"کاریکلماتور"
*عمرم "سپری" شد در جنگ با زندگی.
*کارش "زار"بود، به کارزار زندگی رفت.
*برای اینکه از شر پشه خلاص شوم ، در پشه بند زندانیش کردم!
*روده ی راست تو شکمش نبود، با روده ی چپ دروغ می گفت.
*روی بدنش کم بود،قرص خورد پررو شد!
*بادکنک ها روی دستش باد کرده بود،کودک کار.
*از بس شتر دیدم و ندیدم، توهم گرفتم.
*ممنوع التصویر که شد ،آینه هم بهش محل نمی گذاشت!
*جیب برها ،به جرم کسادی کار از مردم شکایت کردند!
*من و سایه ام با هم بزرگ شدیم.
*همسایه ام ،هیچ وقت هم سایه ی من نشد.
*گفتم پیدایت نیست گفت زیر سایه ی شما. به سایه ام گفتم برو کنار.نبودش دروغگو!
*سایه ام بدون اجازه ی من هیچ کاری نمی کند، اگر من آب خوردم او هم می خورد.
*یک وقت نشد مثل آدم کنارم راه برود یا پشت سرم است ،یا جلویم یا توی دست و پای مردم.
کبری بهپور
باز شنبه یک بغل شور و امید آورده است
یک سبد عشق و محبت را نوید آورده است
باز کن چشمت به روی عالم زیبا ببین
هر طراوت را برای تو پدید آورده است
ک. قالینی نژاد_افروز
درود اولین پگاه هفته تون بخیر و شادی💐💐💐
"سکوت"
چقدر سکوت را فریاد بکشم
وچند شعر بسرایم بی واژه
بگذار بگویند
این شاعر دفتر نداشت
آه هایی مانده در سینه
آه هایی یخ زده
شعرهایی خیس!
کبری بهپور
"سکوت"
وقتی درد
دهانت را بست
روزگار
گوشه ی لبانت را چرت زد
وتو خندیدی
به تمام خطوط منحنی!
کبری بهپور
بجوش از سینه، ای خورشید تابستان هشیاری
مرا از خواب خود بیدار کن، ای خواب بیداری
مرا بیدار کن تا طعنه ها را پاسخی باشم
خداوندا مرا بردار از پسوند بی عاری
خلاصم کن از این صبح و شب پی در پی چون هم
از این تکرار در تکرار در تکرار تکراری
اگر نام مرا می خواهی از من بشنوی بشنو
مرا نام است و شهرت سال ها بیزار بیزاری
مرا بردار از این خواب سنگین، این پتوی ننگ
برایم قهوه دم کن، قهوه ی مرغوب قاجاری
سجاد حیدری قیری
غزلی برای
هبه ابو نداء
شاعره شهید فلسطینی
بنویس بنویس بنویس،تاریخ را جوهری کن
مردم به تو چشم دارند،با شعر پیغمبری کن
تو شهپر غزه بودی،بال و پر غزه بودی
در آسمان سرودن هان! التیام آوری کن
ای شعر ناب نمردن،ای خشم دندان فشردن
در سنگری از حماسه،این درد را بستری کن
چون شعر هایت سپیدی،چون حرف هایت امیدی
چون داستانت رشیدی این راه را رهبری کن
در غزه اخبار داغ است،زن،کودک،آوار،مرگ،آه
ای دختر آتش و اشک،با واژه جنگاوری کن
در غزه حمام خون است،غسل شهادت کن ای عشق
تقدیر را زندگی...نه،تقدیر را دلبری کن!
شیراز،پروانه نجاتی
#بصیرت؛ #شعر_پایداری
#مرگ_بر_اسرائیل؛ #مقاومت_اسلامی
دیدیم در آیینهی سرخ محرمها
پُر میشوند از بیبصیرتها، جهنمها
ما کمتریم و بارها خواندیم در قرآن
«بسیارها» خورده شکست سختی از «کمها»
راه نجات این است که یار علی باشی
حالا که دنیا پر شده از ابنملجمها
باید لباس شیر پوشید و به میدان زد
رفتند وقتی گرگها در جِلد آدمها
در سینهی ما هیچ ترسی از شهادت نیست
وقتی که روی دار شد معراج میثمها
باخون قاسمها و فخریزادهها عمریست
نقش است ذکر "یاعلی" بالای سَردَمها
یکروز اسرائیل را نابود خواهد کرد
فرماندهای از جنس طهرانیمقدمها
روز قیام شیعیان بسیار نزدیک است
بالاتر از بالاتر از بالاست پرچمها...
✍ #مجتبی_خرسندی