eitaa logo
قلمزن
526 دنبال‌کننده
728 عکس
136 ویدیو
2 فایل
هوالمحیی قلم زدن امر پیچیده ای نیست فاعلی میخواهد و ابزاری، و اتفاقی که باید در تو رقم بخورد... و خدایی که دستگیری کند و خشنود باشد همین! http://payamenashenas.ir/Ghalamzann پیام ناشناس ادمین @fs_hajivosugh بله و تلگرام : @ghalamzann
مشاهده در ایتا
دانلود
خوردنی های شب نیمه ی رمضان یک به یک میرسند و هدایای کوچک و بزرگ، غذاهای گرم هم در راهند، نوجوانان محله دارند مهیای توزیع می‌شوند، طوفانی در پیش است... @ghalamzann
خانواده سه ونیم نفری کال زرکش به زودی چهارنفر می شوند، به همت بندگان خوب خدا، مقدمات استقبال از نی نی کوچولو مهیا شد، لباس نوزادی و رختخواب و پوشک و عسل و روغن زرد، مرغ و گوشت هم به زودی اضافه می‌شوند و با اقلام غذایی فردا تحویل خانه کوچکشان می شوند، دعای خیرشان بدرقه زندگی هایتان🌸 @ghalamzann
@ghalamzann روزی که اینجا نوشته شد طوفانی در راه است به واقع تصور اینهمه حضور و همدلی نبود، بسته هایی بود که می‌رسیدند، غذاهای گرم، بيسکوئيت و کلوچه و آبمیوه، انواع شکلات و تنقلات، نان و پنیر و سبزی و خرما و حلوا، کیک های خانگی،مربا جات خانگی، و و و... سونامی عجیبی بود از تماس تلفنی و پیامک و دایرکت و ده ها پیشنهاد و عرضه و تحویل، شب قبل عده ای داوطلب آماده کردن سبزی خوردن شدند، دونفر بانی نان ها شدند، پنیرها، خرماها و خوردنی های دیگر، بسته بندی ها انجام شد غذاهای گرم از چند نقطه شهر رسیدند، بچه های مسجد دیگ های حلیم را مهیا کردند، کیک های خانگی برش خوردند و بسته بندی شدند، بسته های نان و پنیر و سبزی و خرما آماده شدند، شله زردها رسیدند، بسته های میوه نوبرانه با سلیقه تمام تحویل شدند، هدایای بچه ها دریافت شدند و و و... سرانجام دیشب، شب میلاد کریم اهل بیت علیه السلام، بیش از 1000 بسته از انواع خوردنیجات که بیش از 300 تای آن غذای گرم بودند، در مناطق محروم توسط بچه های مسجد توزیع شد. تک تک شما که سهمی در این طوفان همدلی داشتید، دست خدا یارتان🌸 @ghalamzan
100 اسباب بازی فرستاده است تا روز عیدی برسد به دست کودکان نیازمند... (عکس بخشی ازین هدایا را نشان می‌دهد) "خانه شادی" در بهشت رضوان نصیبتان🌸 @ghalamzann
@ghalamzann «جان را من آفریدم و دردش بداده ام» "دردِ جسمانی" ایجاد می شود: وقتی انفصالی اتفاق می افتد ، انفصالِ میان اعضا، وقتی سلول ها از هم فاصله می گیرند ، وقتی ناهمواری بوجود می آید ، وقتی نظم و اتصال طبیعی جسم به هم میخورد ، قطع این ارتباط و انفصال موجب درد می شود، "درد روحانی" ایجاد می‌شود:  وقتی انفصالی اتفاق می افتد،  وقتی جدا می‌شود از جایی از چیزی از کسی به همان اندازه که عظمتِ روح با جسم قابل قیاس نیست ، عظمت و شدّتِ دردهایشان به مقایسه نمی آید. @ghalamzann
@ghalamzann درخواست یک: دخترک 7 ساله است، در اسفندی که گذشت به دلیل بی‌حالی و ضعف مورد آزمایش قرار می‌گیرد، نتیجه سرطان خون است، شیمی درمانی شروع می‌شود، آمپول هایی که در هفته باید تزریق شوند و قیمت هرکدام... اول این تصور ایجاد می‌شود که برای بچه ای که ماندنی نیست چرا هزینه می‌کنند، اما پزشکان خبر خوش آورده اند، بدنش به شیمی درمانی جواب داده است، این یعنی خانواده باید همه ی دنیایش را بگذارد برای آنکه دخترک زنده بماند، نترسیم که دستمان نمی‌رسد و بضاعتمان اندک است، از اندک های ما زندگی دوباره جریان پیدا می‌کند، دخترک سید است، سهم سادات هم به او می‌رسد. درخواست دو: شب بیست و یک ماه مبارک، شب مردی بزرگ است که انبان به دوش می‌گرفت و نمیگذاشت گرسنه ای در شهر بماند، میخواهیم شب بیست و یکم، غذای گرم به گرسنگان برسانیم هرکسی می‌تواند حتی یک وعده غذای یکنفره برساند، خبرمان کند. @ghalamzann
@ghalamzann "در شب قدر، باید انسان در خود توسعه ای به وجود آورد و محدود فکر نکند که نان و آب و. .. نداریم. باید به نیروهای باطنی خود فکر کند. آنها را بررسی کند و ببیند که با آنها چه کرده؟ با ذهنی که خدا به او داده، با قلبی که داده، چه کرده؟ با تخیل و توهّم و تفکر و تعقّل خود،چه کرده؟ با اینها چگونه برخورد کرده است؟... با این نیرو و دریچه ای که ما را به وحی آسمان ها و به شهود این طرف و آن طرف دنیا نائل می کند، چه کرده ایم؟ آدمی باید جایگاه و کار خود را در مجموعه ملت ها و در این جهان گسترده، بشناسد. بداند که چه می خواهد بکند؟ تقدیری داشته باشد. بفهمد که وقتی پای بچه اش می شکند، سرش می شکند، لوله خانه اش آب می دهد، آیا باید همه غم های عالم در او صف بکشد؟! همّ و غمّ او همین ها باشد؟! به حقِّ حقّ قسم، وقتی در روز قیامت، خداوند اولیای خود را محشور می کند و ما می بینیم که غم و غصّه های آنان چه بوده، به حال خود گریه می کنیم و شرمنده می شویم که چقدر غصّه های ما حقیر بوده است!" @ghalamzann
قلمزن
@ghalamzann #ولی_نعمتان وقتی از توزیع برمیگردی حال و هوایت جور دیگریست این را حتما همه ی کسانی که
@ghalamzann چند خاله ی مجازی باذوق و باسلیقه برای بی بی زهرا و سید یونس هدیه خریده اند حالا بی بی زهرا یک چادر با گل های صورتی دارد و چند لباس قشنگ، و مقداری لوازم التحریر، و سیدیونس هم لباس قشنگ و اسباب بازی، و برای خدیجه خانم مادرشان هم هدایایی گرفته اند، قرار بود ببریم درب خانه و با چند بادکنک برای بی بی زهرا جشن روزه اولی بودنش را بگیریم و هدیه ها را بدهیم، اما خیر محترمی کمک نقدی کرده بودند و خواسته بودند در خلوت و در غیاب خانواده به مرد خانه تقدیم شود تا عزتش محفوظ بماند، بعد به این فکر کردیم که حکما این پدر هرگز نتوانسته است بچه هایش را خوشحال کند و هرگز نتوانسته است برای دخترش جشنی بگیرد یا هدیه ای تهیه کند، کارِ قشنگ تر این میشد که هدایا همراه مبلغ نقدی در غیاب خانواده به پدر تحویل شود تا او سرافراز و با غرور وارد خانه شود و به اهل بیتش بسته ها را هدیه کند، قرارمان شد سر خیابانشان، مرد آمد، مرد هنگام تحویل گریه اش گرفت، مرد با افتخار و لبریز از غرور پدرانه راهی خانه شد در حالیکه از شوق نمی‌توانست حرفی بزند و می‌گفت بچه ها چه ذوقی خواهند کرد، و ما چه می‌دانیم که خداوند برای آنهایی که امشب این همه شادی را روانه این خانه کوچک در کناره های شهر کرده اند، چه خواهد کرد... ف. حاجی وثوق @ghalamzann
"کسانی که به فقرا کمک کنند و به خانواده‌های مستضعف سر بزنند،زیادند، اما آن کسی که اولاً این کار را در دوران حکومت و قدرت خود انجام دهد،ثانیا کار همیشه او باشد، ثالثاً به کمک کردن مادی اکتفاء نکند، برود با این خانواده با آن پیرمرد با این آدم نابینا با آن بچه های صغیر بنشیند مانوس شود دل آنها را خوش کند فقط امیرالمومنین علیه السلام است" امشب، در شب شهادت مرد انبان به دوش نیمه های شب، بیش از 800 غذای گرم به همت شما در سفره افطار نیازمندان قرار گرفت، غذاها را پختید، با سلیقه ی تمام ظرف کردید، طوری تزئین کردید که انگار واقعا مهمان دارید و سفره افطاری پهن کرده اید، شله زردها و شیربرنج هایتان رسیدند، و شیر و خرما و تنقلات، و بسته های گوشت، سنگ تمام گذاشتید تا پا جای پای گذاشته باشید، غذاهایتان رزق و روزی بیماران صعب العلاج نیازمند در کناره های شهر شدند، دست مریزاد شب قدرتان پر از تقدیرهای روشن🌸 @ghalamzann
اینک شما و... @ghalamzann
روی پاگرد بالای پله های مسجد، تنهایی نشسته بود که مثلا عبادت کنه، بنده ی کوچولوی خدا @ghalamzann
@ghalamzann "طولانی ست، اما لطفا تأمل بفرمایید" مسجدی ها آمده اند که شب قدر را کنار هم برگزار کنند و البته مسجد قواعد بهداشتی و شرط تعداد افراد و فاصله ها و موارد دیگر را اعلام کرده است، ازینکه بگذریم، دخترها از خردسال تا 12 و 13 و 14 سال جمع شده اند طبقه بالا، سروصدایشان پایین می‌آید، هنوز جوشن شروع نشده که میروم بالا، بیشتر از 20 دختر کوچک و بزرگ در حال بدوبدو و جیغ کشیدن و بازی کردن هستند، صحنه عجیبی ست! قاطی بازی شان میشوم و کمی در پادشاه بازی شان شریک، بعد بی آنکه انتظار داشته باشم در مراسم شرکت کنند برمیگردم، جوشن شروع می‌شود، دوساعتی جوشن میخوانند، دلم پیش بچه هاست جوشن دارد تمام می‌شود قرار است مراسم قرآن به سر شروع شود، دلم پیش بچه هاست این بچه ها یعنی آنقدر بزرگ نشده اند که شب قدر را به قدر خودشان قدر بدانند؟ حیفم می آید جوشن هنوز تمام نشده برمیگردم بالا... طوری جیغ میکشند و می‌دوند که صدا به صدا نمی‌رسد، بلندتر می‌گویم دخترها بیایید کارتون دارم جمع می‌شوند، کلاس چندمید؟ بزرگترها با غرور فریاد میکشند هفتم هشتم... ششم... ما پنجمی هستیم... و می‌گویند و می گویند، فاطمه چادرم را می‌کشد و یواش می‌گوید من میخوام برم کلاس اول... همه سِنی هستند، میگویم بنشینید، بزرگترها به کوچکترها برای رعایت بزرگتریشان تذکر می‌دهند، کشمکشی می‌شود و بالاخره می نشینند، در سکوت مطلق خیره شده اند تا ببینند قرار است چه اتفاقی بیفتد، میپرسم امشب چه شبی ست، تقریبا بالاتفاق می‌گویند شب قدر، غنیمت است، میپرسم پایین چه دعایی دارند مبخوانند؟ بعضی هایشان می‌گویند جوشن... می‌پرسم در جوشن چندبار خدارا صدا میزنیم؟ ساکت نگاه میکنند یکی با تردید میپرسد 10 بار؟ یکی دیگر 20 بار؟ یکی با یقین فریاد می‌کشد نه 25 بار... و سروصدایشان بالا می‌رود، می‌گویم هرکسی گفت جایزه دارد، یک فاطمه دیگر دستش را بالا می‌برد و آرام می‌گوید هزار بار... بقیه داد میکشند که چیی میگی... هزار بار؟؟ می‌گویم بله هزار بار... برایشان از جوشن می‌گویم و بعد غیرت بزرگترهایشان را هدف میگیرم ششمی ها هفتمی ها هشتمی ها امشب نمی‌خواهید حتی یکی از اسم‌های خدارا صدا بزنید مردم هزارتایش را گفته اند، غیرتی می‌شوند که چرا میخواهیم، مفاتیح را می‌دهم دستشان، اولی که شروع می‌کند میفهمم توقع یک بند خواندن زیاد است می‌گویم هرکسی یک اسم! هرکدامشان یکی را می‌گویند، دو بند خوانده میشود توضیح کوچکی میدهم و بعد آزادباش و دوباره بازی و جیغ و فریاد، میدانم که مراسمات شب قدر طولانی و خارج از تحمل است، و از نماز مغرب تا نیمه شب برایش برنامه می چینیم، و آنقدر وحشت این زمان طولانی برای بچه ها وجود دارد که حتی تصور نکنند می‌توانند آنها هم شب قدری داشته باشند، اما این مصیبت است که دختران 12 و 13 ساله و حتی کوچکتر، اصلا ندانند و نفهمند که این فرصت ها برای آنها هم هست بچه هایمان دانش مدرنشان بالا رفته است آنقدر که با غرور می‌گوییم از ما بیشتر می‌دانند اما به قدر چند دقیقه برایشان فرصت هارا معنا نکرده ایم و البته بلد نبوده ایم اگر در شب قدر به قدر نیم‌ساعت هم نمی توانیم برای فرزند نوجوانمان طرح و برنامه ای داشته باشیم قافیه را باخته ایم، دیده ام مادرانی را که حتی روی سر نوزاد خواب‌شان قرآن گرفته اند و به جای او هم همه چیز را گفته اند، باید برای زمان های شریف و تکرار نشدنی زندگی بچه هایمان فکری کنیم... ف. حاجی وثوق @ghalamzann