکند و موج حمایتگری و تطهیر راه نیندازد! ف. حاجی وثوق @ghalamzann