eitaa logo
قلمزن
525 دنبال‌کننده
729 عکس
138 ویدیو
2 فایل
هوالمحیی قلم زدن امر پیچیده ای نیست فاعلی میخواهد و ابزاری، و اتفاقی که باید در تو رقم بخورد... و خدایی که دستگیری کند و خشنود باشد همین! http://payamenashenas.ir/Ghalamzann پیام ناشناس ادمین @fs_hajivosugh بله و تلگرام : @ghalamzann
مشاهده در ایتا
دانلود
گلدان‌ها به شکل جنون‌آمیزی "بهارزده" شده‌اند! آنها آمدن بهار را می‌فهمند خیلی زودتر از ما خیلی بیشتر از ما، آنقدر شتاب‌زده و مستمر دارند گل می‌دهند و قد می‌کشند که به گرد تماشایشان نمی‌رسم گلدان "قاشقی" که قلمه‌ی چندساله است و تابحال گل نکرده بود حالا "اهلیت" شکوفا شدن پیدا کرده است، امروز جوانه‌هایش را دیدم دیدم که ساقه ظریفی سری توی سرها درآورده و چند جوانه کوچک با خودش دارد. "گهواره‌های موسی" پر از گل هستند، شکوفه‌های سفید از داخل گهواره سربرآورده‌اند و محجوبانه سلام می‌کنند، و "شمعدانی" ها... مجنون‌تر از همیشه، قدبلندتر شده‌اند و همه‌ی ساقه‌هایشان غنچه کرده‌اند، غنچه‌های قرمز و نارنجی و ارغوانی... قلمه "سانسوریا" حالا تبدیل به یک گلدان پر از برگ شده است و گل‌های دیگر نیز شاداب‌تر و سبزتر از همیشه‌اند، اینجا همان طاقچه‌ی همیشگی‌ست اما ، و "بهار حرف کمی نیست" اگر از گل‌ها جا نمانیم و تصمیمی برای شکوفا شدن در وجودمان جوانه زده باشد... ف. حاجی وثوق @ghalamzann
همراهان ارجمند در تلاقی عید بزرگ با قرار است به لطف خداوند، برای 50 خانواده‌ نیازمند و تهیه شود و به فرزندانشان تعلق بگیرد، خانواده‌هایی که مثل ما امکان خرید لباس و شیرینی و اقلام عیدانه را ندارند و فرزندانشان طعم عیدی را نمی‌چشند. برای این کار نیاز به 500 سهم 20 هزارتومانی است که حدود 300 سهم تأمین شده و 200 سهم مانده است، در روزهای پایانی سال که سرمان گرم رتق و فتق زندگی و خریدهای جورواجور است، سهمی و صدقه‌ای کنار بگذاریم تا شادی برای دیگران هم باشد. شما چند سهم را به عهده میگیرید تا کار زودتر به انجام برسد؟ @ghalamzann
چند اپیزود از یک زندگی کنار هم قرار گرفته‌اند، تو گویی "یکی" و "یکی‌" هایی به این دنیا آمده‌اند تا اپیزودهایی خلق کنند و بعد هم خیلی آرام و نرم و روان و عاشقانه بگذارند و بروند، جایی آن آخرها می‌گوید کی خسته نیستی و کی چشم‌هایت سرخ نیست و کی آنقدر میمانی که با لباس خیس بدرقه‌ات نکنم... و کنار تل رختخواب میخواسته چای بخورد که نشسته خوابش برده است، رقم زدن این تصویر این سکانس این گفتگوی یکطرفه یکی از موقعیت‌های ناب این فیلم اپیزودیک است، اصلا فیلم نه... چند موقعیت کنار هم نشسته... چند روایت... چند ورق از یک حضور کوتاه اما عمیق... چند اتفاق که وجود توی مخاطب را آنچنان در هم می‌پیچد که گویی در همین لحظات عاشق شده‌ای و در همین لحظات از دستش داده‌ای! موقعیت مهدی فقط یک گریز کوتاه است یک مرور لحظه‌ای یک فرصت که می‌دهند و خیلی زود می‌گیرند و در همین کوتاهی آنقدر جذبه وجود دارد که بمانی و سنگین شوی و نتوانی تکان بخوری، برای هر سکانس می‌شود ساعتها نوشت، برای هر اتفاقی که می‌افتد، برای هر نگاه، هر دیالوگ، هر انتخاب، هر اشک و لبخندی که رقم می‌خورد، اصلا این نوشتن‌ها توصیف درستی نمی‌کنند و فقط احساس و ادراک یک مخاطب معمولی را به اشتراک می‌گذارند، من این موقعیت را یک موقعیت عاشقانه متفاوت میدانم و یک اتفاق که در درون آدمی شکل می‌گیرد آتشی روشن می‌کند و آنقدر می‌سوزاند تا خودش را به دریا بیفکند و به قعر که برسد، آرام بگیرد! موقعیت مهدی سرشار از اکت‌های ظریف و لطیف و نازکی‌ست که در متن و بازی درآمده است و آنقدر این اکت‌ها در تعاملات آقامهدی و آقاحمید با صفیه و فاطمه دلچسب و کم‌نظیر است که باید فقط نگاه کنی و راز و رمزهارا بیرون بکشی و چقدر خوب و عالی و عجیب بازی می‌کند و چقدر شایسته سیمرغ است این بازی و این نقشی که او درواقع بازی نکرده و زندگی کرده است، اگر فیلم عاشقانه دوست دارید، موقعیت مهدی را بروید و ببینید، بعد دیگر عاشقانه‌های موجود حالتان را خوب نخواهد کرد. ف. حاجی وثوق @ghalamzann
دختران جوان گروه جهادی شهید محرابی می‌خواهند دومین جشن تکلیف را برای کودکان حاشیه شهر برگزار کنند و برایشان بسته عبادت شامل چادرنماز، سجاده، جانماز و قرآن همراه با پذیرایی تهیه کنند و خدا می‌داند این اتفاق چقدر دلهای کوچک این بچه‌ها را شاد می‌کند. بچه‌هایی که آرزوهایشان عموما محقق نمی‌شود و این حرکت زیبا برایشان خاطره‌انگیز است. لطفا در این روزهای خوب، سهم خودتان را در این شادی دوست‌داشتنی به این حساب واریز نمایید: 5859_8310_5237_9467 نرگس سادات مرتضوي میلانی برکت و رحمت الهی نصیب‌تان🌸 ف. حاجی وثوق @ghalamzann
خبر ناگهانی بود و سنگین، یکی از دوستان عکس فرستاد و گفت لعیا و بچه‌ها بیمارستانند و آقای شاملو... گفت کسی نمی‌داند خانواده خبر ندارند لعیا نمی‌داند و... و من فقط نگاه میکردم به عکس، به جملات نوشته شده به اینکه آقای شاملو رفته به اینکه لعیای دوست داشتنی بی‌خبر از این اتفاق در اتاق عمل است و پسرهای کوچک و قشنگش... خبر آنقدر درد داشت و آنقدر عجیب بود که تا مرحله جان دادن رفتم و بستری شدم و مادر شهید بالای سرم میگفت حکمت خداست باید پذیرفت و او نوجوان 15 ساله از دست داده و من کم‌صبر و توخالی! درباره آقای شاملو همه می‌دانند اما آنچه لااقل فقط من می‌دانم و حالا که رفته است باید بگویم، گره‌هایی بود که از زندگی نیازمندان باز می‌کرد و او گمنام بود و یک نالایقی مثل من خبرهای خوبش را انتشار می‌داد ، عصرهای پنج شنبه که می‌شد میگفت نیازمند معرفی کنید، بعد می‌رفت و گلریزان می‌کرد و می‌آورد و میداد و خدا می‌داند چه گره‌هایی از زندگی‌هایی باز می‌کرد که کسی نمی‌دانست و هربار میگفت به آن خانواده بگویید حلالم کنند اگر دیر شد اگر دیر اقدام کردم! آقای شاملو کمک کرد کتابخانه محله راه بیفتد، با آنکه می‌دانست ما در آن فضای یک در دو متری دو قفسه کوچک داریم و چیزی نداریم گفت میخواهم این مکان بابرکت را ببینم، آمد و دید و درست وقتی که ما داشتیم از آنچه داریم خجالت می‌کشیدیم خیلی قاطع گفت همه آنچه دیده ام یکطرف و اینجا یکطرف و گفت روزی درباره این فضای بابرکت خواهم نوشت، و ما می‌دانستیم او با آن همه کارهای بزرگی که می‌کند چقدر بزرگوارانه دارد حمایتمان میکند و قوت قلبمان شده است. وقتی گفتیم برای مادرها می‌خواهیم جلسه بگذاریم آمد پای کار، با آن همه مشغله با آن همه گرفتاری، آمد و گفت هروقت بخواهید هستم، خیلی ها افراد دیگر را پیشنهاد می‌کردند اما بین سخنرانان، فقط او بود که آبشخوری چون مکتب صفایی حائری داشت و می‌دانست که آموزش و تربیت باید چقدر مبنایی و درست باشد. خیلی ها او را یک طلبه ساده می‌دیدند و قصه سمپادبودنش و ارشد پلیمر داشتنش از امیرکبیر تهران را نمی‌دانستند که اگر برای خیلی‌ها پز باشد برای او اهمیتی نداشت، راه برایش باز شده بود و همه‌ی دغدغه‌اش به راه انداختن‌ها و جاری کردن‌ها بود. آقای شاملو در این سطور اندک نمی‌گنجد داغی‌ست که بر دل خیلی‌ها نشانده و در همان چهل سالگی که آرزوی شهادت کرده، رفته است و خدا می‌داند ارزش این زندگی کوتاه چقدر بوده است. خدا به مادرش صبر بدهد به همسر نازنینش به کوچولوهای بابایی‌اش و به ما... و کاش این مرد به خاک سپرده نشود تا لعیای عزیز بداند و ببیند و وداع کند! ف. حاجی وثوق @ghalamzann
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج آقا نظافت: ▪️همه در فضای مجازی ازیشان تجلیل کنید. ▪️برای تشییع ایشان سنگ تمام بگذارید. @ghalamzann
"باید کار کنیم، بعد هرجور بریم شهیدیم" @ghalamzann
اللهم إنا لا نعلم منه إلا خیراً... پنج‌شنبه یوم‌الدفن ساعت: 5 عصر @ghalamzann
تولدت مبارک منجی ما... ❤️ @ghalamzann
قلمزن
#مادربزرگ جایی بر بلندی‌های شاه البرز زندگی می‌کند، کوهستان‌های مرتفع که در تابستان هم برف برآنها خو
رفت و ما وجود نازنینش را از دست دادیم... لطفا در آخرین شب سال همه رفتگان را به فاتحه‌ای مهمان کنیم
سالی که گذشت بالا و پایین‌هایی را تجربه کردیم، از دست دادن‌هایی و به دست آمدن‌هایی، و غم‌ها و شادی‌ها توأمان تجربه شدند اینکه بگوییم سالی که گذشت سالی بد بود یا خوب، هیچکدام یک گزاره منطقی نیستند و اینکه آرزو کنیم سال آینده اینطور نباشد و آن طور دیگر باشد، باز هم دریافت درستی از دنیا و طراحی‌اش نداشته‌ایم باور اینکه دنیا محل همین افت و خیزهاست و از آن گریزی نیست و سال آینده و سال‌های آینده هم همین خواهد بود و این ما هستیم که باید ظرفمان را بزرگ کنیم، کمک می‌کند به آرام‌تر گذراندن این سالها، بخواهیم برای سال جدید که خداباوری در ما به تجسم برسد و توکل‌های از دست رفته بازگردند و دلهره‌ها و تشویش‌ها به سکینت برسند منت بگذارید و حلال کنید و بگذرید. ف. حاجی وثوق @ghalamzann
حلول سال جدید را به شما همراهان نیکوکار خیریه تبریک عرض می‌کنیم، امید که تحویل سال با تحویل حال همراه باشد و خداوندِ محول الاحوال بهترین‌ها را نصیب شما بفرماید. دعا کنیم برای خدمت و برای قرابت و تعجیل در فرج و درک ظهور که حال خوب ذیل این اتفاق عظیم حاصل خواهد شد. از همراهی شما بزرگواران در سالی که گذشت به سهم اندک خود سپاسگزاریم. @kheiriyehnofel