eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
347 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
552 ویدیو
110 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
همیشه مرد سفر مرد جاده بود پدر رفیق و همدم مردم پیاده بود پدر چو تک درخت ستبری دلش به این خوش بود که روی پای خودش ایستاده بود پدر غم یتیمی و غربت حریف او نشدند سترگ بود نماد اراده بود پدر به قد کشیدن من روز شب می‌اندیشید صبور بود کشاورز زاده بود پدر مرا نشاند بر اسب مراد و توسن بخت خودش ولی دم رفتن پیاده بود پدر یتیم خانه‌ی دنیا به او سپرد مرا که مهربان که صمیمی که ساده بود پدر درون سینه‌ی او جا برای همهمه بود دلش گشوده و دستش گشاده بود پدر خزانه‌ی دل او دانه دانه مروارید خودش برای خودش شاهزاده بود پدر پدر که رفت دلم را به آسمان دادم خودش به من پر پرواز داده بود پدر برای من پدری کرد و پر کشید و پرید چه مهربان چه صمیمی چه ساده بود پدر
آشُفْتۀ شیرازی، محمدکاظم (۱۲۰۰- ۱۲۸۸ هجری قمری)، شاعر و صاحب‌منصب دیوانی عصر قاجار. او فرزند آقامحمدجعفر کدخدا بود و در خانواده‎ای سرشناس و متمکن در شیراز به دنیا آمد. در اوان جوانی علم عروض و محاسبات دفتری را فرا گرفت و با ادب پارسی و عربی آشنا شد. او خط نستعلیق و شکسته را خوش می‎نوشت. این ویژگیها و نیز اعتبار خانوادگی او سبب شد که وی در کارهای دیوانی ترقی کند. در ۱۲۷۰ق پس از انتقال حسام‎السلطنه مرادمیرزا از فرمانفرمایی فارس به ولایت خراسان، با او به آن دیار رفت و به کلانتری مشهد و امارت دیوان‌خانۀ عدلیّۀ خراسان منصوب شد. چهار سال در این مقام بود و سپس به شیراز بازگشت و به کشاورزی روی آورد و در این راه کارهای سودمند انجام داد که از آن جمله آوردن آب از رودخانۀ کردستان به شهر بهبهان بود. وی به خاندان رسول اکرم(ص) ارادت و اعتقادی خاص داشت و در تعزیه‎داری و برپاداشتن مجالس یادبود بزرگان دین کوشا بود. شعر او بیشتر غزل، قصیده و مرثیه است. چکامۀ او در مدح امیرالمؤمنین علی(ع) که در ۱۲۷۷ق به هنگام ولایت مؤیدالدوله ابوالفتح میرزا در شیراز سروده و در پایان آن به مدح ناصرالدین‎شاه، امین‎السلطان و مؤیدالدوله پرداخته و نیز ملمع او در وصف جوانی که شاعر در سفر حج او را دیده، از آثار برجستۀ اوست. از لحاظ اشاره به وقایع تاریخی، برخی اشعار وی، چون قصیده‎ای در وصف زلزلۀ شیراز، درخور اعتناست. غزلیات او عاشقانه است. او از شیوۀ غزل‎سرایی سعدی و حافظ پیروی کرده و رباعی نیز می‎سروده است. احمد دیوان‌بیگی ‎دوست و تذکره‎نویس معاصر آشفته، اشعار او را بالغ بر سی هزار بیت، غزلیاتش را مطبوع‌تر از قصاید و مراثی او را مرغوب‌تر از غزلیاتش گزارش کرده است. دست‎نوشته‎های دیوان او در پانزده هزار بیت تا سال ۱۳۳۷ق در شیراز موجود بوده است. آقابزرگ تهرانی می‎گوید که نسخۀ ناقصی از دیوان او را که اول و آخر آن افتاده بود و نزدیک ۷۵۰ بیت شعر داشت، نزد سیدمحمد موسوی جزایری در نجف دیده است. نمونه‎هایی از اشعار او را دیوان‌بیگی و رکن‎زاده آدمیت نقل کرده‎اند. وی در نجف اشرف مدفون است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
14.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😂 شعر طنز روز عشق و صفاست روز پدر به مناسبت میلاد امیرالمومنین علی علیه السلام و روز پدر ❤️ 🎙حجت الاسلام پرنیان ❇️ شیخ غیر مفید
"کارگاه آسیب‌شناسی شعر کودک و نوجوان" با حضور دکتر سیداحمد میرزاده دوشنبه، نهم بهمن چهارراه حافظیه، سالن گفتگو ساعت ۱۰ و ۳۰ https://eitaa.com/mmparvizan
دردِ معشوقان به عاشق بیشتر دارد اثر شمع تا اشکی بیفشاند پرِ پروانه ریخت
رضا یزدانی ٢٨ مرداد ١٣٧٢ در قم متولد شد. او سرودن را از سال ۸۹ آغاز کرد و توانست در جشنواره‌های مختلفی مانند جشنوارۀ شعر جوان سوره کسب عنوان کند. او همچنین دبیری چند جشنوارۀ ملی و استانی را بر عهده داشته است. وی لیسانس خود را از دانشگاه تهران واحد پردیس قم اخذ کرد. او با خبرگزاری‌ها و روزنامه‌ها همکاری دارد و در زمینۀ نویسندگی نیز فعالیت می‌کند. «حجرۀ شمارۀ دو» و مجموعه شعر «حاشا» دو اثر او است.
📌 اعضای جدید شورای شعر ارشاد انتخاب و منصوب شدند. 📍وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در احکامی جداگانه اعضای شورای شعر این وزارتخانه را منصوب کرد.  محمدمهدی اسماعیلی در احکامی جداگانه؛ 👤 علیرضا قزوه 👤 مرتضی امیری اسفندقه 👤 ناصر فیض 👤محمدمهدی سیار 👤 میلاد عرفان پور 👤 سعید بیابانکی 👤 نغمه مستشار نظامی 👤 علی محمد مودب را به عنوان اعضای شورای شعر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منصوب کرد. @khabarnamhaeranshiz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آ🌴❄️🌴 🌴❄️🌴 مرا پل بزن تا سحر تا سبد های بار آور باغ تو را می شناسم من ای عشق شبی عطر گام تو در کوچه پیچید من از شعر پیراهنی بر تنم بود به دستم چراغ دلم را گرفتم  و در کوچه عطر عبور تو پُر بود  و در کوچه باران چه یکریز و سرشار گرفتم به سر چترباران  کسی در نگاهم نفس زد!