eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
283 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
295 ویدیو
91 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
مرحوم ابوالقاسم عبداللَّه فرد (۱۲۹۳ – ۳ آبان ۱۳۷۲) متخلص به حالت، شاعر، مترجم و طنزپرداز ایرانی بود. وی، شاعر سرود «پاینده بادا ایران»، اولین سرود ملی ایران بعد از انقلاب، (با آهنگ محمد بیگلری‌پور) است. ابوالقاسم حالت، شاعر، مترجم و طنزپرداز توانای معاصر در سال ۱۲۹۳ در تهران به دنیا آمد. وی پس از تحصیلات مقدماتی و متوسطه به استخدام شرکت ملی نفت ایران درآمد و تا زمان بازنشستگی در خدمت این سازمان بود.ابوالقاسم حالت در جوانی به فراگیری زبان عربی، پرداخت و از سال ۱۳۱۴ هجری شمسی به شعر و شاعری روی آورد و به سرایش شعر در قالب کهن و تذکره‌نویسی همت گماشت. دیوان حالت که مشتمل بر قطعات ادبی، مثنویها، قصاید، غزلیات و رباعیات است، خود نمایانگر عمق دانش ادبی این محقق است. وی از سال ۱۳۱۷ همکاری خود را با مجله معروف فکاهی توفیق آغاز کرد و بحر طویلهای خود را با امضای هدهد میرزا و اشعارش را با اسامی مستعار خروس لاری، شوخ، فاضل ماب و ابوالعینک به چاپ می‌رساند. علاقه به مسائل دینی سبب شد از سال ۱۳۲۳ هر هفته چند رباعی جدی که ترجمه‌ای از کلمات قصار علی بن ابی‌طالب بود در مجله «آئین اسلام» چاپ کند. حالت در ترانه‌سرایی نیز دستی توانا داشت و عموماً این ترانه‌ها در قالب فکاهی، انتقادی علیه وضعیت سیاسی و اجتماعی آن زمان بود. حالت در آن سال‌ها با نشریات امید، تهران مصور و پیام ایرانی نیز همکاری داشت و ملک‌الشعرا بهار او را به کنگره نویسندگان ایران دعوت نمود. در بعد از انقلاب سال ۱۳۵۷ حالت، از طرف انجمن ادبی ایران، شعر نخستین سرودملی بعد از انقلاب را تدوین کرد.
✅ قصیده ای در مدح حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف🍃🌺 ✍ سروده مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری، شهید رابع اعلی الله مقامه الشریف ✍ زنده یاد استاد علی ابوالحسنی (منذر)، مورخ و پژوهشگر فقید معاصر که چندین جلد کتاب در مورد علامه شیخ فضل الله(ره) به رشته تحریر درآورده است، در کتاب «خانه بر دامنه آتشفشان، شهادتنامه شیخ فضل‌الله نوری»، قصیده ای از ایشان را در مدح حضرت ولی عصر(عج) آورده است. گفتنی است، شیخ شهید در این قصیده ی خواندنی، بیت معروف سعدی (ما از تو به غیر تو نداریم تمنا | حلوا به کسی ده که محبت نچشیده) را نیز تضمین کرده است. با هم می خوانیم🔰 ای آنکه کسی سرو، چو قد تو ندیده/چون لعل لبت غنچه ز گلزار نچیده چون نرگس مستت به همه گلشن عالم/نه دیده چنین دیده و نه گوش شنیده ای مظهر خوبان همه «خوب» اند تو «خوبی»/نوری است جمالت که ز انوار چکیده خضر ار لب لعل تو نمی کرد تمنا/تا حشر به سرچشمه حیوان نرسیده «نشناخته» گفتند گروهی که خدایی! /پس «مرد شناسای» تو را چیست عقیده؟! واقف نشد از سرّ تو ای مخزن اسرار/جز عارف چل ساله که در خرقه خزیده ذات تو معماست به بویش نبرد پی/آنکس که یکی جرعه زجامت نچشیده دانم به یقین گر به رخت پرده نبودی/کس یوسف کنعان به کلافی نخریده! می کرد تجلی اگر این یوسف ثانی/دلباختگان، دل عوض دست، بریده! در مردمک دیده و از دیده نهانی/پیدا و نهان! غیر خداوند که دیده؟! جز دیدن روی تو ندارد غرضی چرخ/زین گردش روز و شب با قد خمیده دانی ز چه در پای گل سرخ بود خار؟/از بس که به گلزار، به شوق تو دویده پرسیده ای از خار چرا نوک تو سرخ است؟/از بس که به پای گل بیچاره خلیده از هجر تو، در ساحت گلزار، عزادار/بلبل به نواخوانی و گل جامه دریده دل فاخته سان بهر تو با نغمۀ کوکو/هر لحظه از این شاخ به آن شاخ پریده از چیست که بلبل شده دلباخته گل؟/زین رو که یکی روز، گلی دست تو دیده زان روز که من باخته ام نرد محبت/دانسته ام آخر به کجا کار کشیده دهری است زند زلف تو اندر دل ما نیش/افسون نکند چارۀ این مار گزیده پنهان ز عدویی، زمحبان ز چه ای دور؟/جانها به لب از هجر تو ای ماه رسیده عید است جهانی همه در وصل گل و مل/جز من که ز «هجر» ت دلم از عیش کپیده آیا شود آن دم که کنی تازه روانم؟/زان باد صباحی که ز کوی تو وزیده آیا شود آن روز که بینیم بیکبار آن یار؟!/گذشتیم ز مرّات عدیده! زین رو شده آهوی ختا شهرۀ آفاق/کاندر حرم قدس تو یک لحظه چریده شد چشم سپید از پی دیدار تو، تا کی؟/از دامن وصل تو بود دست بریده؟ تا چند به هجران تو باشیم گرفتار/رحمی بکن ای آهوی از دشت رمیده صد شکر نمردیم و رسیدیم به شعبان/کاین ماه دگر باره به ما روح دمیده گو تهنیت عید بدان نور مجسم/کامروز خدا بر همه ی خلق گزیده «ممتاز[۱]» به شب روز، دعاگو و ثناجو/هست از نظر لطف تو این طرفه قصیده جز شربت لطف تو نداریم تمنا/ حلوا به کسی ده که محبت نچشیده 🔸قابل ذکر است که مجموعه اشعار باقیمانده از مرجع شهید، در قالب یک پی دی اف تحت عنوان "نورالاشعار علامه نوری" نشر یافته است. 🔸[۱] مرجع شهید، به غیر از "نوری" به "ممتاز" نیز تخلص داشته اند.
17.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 این بود دهخدایی که بايد بشناسيم! 🔹۷ اسفند سالروز درگذشت ادیب و سیاستمدار، علی اکبر دهخدا
🟪 یک نکته از هزاران تعریف مختصر سه‌گانی، شعر سه‌مصراعی یا سه‌سطری است که بر پایه‌ی زمینه و ضربه استوار باشد. بنابراین هر شعر سه‌مصراعی یا سه‌سطری که شرح مبهمات بخواهد، سه‌گانی نیست، زیرا ابهام، با زمینه و ضربه در تعارض است. سه‌گانی، شعری است که خود، شرح خویش است و اصول هفتگانه‌ی سه‌گانی، این نکته را مورد تایید قرار می‌دهند. با این حال، تحلیل فنی سه‌گانی در صورتی که جذب شاعر امروزی را از پی داشته باشد، می‌تواند به آموزش سه‌گانی یاری برساند و این تحلیل، باید به ترتیب اهمیت، در زمینه‌های زیر پیش برود: ۱. موسیقی (بررسی وزن و قافیه‌ی سه‌گانی کلاسیک و نیمایی یا تقطیع درست سطرهای سه‌گانی سپید). ۲. قالب (بررسی مقتضیات قالبی سه‌گانی، مانند تک‌هسته‌ای بودن در ژانر شعر کوتاه و رعایت زمینه و ضربه و توجه به فرمها و اصول آن). ۳. زبان (بررسی عوامل فصاحت یا مخل فصاحت در سه‌گانی). ۴. آرایه‌ها و صور خیال (بررسی شگردهای به کار رفته در سه‌گانی، از قبیل ایهام و پارادوکس و...). ۵. عاطفه (بررسی برد عاطفی سه‌گانی یا کاستی آن). ۶. تفکر (بررسی صحت و سقم اندیشه‌ی به کار رفته در سه‌گانی). ۷. سبک (بررسی مشخصات منحصر به شاعر در سه‌گانی). بکوشیم در روند تحلیل سه‌گانی، تکامل آن را ببینیم و از پسرفت بپرهیزیم.
"ای مرغ سحر: به یاد دهخدا" یکی از شاخص‌ترین آثار مربوط به ادبیات عصر مشروطه، شعر مشهور "یاد آر ز شمع مرده یادآر " است که علامه دهخدا (ف ۱۳۳۴) آن را در سوگ دوست انقلابی‌اش، میرزا جهانگیرخان شیرازی، در سال ۱۲۸۸ سروده است. لغت‌شناسی و غلبه‌ی جایگاه نثر دهخدا در طنز و روزنامه‌نگاری سبب‌شده؛ در تاریخ تحولات شعر معاصر، کمتر به او توجه شود؛ حال آنکه شعر "یاد آر" از منظر منطق شاعرانه یکی از متمایزترین شعرهای پیش از نیماست و می‌توان آن را از برخی زوایا، سرآغاز تحول در شعر فارسی دانست. فارغ از قافیه‌بندی در شعر و همچنین ترکیب قالب‌های مسمط و ترجیع‌بند که پیش از دهخدا نیز رواج داشته، اهمیت این شعر بیش از همه در نوع نمادگرایی آن است. شعر با خطاب "مرغ سحر" آغاز می‌شود؛ نمادی که مشابه آن را همزمان یا پس از دهخدا در اشعار بسیاری از شاعران اجتماعی‌سرا می‌بینیم. توجه به پرندگان نمادین در این شعر، تکامل خود را در سروده‌هایی چون: قفنوس و مرغ آمین نیما می‌یابد؛ همانگونه که نماد "شب" نیز؛ آنگونه که در این شعر کاربرد یافته، پس از این دوره در جایگاه یکی از اصلی‌ترین نمادهای سمبولیسم اجتماعی رواج می‌یابد. اما اهمیت این شعر در کاربرد نمادهای منفرد نیست؛ بلکه تمایز آن در بدنه‌ی درختواره‌ی نمادهای در هم تنیده است که نمادگرایی این شعر را با دیگر آثار پیشین نمادگرای فارسی متمایز می‌کند. اگر این شعر را با اصول اشعار نمادگرای سده‌ی ۱۹ فرانسه و شاعرانی چون: بودلر و ورلن و دیگران، تطبیق دهیم (ر.ک. سمبولیسم، چالز چدویک، نشر مرکز)، چند ویژگی مشابه را در شعر دهخدا با آنان می‌بینیم: ۱_ استفاده از نمادهای متصل و پیکره‌وار به‌طوری که در این‌شعر، مجموع نمادها مبیّن تقابل یک‌جامعه یا عصر مثبت و یک‌عصر منفی‌است. نمادها به تنهایی کارکرد اصلی خود را نشان نمی‌دهند؛ بلکه این کلیت نمادهاست که مخاطب را به سمت دریافتی نهایی پیش می‌برد. این ویژگی را در بسیاری از سروده‌های سیاسی دهه‌های سی و چهل نیز می‌توان دید. ۲_ استفاده از نمادهای تازه و کلمات و تصاویری که پیش از این در سنت ادبیات با این تلقی نمادین استفاده نشده است. ۳_ القای مبهم و غیر مستقیم معنا، به‌جای امکان رمزگشایی قاطع از نمادها؛ به‌گونه‌ای که همچنان در خوانش و تفسیر این شعر، ابهام و اختلاف نظر و تفاوت دریافت وجود دارد. ۴_ استفاده از سطر پایانی برای گره‌گشایی، ویژگی‌ای که در تکرار "یادآر" در تمام بندها دیده می‌شود. علاوه بر این موارد، این شعر از چند منظر دیگر هم متمایز با اشعار نمادگرای سنتی است: ۵_ پیوستگی مصرع‌ها از منظر معنایی و حرکت ساختمان شعر از بیت‌محوری به بندمحوری. ۷_ تفاوت نوع نگاه شاعر به ارتباط بینامتنی و استفاده از داستان‌ها و روایت‌های قرآنی_ تاریخی، در مقایسه با تلمیحات کهن. ۸_ حرکت بین منطق تصویرگرایی شاعران رمانتیک و نمادگرا. "یادآر" ای مرغ سحر چو این شب تار، بگذاشت ز سر سیاهکاری؛ وز نفحه‌ی روح‌بخش اسحار، رفت از سر خفتگان خماری؛ بگشود گره ز زلف زرتار، محبوبه‌ی نیلگون عماری؛ یزدان به جمال شد نمودار واهریمن زشتخو حصاری؛ یادآر ز شمع مرده یادآر! ای مونس یوسف اندرین بند! تعبیر عیان چو شد تورا خواب؛ دل پر ز شعف لب از شکرخند، محسود عدو، به‌کام اصحاب؛ رفتی برِ یار و خویش و پیوند، آزادتر از نسیم و مهتاب، زآن کاو همه‌شام با تو یک‌چند در آرزوی وصال احباب؛ اختر به سحر شمرده یادآر! چون باغ شود دوباره خرّم، ای بلبل مستمند مسکین! وز سنبل و سوری و سپرغم، آفاق نگارخانه‌ی چین؛ گل سرخ و به رخ عرق ز شبنم، تو داده ز کف زمام تمکین؛ زآن نوگل پیش‌رس که در غم، ناداده به نار شوق تسکین، از سردی دی فسرده یادآر! ای همره تیه پور عمران! بگذشت چو این سنین معدود؛ وآن شاهد نغز بزم عرفان، بنمود چو وعد خویش مشهود؛ وز مذبح زر چو شد به کیوان، هر صبح شمیم عنبر و عود؛ زآن کاو به گناه قوم نادان، در حسرت روی ارض موعود؛ بر بادیه جان سپرده یادآر! چون گشت ز نو زمانه آباد، ای کودک دوره‌ی طلایی! وز طاعت بندگان خود شاد، بگرفت خدا ز سر خدایی؛ نه رسم ارم نه اسم شدّاد گل بست دهان ژاژخایی زآن کس که ز نوک تیغ جلّاد ماخوذ به جرم حق‌ستایی تسنیم وصال خورده یادآر! https://eitaa.com/mmparvizan
طنز انتخاباتی گر رسد پایم به مجلس یک زمان کارهای ناب و نادر می‌کنم اول از هر چیز فکر منشی و بعد آن فکر مباشر می‌کنم دور از چشمان آقازاده‌ها بچه‌ام را زود مبصر می‌کنم چون ننه پا درد دارد روز و شب فکر یک لیفان و شوفر می‌کنم! یک زمان موهای خود را لخت لخت روز بعدش طبق مُد فر می‌کنم! هفت نسل بعد خود را با دلار از خیال آسوده خاطر می‌کنم این میان هم فکر مردم هستم و این و آن را هی مقصر می‌کنم! فی‌المثل حتما برای عابران در خیابان فکر قاطر می‌کنم! نان مردم گر که آجر شد، به جد من اشاره سمت شاطر می‌کنم جای نفت از کوری چشم فضول تا فرانسه فضله صادر می‌کنم! هر کجا دیدم که شیری چکه کرد فکر تفلون یا که واشر می‌کنم از گرانی قلبتان چون ایستاد دکتر و آمپول حاضر می‌کنم! پیش‌بینی‌ها برای سکته و بخش سی‌سی‌یو و ویلچر می‌کنم! کار فرهنگی که بیخ ریش ماست! بحث‌ها با قشر شاعر می‌کنم چون کلاسش هست بالا این قلم دوستی با جیب ناشر می‌کنم گر که «بی‌شوخی» شدم دعوت به طنز خنده را با حفظ ظاهر می‌کنم! پروین جاویدنیا
15.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 پندی از خواجه عبدالله انصاری که زندگی شما را تکان خواهد داد!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد... سیف فرغانی توضیحات استاد کاکاوند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جنگل ثمر نداشت ، تبر اختراع شد شيطان خبر نداشت، بشر اختراع شد “هابيل” ها مزاحم “قابيل” می شدند افسانه ی “حقوق بشر” اختراع شد مردم خيال فخر فروشی نداشتند شيئی شبيه سكه ی زر اختراع شد فكر جنايت از سر آدم نمی گذشت تا اينكه تيغ و تير و سپر اختراع شد با خواهش جماعت علاف اهل دل چيزي به نام شعر و هنر اختراع شد اينگونه شد كه مخترع ازخير ما گذشت اينگونه شدكه حضرت “شر” اختراع شد دنيا به كام بود و حقيقت؟مورخان ما را خبر كنيد؛ اگر اختراع شد
اثیرالدین ابوالفضل محمد بن طاهر اخسیکتی معروف به اثیر اخسیکتی (زادهٔ سال نامعلوم در اخسیکت، درگذشته به سال ۶۰۹ هجری قمری در خلخال) از شاعران مشهور سدهٔ ششم هجری است. اثیر در شهر اخسیکت زاده شد که در قرن ششم یکی از شهرهای آباد ماوراءالنهر در منطقهٔ فرغانه در شمال رود سیحون بوده‌است. اثیر سخنوری را در همانجا آغاز کرد. با حملهٔ ترکان غز و زوال دولت سنجری و پریشانی خراسان که خود از آن با عنوان «وحشت خراسان» یاد می‌کند، نواحی شرقی ایران را ترک گفت و به نواحی غرب و شمال غرب ایران روی آورد. نخست در همدان به دربار غیاث‌الدین محمد بن ملکشاه سلجوقی (۵۵۵ ه‍.ق) پیوست و سال‌های متمادی او و جمعی از وزیران و امیران دربارش را مدح گفت. در لشکر غیاث‌الدین محمد، با علاءالدین عربشاه (۵۸۴ ه‍.ق) حاکم کُهستان آشنا شد. عربشاه شعر اثیر را پسندید و او را نواخت. اثیر مدت زیادی از عمر خود را به تفاریق در همدان و کُهستان در دستگاه عربشاه بود. اثیر اخسیکتی با شاعران بزرگ همعصر خود همچون خاقانی شروانی، نظامی گنجوی، رشید وطواط، مجیر بیلقانی و ظهیر فاریابی مراودات و معارضاتی داشته‌است. اثیر بعضی از قصاید خاقانی را جواب گفته و پایه خود را بالاتر شمرده است. همچنین حکایتی در مورد ملاقات این دو شاعر در دست است که کمابیش بوی افسانه دارد. نویسندگان معاصر اثیر، به رقابت میان او و مجیر بیلقانی اشاره کرده‌اند. اثیر، یکجا در یکی از اشعارش مجیر را دزد شعر خود خوانده است: «از برای خدای خواجه مجیر/ کاروانهای شعر من چه زنی؟». رقابت‌های شعری اثیر اخسیکتی و مجیر بیلقانی گاه باعث کدورت ممدوحین ایشان، قزل ارسلان و محمد جهان پهلوان، که برادر بودند، نیز می‌شد.