هر روز یک نکتۀ ویرایشی
چند واژه که فرهنگستان با دو نگارش پیشنهاد کردهاست:
لامسب لامصب ( در شکل محاوره)
گلبته گلبوته
قلنبه قلمبه
غروچ غروچ قروچ قروچ
قاق قاغ
غارغارک قارقارک
فالوده پالوده
غالگذاشتن قالگذاشتن
عرابه ارابه
مهمان میهمان
جغجغه جقجقه
سوگ سوک
یغور یغر
همآوا هماوا
ویلن ویلون
نک نوک
میکروب میکرب
ادامه دارد...
#غلط_ننویسیم
#جایگزینی
🖊@ghalatnanevisim
#اقسام اسم مصدر
1⃣ «—ِ ش» در آخر بن مضارع مانند: خواهش، تراوش
2⃣ «—ِ شت» در آخر بُن مضارع مانند: بُرشت، کُنِشت
3⃣ «ار» در آخر بن ماضی مانند: رفتار، جُستار، کُشتار
4⃣ «های» بیان حرکت در آخر بن مضارع مانند: بوسه، گریه، اندیشه، مویه
5⃣ «ی» در آخر صفت و گاهی اسم و بهندرت کلمات دیگر: نزدیکی، دوری، روشنی، شاگردی، استادی، پدری، منی، مایی
🔴 اگر کلمه به «های» بیان حرکت ختم
شود بهجای «ی» به آخر آن، «گی» افزوده میگردد، مانند: تشنه← تشنگی، ورزیده← ورزیدگی، راننده← رانندگی
6⃣ «ان» در آخر بن مضارع برخی از فعلهای مرکٌب و بهندرت در آخر فعل ساده و یا اسم مانند: آشتیکنان، یخبندان، راهبندان، گذران، چراغان
✅ احمدی گیوی، حسن و حسن انوری، دستور زبان فارسی ۱، چاپ چهارم، تهران: انتشارات فاطمی، ۱۳۹۴، ص ۷۹تا۸۰.
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
14.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مهتاب امشب سرگردونه
دریا دریا گل بارونه...
🖊@ghalatnanevisim
#اشتباه_نوشتاری_در_فضای_حقیقی
✅ سفر به خیر آبجی
❌ سفر بخیر آبجی
✅ دارید حوصله م رو سر می برید.
❌ دارید حوصلم رو سر می برید.
✅ توی مغازه
❌ تو مغازه
بخشی از متن کتاب عروسی سوسکی خاله و نیش نیش
#غلط_ننویسیم
#درست_بنویسیم
🖊@ghalatnanevisim
حرف اضافه نامناسب
حرفهای اضافه، خیلی هم اضافه نیستند و اتفاقا نقش مهمی بهلحاظ دستوری دارند؛ درصورتیکه درست و بچا استفاده شوند. در زبان فارسی هم معمولاً هر کلمه، باتوجه به بافت جمله، حرف اضافه خاصی میگیرد. بنابراین، نوع حرف اضافه به بافت جمله بستگی دارد و هر حرف اضافه به کلمه بعد از خود معنای جدید میدهد؛ بههمین دلیل برای بیان معنای خاص، حرف اضافه مناسب همان مفهوم باید بهکار رود.
ویرایشنشده:👇
🔹 او فردی دلسوز و علاقهمند به پیشرفت دانشآموزان است.
دلسوز به پیشرفت (قسمت نادرست جمله)/ علاقهمند به پیشرفت (قسمت درست جمله)
ویرایش شده:👇
🔹 او فردی دلسوز و به پیشرفت دانشآموزان نیز علاقهمند است..
#غلط_ننویسیم
#نکته_ویرایشی
🖊@ghalatnanevisim
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
حکایت به قلم "ســاده و روان"
📚 باب هشتم : در آداب صحبت
🌺 آداب ۲۸
💫 فریب نیرنگ دشمن را نخور و از مدح و ستایش دیگران متکبر و مغرور نشو. دشمن برایت دام دورویی و نفاق گسترانیده است و چاپلوس چشم طمع به چیزی دارد. تنها انسان های احمق و ساده لوح از مدح و ستایش دیگران لذت می برند، مانند لاشه ای که برای جدا کردن پوستش در انتهای پای حیوان می دمند تا باد کند و در نتیجه می توانند راحت تر پوستش را جدا کنند.
🔸الا تا نشنوی مدحِ سخنگوی
🔹که اندک مايه نفعی از تو دارد
🔸که گر روزی مرادش برنياری
🔹دوصد چندان عيوبت برشمارد
#غلط_ننویسیم
#حکایات_سعدی
🖊@ghalatnanevisim
#توضیحات
-مهتر: بزرگتر؛ در اینجا منظور افراسیاب است.
-ترکش: تیرکش، تیردان
-کمانِ کیان: کمانِ کیانی/شاهانه
-سپهبد کمان خواست تا بنگرد / یکی برگراید که فرمان بَرد؟: افراسیاب کمانِ سیاوش را خواست که ورانداز کند و ببیند که بهفرمان هست یا نه؛ یعنی چقدر میتواند نیرو تحمل کند.
-خیره: شگفتزده
-خانه: زاغ، شست؛ حلقهی سرِ کمان که زهِ کمان را در آن میپیچیده یا میانداختهاند. به این دلیل که چوبِ کمان و نیز زهِ کمان -که از جنسِ روده بوده- بهخاطرِ کشیدگیِ مداوم حالتِ ارتجاعی خود را از دست ندهد، زه را از یک سو، یا از هر دو سو، باز نگه میداشتهاند و فقط وقتِ نبرد حلقهی سرِ زه را در خانهی کمان میکردهاند. معادلِ امروزهی درآوردن تفنگ از حالتِ ضامن و مسلح کردنِ آن.
بهزه کردنِ کمانِ پهلوانانِ بزرگ خود آزمونی جداگانه و طبعاً سخت بوده. در اینجا هم افراسیاب انجامِ این آزمون را از کرسیوز میخواهد.
-به کرسیوزِ تیغزن داد مِه / که خانه بمال و برآور به زه. // بکوشید تا بر زه آرَد کمان؛ / نیامد به زه؛ تیره شد بدگمان: افراسیاب کمان را به کرسیوزِ جنگجو داد و گفت که خانهی کمان را فشار بده و کمان را بهزه کن. کرسیوز کوشید تا کمان را بهزه کند ولی نتوانست و کرسیوزِ بددل از خشم یا زور زدن برای زه کردنِ کمان سیاه شد. اینجا نخستین مایهی کینهی کرسیوز از سیاوش شکل میگیرد.
-خانهکمان: خانهی کمان
-اینَت کمانی چو باید بهراه: به به... این است کمانی که به آن میگویند کمانِ خوشدست!
-مرا نیز گاهِ جوانی کمان / چنین بود و اکنون دگر شد گمان: (افراسیاب میگوید:) من نیز در ایامِ جوانی چنین کمانی داشتم ولی حالا آن خیالاتِ جوانی تغییر کرده (چون دیگر آن نیروی جوانی را ندارم که با چنین کمانی تیراندازی کنم). یادش بهخیر.
-بر و یال و کتفِ سیاوش جز این / کمانی نخواهد بر اینبر گزین: سینه و گردن و شانهی سیاوش کمانِ دیگری جز این کمان نمیخواهند.
-نشانه: هدفِ تیراندازی
-اسپریس: میدانِ اسبدوانی و تیراندازی و بازی
-مِکیس: مُمال از مکاس بهمعنی چانه زدن. در کلماتِ ممال "الف" (مصوت "آ") تبدیل به "ی" (مصوت "ای") میشود -معمولا بهضرورتِ شعری. ممالهای دیگری که فردوسی در شاهنامه استفاده کرده: جهیز بهجای جهاز، دویت بهجای دوات، غلیف بهجای غلاف، وریب بهجای وراب، سلیح بهجای سلاح، رکیب بهجای رکاب و مزیح بهجای مزاح.
-با کسی مِکیس نکردن: چانه نزدن با کسی، معطل نکردن و دست به کار شدن
-مُغَربَل: سوراخسوراخ
-خدنگ: در اصل درختی با چوبی سخت و مجازاً یعنی تیری که از آن چوب میسازند.
-نشانه نهادند بر اسپریس...: هدفهای تیراندازی در میدان قرار دادند. سیاوش درنگ نکرد و بر اسبی تیزپا و بزرگ چون دیو سوار شد و اسب را تازاند و غریوِ تماشاگران بلند شد. تیری بر وسطِ هدف زد که چشمِ پهلوانان بر آن خیره ماند. دوباره سینه گشاد و بهسرعتِ باد تیری سخت و چهارپر انداخت. با یک تاختن هدف دو بار سوراخ شد.
-بلند: گرانمایه
-آفرین: ستایش
-خوان: سفره
-بنشاستن: نشاندن
-به نامِ سیاوش گرفتند یاد: می را بهسلامتیِ سیاوش خوردند.
-جامهی دست: لباسِ دوختهی کامل
-جامهی نابُرید: پارچهی (بریدهنشده)
-بدره: کیسه
-و بیش و کم: و چیزهای دیگر
-خواسته: مالوثروت، گنج، و در اینجا هدیه
-شمردن: صورت برداشتن
-کش: که او را
-خویش: خویشاوند
-او را همه / شما خیل باشید و همچون رمه: (افراسیاب به بزرگان گفت که) شما همه کوچک و چون رمهی سیاوش فرمانبر باشید.
-بدان شاهزاده چنین گفت شاه / که "یک روز با من به نخچیرگاه // که آیی که دل شاد و خرم کنیم / روان را به نخچیر بیغم کنیم": افراسیاب به سیاوش گفت: باشد که یک روز با من به شکارگاه بیایی که دل را شاد و خرم کنیم و با شکار کردن جانمان را خوش کنیم.
-رای آمدن: در نظر بودن
#غلط_ننویسیم
#شاهنامه_خوانی
🖊@ghalatnanevisim
#معرفی_کتاب
📚عنوان: ماه غمناک
✍نویسنده: مرتضی غلام نژاد دوانی
ناشر: انتشارات نیک مهر
کتاب ماه غمناک، شامل مجموعه اشعار زیبا و خواندنی مرتضی غلام نژاد دوانی است که با خواندن آن دلتان حال و هوایی دیگر میگیرد.
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim