🟪 یک نکته از هزاران
تعریف مختصر سهگانی، شعر سهمصراعی یا سهسطری است که بر پایهی زمینه و ضربه استوار باشد. بنابراین هر شعر سهمصراعی یا سهسطری که شرح مبهمات بخواهد، سهگانی نیست، زیرا ابهام، با زمینه و ضربه در تعارض است.
سهگانی، شعری است که خود، شرح خویش است و اصول هفتگانهی سهگانی، این نکته را مورد تایید قرار میدهند.
با این حال، تحلیل فنی سهگانی در صورتی که جذب شاعر امروزی را از پی داشته باشد، میتواند به آموزش سهگانی یاری برساند و این تحلیل، باید به ترتیب اهمیت، در زمینههای زیر پیش برود:
۱. موسیقی (بررسی وزن و قافیهی سهگانی کلاسیک و نیمایی یا تقطیع درست سطرهای سهگانی سپید).
۲. قالب (بررسی مقتضیات قالبی سهگانی، مانند تکهستهای بودن در ژانر شعر کوتاه و رعایت زمینه و ضربه و توجه به فرمها و اصول آن).
۳. زبان (بررسی عوامل فصاحت یا مخل فصاحت در سهگانی).
۴. آرایهها و صور خیال (بررسی شگردهای به کار رفته در سهگانی، از قبیل ایهام و پارادوکس و...).
۵. عاطفه (بررسی برد عاطفی سهگانی یا کاستی آن).
۶. تفکر (بررسی صحت و سقم اندیشهی به کار رفته در سهگانی).
۷. سبک (بررسی مشخصات منحصر به شاعر در سهگانی).
بکوشیم در روند تحلیل سهگانی، تکامل آن را ببینیم و از پسرفت بپرهیزیم.
#علیرضا_فولادی
"ای مرغ سحر: به یاد دهخدا"
یکی از شاخصترین آثار مربوط به ادبیات عصر مشروطه، شعر مشهور "یاد آر ز شمع مرده یادآر " است که علامه دهخدا (ف ۱۳۳۴) آن را در سوگ دوست انقلابیاش، میرزا جهانگیرخان شیرازی، در سال ۱۲۸۸ سروده است.
لغتشناسی و غلبهی جایگاه نثر دهخدا در طنز و روزنامهنگاری سببشده؛ در تاریخ تحولات شعر معاصر، کمتر به او توجه شود؛ حال آنکه شعر "یاد آر" از منظر منطق شاعرانه یکی از متمایزترین شعرهای پیش از نیماست و میتوان آن را از برخی زوایا، سرآغاز تحول در شعر فارسی دانست.
فارغ از قافیهبندی در شعر و همچنین ترکیب قالبهای مسمط و ترجیعبند که پیش از دهخدا نیز رواج داشته، اهمیت این شعر بیش از همه در نوع نمادگرایی آن است.
شعر با خطاب "مرغ سحر" آغاز میشود؛ نمادی که مشابه آن را همزمان یا پس از دهخدا در اشعار بسیاری از شاعران اجتماعیسرا میبینیم. توجه به پرندگان نمادین در این شعر، تکامل خود را در سرودههایی چون: قفنوس و مرغ آمین نیما مییابد؛ همانگونه که نماد "شب" نیز؛ آنگونه که در این شعر کاربرد یافته، پس از این دوره در جایگاه یکی از اصلیترین نمادهای سمبولیسم اجتماعی رواج مییابد.
اما اهمیت این شعر در کاربرد نمادهای منفرد نیست؛ بلکه تمایز آن در بدنهی درختوارهی نمادهای در هم تنیده است که نمادگرایی این شعر را با دیگر آثار پیشین نمادگرای فارسی متمایز میکند.
اگر این شعر را با اصول اشعار نمادگرای سدهی ۱۹ فرانسه و شاعرانی چون: بودلر و ورلن و دیگران، تطبیق دهیم (ر.ک. سمبولیسم، چالز چدویک، نشر مرکز)، چند ویژگی مشابه را در شعر دهخدا با آنان میبینیم:
۱_ استفاده از نمادهای متصل و پیکرهوار بهطوری که در اینشعر، مجموع نمادها مبیّن تقابل یکجامعه یا عصر مثبت و یکعصر منفیاست. نمادها به تنهایی کارکرد اصلی خود را نشان نمیدهند؛ بلکه این کلیت نمادهاست که مخاطب را به سمت دریافتی نهایی پیش میبرد. این ویژگی را در بسیاری از سرودههای سیاسی دهههای سی و چهل نیز میتوان دید.
۲_ استفاده از نمادهای تازه و کلمات و تصاویری که پیش از این در سنت ادبیات با این تلقی نمادین استفاده نشده است.
۳_ القای مبهم و غیر مستقیم معنا، بهجای امکان رمزگشایی قاطع از نمادها؛ بهگونهای که همچنان در خوانش و تفسیر این شعر، ابهام و اختلاف نظر و تفاوت دریافت وجود دارد.
۴_ استفاده از سطر پایانی برای گرهگشایی، ویژگیای که در تکرار "یادآر" در تمام بندها دیده میشود.
علاوه بر این موارد، این شعر از چند منظر دیگر هم متمایز با اشعار نمادگرای سنتی است:
۵_ پیوستگی مصرعها از منظر معنایی و حرکت ساختمان شعر از بیتمحوری به بندمحوری.
۷_ تفاوت نوع نگاه شاعر به ارتباط بینامتنی و استفاده از داستانها و روایتهای قرآنی_ تاریخی، در مقایسه با تلمیحات کهن.
۸_ حرکت بین منطق تصویرگرایی شاعران رمانتیک و نمادگرا.
"یادآر"
ای مرغ سحر چو این شب تار،
بگذاشت ز سر سیاهکاری؛
وز نفحهی روحبخش اسحار،
رفت از سر خفتگان خماری؛
بگشود گره ز زلف زرتار،
محبوبهی نیلگون عماری؛
یزدان به جمال شد نمودار
واهریمن زشتخو حصاری؛
یادآر ز شمع مرده یادآر!
ای مونس یوسف اندرین بند!
تعبیر عیان چو شد تورا خواب؛
دل پر ز شعف لب از شکرخند،
محسود عدو، بهکام اصحاب؛
رفتی برِ یار و خویش و پیوند،
آزادتر از نسیم و مهتاب،
زآن کاو همهشام با تو یکچند
در آرزوی وصال احباب؛
اختر به سحر شمرده یادآر!
چون باغ شود دوباره خرّم،
ای بلبل مستمند مسکین!
وز سنبل و سوری و سپرغم،
آفاق نگارخانهی چین؛
گل سرخ و به رخ عرق ز شبنم،
تو داده ز کف زمام تمکین؛
زآن نوگل پیشرس که در غم،
ناداده به نار شوق تسکین،
از سردی دی فسرده یادآر!
ای همره تیه پور عمران!
بگذشت چو این سنین معدود؛
وآن شاهد نغز بزم عرفان،
بنمود چو وعد خویش مشهود؛
وز مذبح زر چو شد به کیوان،
هر صبح شمیم عنبر و عود؛
زآن کاو به گناه قوم نادان،
در حسرت روی ارض موعود؛
بر بادیه جان سپرده یادآر!
چون گشت ز نو زمانه آباد،
ای کودک دورهی طلایی!
وز طاعت بندگان خود شاد،
بگرفت خدا ز سر خدایی؛
نه رسم ارم نه اسم شدّاد
گل بست دهان ژاژخایی
زآن کس که ز نوک تیغ جلّاد
ماخوذ به جرم حقستایی
تسنیم وصال خورده یادآر!
#شعر_مشروطه
#نقد
#سمبولیسم_اجتماعی
#دهخدا
https://eitaa.com/mmparvizan
طنز انتخاباتی
گر رسد پایم به مجلس یک زمان
کارهای ناب و نادر میکنم
اول از هر چیز فکر منشی و
بعد آن فکر مباشر میکنم
دور از چشمان آقازادهها
بچهام را زود مبصر میکنم
چون ننه پا درد دارد روز و شب
فکر یک لیفان و شوفر میکنم!
یک زمان موهای خود را لخت لخت
روز بعدش طبق مُد فر میکنم!
هفت نسل بعد خود را با دلار
از خیال آسوده خاطر میکنم
این میان هم فکر مردم هستم و
این و آن را هی مقصر میکنم!
فیالمثل حتما برای عابران
در خیابان فکر قاطر میکنم!
نان مردم گر که آجر شد، به جد
من اشاره سمت شاطر میکنم
جای نفت از کوری چشم فضول
تا فرانسه فضله صادر میکنم!
هر کجا دیدم که شیری چکه کرد
فکر تفلون یا که واشر میکنم
از گرانی قلبتان چون ایستاد
دکتر و آمپول حاضر میکنم!
پیشبینیها برای سکته و
بخش سیسییو و ویلچر میکنم!
کار فرهنگی که بیخ ریش ماست!
بحثها با قشر شاعر میکنم
چون کلاسش هست بالا این قلم
دوستی با جیب ناشر میکنم
گر که «بیشوخی» شدم دعوت به طنز
خنده را با حفظ ظاهر میکنم!
پروین جاویدنیا
#طنز
15.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 پندی از خواجه عبدالله انصاری که زندگی شما را تکان خواهد داد!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد...
#شعر سیف فرغانی
توضیحات استاد کاکاوند
جنگل ثمر نداشت ، تبر اختراع شد
شيطان خبر نداشت، بشر اختراع شد
“هابيل” ها مزاحم “قابيل” می شدند
افسانه ی “حقوق بشر” اختراع شد
مردم خيال فخر فروشی نداشتند
شيئی شبيه سكه ی زر اختراع شد
فكر جنايت از سر آدم نمی گذشت
تا اينكه تيغ و تير و سپر اختراع شد
با خواهش جماعت علاف اهل دل
چيزي به نام شعر و هنر اختراع شد
اينگونه شد كه مخترع ازخير ما گذشت
اينگونه شدكه حضرت “شر” اختراع شد
دنيا به كام بود و حقيقت؟مورخان
ما را خبر كنيد؛ اگر اختراع شد
#علی_اکبر_یاغی_تبار
اثیرالدین ابوالفضل محمد بن طاهر اخسیکتی معروف به اثیر اخسیکتی (زادهٔ سال نامعلوم در اخسیکت، درگذشته به سال ۶۰۹ هجری قمری در خلخال) از شاعران مشهور سدهٔ ششم هجری است.
اثیر در شهر اخسیکت زاده شد که در قرن ششم یکی از شهرهای آباد ماوراءالنهر در منطقهٔ فرغانه در شمال رود سیحون بودهاست. اثیر سخنوری را در همانجا آغاز کرد. با حملهٔ ترکان غز و زوال دولت سنجری و پریشانی خراسان که خود از آن با عنوان «وحشت خراسان» یاد میکند، نواحی شرقی ایران را ترک گفت و به نواحی غرب و شمال غرب ایران روی آورد. نخست در همدان به دربار غیاثالدین محمد بن ملکشاه سلجوقی (۵۵۵ ه.ق) پیوست و سالهای متمادی او و جمعی از وزیران و امیران دربارش را مدح گفت. در لشکر غیاثالدین محمد، با علاءالدین عربشاه (۵۸۴ ه.ق) حاکم کُهستان آشنا شد. عربشاه شعر اثیر را پسندید و او را نواخت. اثیر مدت زیادی از عمر خود را به تفاریق در همدان و کُهستان در دستگاه عربشاه بود.
اثیر اخسیکتی با شاعران بزرگ همعصر خود همچون خاقانی شروانی، نظامی گنجوی، رشید وطواط، مجیر بیلقانی و ظهیر فاریابی مراودات و معارضاتی داشتهاست. اثیر بعضی از قصاید خاقانی را جواب گفته و پایه خود را بالاتر شمرده است. همچنین حکایتی در مورد ملاقات این دو شاعر در دست است که کمابیش بوی افسانه دارد. نویسندگان معاصر اثیر، به رقابت میان او و مجیر بیلقانی اشاره کردهاند. اثیر، یکجا در یکی از اشعارش مجیر را دزد شعر خود خوانده است: «از برای خدای خواجه مجیر/ کاروانهای شعر من چه زنی؟». رقابتهای شعری اثیر اخسیکتی و مجیر بیلقانی گاه باعث کدورت ممدوحین ایشان، قزل ارسلان و محمد جهان پهلوان، که برادر بودند، نیز میشد.
#اثیر_اخسیکتی #معرفی_شاعر
گله دارم اما ...
اگرچه در دل تنگم گلایه ها دارم
اگر چه در غم ارزاق خود گرفتارم
اگر چه داده غم اختلاس آزارم
اگرچه خسته ام از فکر مسکن و کارم
به شوق آنکه شوم از گلایه ها آزاد
به رغم این گله ها باز رای خواهم داد
🔹
اگر چه نیست برایم درآمدی مطلوب
اگر چه کرده به دلهایمان گلایه رسوب
اگر چه چرخه ی تولیدمان شده معیوب
به شوق اینکه شود روزگار خیلی خوب
به شوق اینکه شود خاکمیهنم آباد
به رغم این گله ها باز رای خواهم داد
🔹
اگرچه در پی یک وام خُرد درگیرم
اگرچه بانک کُند سفت و سخت زنجیرم
به این رویه نموده همیشه تحقیرم
اگر چه خسته از این چرخه ی نفس گیرم
مگر شنیده شود این گلایه های زیاد
به رغم این گله ها باز رای خواهم داد
🔹
اگر چه بار تورم به شانه ام دارم
اگر چه عمری از این اقتصاد غم دارم
اگر چه بر سر سفره زیاد،کم دارم
ولی چه خوب که آزادیِ قلم دارم
به شکرِ اینکه مرا هست جرات فریاد
به رغم این گله ها باز رای خواهم داد
🔹
اگرچه مجلس مان عاقبت نشدشفاف
اگر عمل نشده وعده های قالیباف!
اگرچه باز به محروم می شود اجحاف
اگرچه نیست هوا آنچنان که باید صاف
مباد آنکه شود دشمنی ز کارم شاد
به رغم این گله ها باز رای خواهم داد
🔹
اگرچه صنعت ماشینِ مان به پنچری است
بلایِ جان وطن،افتخارِ کشوری است
اگرچه شیوه ی شان سَمبَلی و سرسری است
وطن اسیر و گرفتارِ جنگِ زرگری است
مگر که فرصتِ نو در وطن شود ایجاد
به رغم این گله ها باز رای خواهم داد
🔹
اگر چه خسته ز یک عده ی نجومی گیر
اگر چه خسته ز اصحابِ خدعه و تزویر
اگر چه هست برای شروع گاهی دیر
به شوق آنکه دهم روزگار را تغییر
به کور چشمیِ خفاشهایِ استبداد
به رغم این گله ها باز رای خواهم داد
🔹
برای اینکه غم و رنج ها شنیده شود
مگر که ترمزِ بی مایه گان کشیده شود
مگر کمی توکِ دزدان شهر چیده شود
و دستهای ستم پیشگان بریده شود
برای سوختنِ ذاتِ مافیایِ فساد
به رغم این گله ها باز رای خواهم داد
🔹
چه مشکلات که داریم وجای کتمان نیست
گلایه هست ولی قهر چاره ی آن نیست
کسی که قهر کند غصه دارِ ایران نیست
برای غصه ی ما واقعا پریشان نیست
کجا خورد غمِ من یا تو ،دشمنِ شیاد؟
به رغم این گله ها باز رای خواهم داد
🔹
برای اینکه غم این حریم را داریم
برای اینکه به پیمان خود وفاداریم
به این حضور پر از،شورِ خود بنا داریم
که خیلِ کارکنان را به کار واداریم
برای اینکه نباشیم هرچه بادا باد
به رغم این گله ها باز رای خواهم داد
#انتخابات
#احمد_رفیعی_وردنجانی
انواع نماینده در آیینه طنز
«نماینده»
جانشین مردم در مجلس ،نشان دهنده دردها ومشکلات مردم
«نمابنده»
کسی که بنده و اجیر احزاب و گروه ها ولیست های انتخا باتی باشد!
«نما خنده»
کسی که فقط به درد خنده میخورد ،دلقک خان مجلس
«نما فنده»
کسی که راست ودروغ را به هم می بافد که رائ بیاورد!
«نما رنده»
کسی که اعصاب مردم را خرد وخمیر ورنده میکنه !
«نما دنده»
کسی که باید بزنیش تو دنده تا راه بیفته ، یک دنده ولجبازالدوله مجلس
«نما پنده ،
کسی که عاقبت او پند وعبرت برای مردم می شود!
«نما چنده »
کسی که مفت و مجانی کار نمی کنه ،میگه چند میدی !
«نما کنده»
کسی که دنبال کندن ازجیب مردمه
اهل مفت خوری نیست !!
«نما گنده»
کسی که به همه چیز گَند می زنه
اهل خرابکاریه !
«نمالنده »
کسب که خودش را به دیگران می ماله ،اهل ماله کشی هست !
«نما منده»
کسی که ادعای دانشمندی و تخصص مندی دارد!
«نما ننده »
کسی که اهل نمایش نیست ،از خودنمایی بدش میاد!!
«نماهنده»
کسی که همیشه با دست پاس میده با پا پیش می کشه !
«نماسنده»
کسی که همه چیز را ماست مالی می کنه !!
#حسین کیوانی
درست انتخاب کنیم نه درُشت !!!؟؟
وای بر ما چقدر از همه جا بی خبریم
همه وامانده و در مانده همه در بدریم
شده ایم پله آنها که به بالا برسند
شده اندکاخ نشین و خود ما در کپریم
چه رسد وقت نیاز وعده واهی بدهند
چو به مقصد برسند جمله ما پشت دریم
سفر ترکیه ولندن وشهرهای دگر مال شما
ما که با یک خر لنگ بین دو ده در سفریم
عشق و آواز همه رقص طرب مال شما
ما که همچون بز گر جمله ز گله بدریم
علی روستا
عضو محفل
#شعر طنز انتخاباتی