#امیرالمومنین_ع_مدح
ای انعکاس آینۀ هل اتی، علی
زیباترین مسیر جهان تا خدا، علی
انگشترت چه کرد که حتی بهشت هم
زانو زدهست نزد تو چون بینوا، علی
انگار نبض من صد و ده بار میبرد
در هر دقیقه نام تو را «مرتضی علی»
با کیسههای نور که بر دوش داشتی
سر میزدی به خانۀ آیینهها علی
آن شب شهادت آمد و با اشتیاق گفت
من نیز رستگار شدم با تو یا علی
فرقی میان اکبر و اصغر نبوده است
هر دفعه ریخت خون تو در کربلا، علی
#علی_گلی_حسین_آبادی
امشب است
🕯
با شاعران
سلمان ساوجی (قرن هشتم هجری)
🔽
عاشقان را از جمالش، روز بازار امشب است
لیلةالقدری که میگویند، پندار امشب است
حلقهها، بین بسته، جانها، گرد رخسارش چو زلف
قدسیان را نیز گویی روز بازار، امشب است
عاشقان! با بخت خود شب زنده دارید امشبی
ز آنکه در عمر خود آن شوریده، بیدار امشب است
پای دار، ای شمع و منشین، تا به سر خدمت کنیم
پیش او امشب، که ما را خود سر و کار، امشب است
عود در مجلس دمی خوش میزند بیهمنفس
آری! آری! وقت انفاس شکربار، امشب است
جنس فردا پیش نقد جان من، امشب، به می
میفروشم، کان بضاعت را خریدار، امشب است
زاهدان! یک دم مجالی چون کنم تدبیر چیست؟
چون پس از عمری، مجال صحبت یار، امشب است
گفتهای سلمان، که سر ایثار پایش میکنم
گر سر ایثار داری وقت ایثار، امشب است
#شعر_فارسی
#شب_قدر
#امیرالمومنین_ع_شهادت
اگرچه زخم به فرقش سه روز منزل داشت
علی جراحت سر را همیشه در دل داشت
نه پنج سال خلافت، که پیش از آن هم نیز
دلی به سینه چنان مرغ نیمبسمل داشت
دمی که آینهٔ آب چاه را میدید
هزار حنجره فریاد در مقابل داشت
همیشه دست کریمش ز دیده پنهان بود
چو بوتهای که در آغوش خاک حاصل داشت
به نخل عاطفهاش دستِ هیچکس نرسید
به ذره چون دل خورشید، مِهر کامل داشت
اگر شبانه به اطعام سائلان میرفت
-به جان فاطمه- شرم از نگاه سائل داشت
پس از شهادت زهرا، علی ز عمق وجود،
همیشه در دل خود انتظار قاتل داشت
مرحوم #غلامرضا_شکوهی
علی انسانی ۱۵ خرداد ۱۳۲۶ در کاشان چشم به جهان گشود. در ۶ سالگی به همراه خانواده به تهران آمد و بعد از مدتی به کار آزاد در بازار تهران مشغول شد. او از ۱۶ سالگی سرودن را آغاز کرد. از مشوّقین و اساتید او میتوان به امیری فیروزکوهی، خوشدل تهرانی، مهرداد اوستا و مشفق کاشانی اشاره کرد. قریحۀ ذاتی انسانی و شاگردی در محضر اساتید فن، از او شاعری ساخت که امروزه از او بهعنوان یکی از بزرگان شعر آیینی یاد میشود. نام علی انسانی و اشعار او همواره در ذهن ستایشگران نقش بسته است و خود یکی از مداحان و پیرغلامان با سابقۀ اهلبیت عصمت و طهارت (علیهمالسلام) به شمار میآید. نشان درجه یک هنر که معادل با مدرک دکترا میباشد به وی اعطا شده است. «دل سنگ آب شد»، «گلاب و گل»، «رخصت» و «یک دم» دربردارنده اشعار و نوحههای او است.
#معرفی_شاعر #علی_انسانی
"سحر"
ریشه میشوم که حس کنم، شب صدای پای آب را
برگ میدهم که بشنوم، گریههای آفتاب را
گوشها که باز سمت در... چشمها که مردمک بهراه
خاطرات دوره کردهاند، عکسهای کنج قاب را
پیچ میخورم به دور تو، تاب میخوری به گرد من
از غم تو ارث بردهام، ماجرای پیچ و تاب را
این شرابِ چندسالگی است؟ یاکه سکر همپیالگی است؟
مستم آنچنان که بعدازین، مست میکنم شراب را
*
ای نگاهِ لطفتان به غیر! اَلسّلام... صبحتان به خیر!
لااقل سری تکان دهید، این سلام بیجواب را
روزها همیشه داغ و زرد، روزهها هنوز گرم و خشک
از لبان سرخ من بپرس: طعم آیهی عذاب را
بیتو یکبغل جنازهایم... سالهاست در گدازهایم
یکنفس بیا و جان ببخش... این جنازهی مذاب را
بیتو شعرها خرابیاند... حرفهای ناحسابیاند
یکغزل بگو تمام کن حرفهای ناحساب را
این قلم شکسته بهتر است... آن کتاب... بسته خوب نیست
سورهای بخوان و باز کن، قفل ذالک الکتاب را
*
سالهاست یکحضور سبز، هر سحر به یاد نخلهاست
او که با خودش میآورد، شب "صدای پای آب" را
ریشه میشوم... عبور کرد: او که کولهبار نان به دوش
برگ میدهم... نسیم شد: کودکان نیمهخواب را
*
آی! چاههای منتظر! نخلهای تا همیشهسبز!
گوش وا کنید بشنوید: نالهی ابوتراب را
#رمضان
#غزل
#روزه
#ابوتراب
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
محمد غفاری ۲۳ مرداد ۱۳۶۸ در قم متولد شد. وی از سال ۱۳۸۷ با حضور در انجمن ادبی استان قم و انجمن محیط شعر را بهطور جدی آغاز کرد. او در حال حاضر، دانشجوی کارشناسیارشد است و مسئولیت واحد آفرینشهای ادبی حوزۀ هنری قم را بر عهده دارد. غفاری در حوزۀ پژوهش، نشر کتاب و رسانه نیز فعالیت دارد. مجموعه شعر «آستانه» تنها اثر او است.
#محمد_غفاری #معرفی_شاعر
مولای عدل و صبر
ای عشق! ای پدیدۀ صنع خدا! علی!
ای دست پرصلابت خیبرگشا! علی!
ای آسمان آبی پروازهای سبز!
ای بیکران کرانۀ لطف خدا! علی!
دست تو، چشمهسار سخای محمدیست
چشمت تبلور غزل انبیا، علی!
مثل تو هیچکس ز عدالت سخن نگفت
مولای عدل و صبر و سکوت و سخا! علی!
میپیچد از صدای یتیمان منتظر
نام تو در همیشۀ شبهای ما، علی!
گل چیست در تجلّی زیبای روی تو؟
جز تو که داشت این همه لطف و صفا؟ علی!
آیینۀ طلوع تو شد، شانۀ بهار
ای آفتاب عرصۀ ایثار! یاعلی!
باور نمیکنی که زمین و زمان هنوز
بی تو گرفتهاند عزا، مرتضی علی!
✍🏻 #سیمیندخت_وحیدی
🏷 #شعر_علوی
🇮🇷
سیزده به در، جشن فرخنده باران خواهی:
سیزده به در، جشن فرخنده باران خواهی است و به هیچ روی، روز نافرخنده(نحسی) نیست!
در فرهنگ ایرانی، سیزدهمین روز از فروردین ماه (همانند سیزدهمین روز از همه ماههای سال) به نام ستاره «تیر» یا «تِشتَر» یا همان ستاره « شِعرای یَمانی» که در باورهای کهن ایزد اهورایی باران و ترسالی بود، نامزد شده است. بر این پایه، مردم پس از برگزاری جشنهای نوروزی، در سیزدهم فروردینماه به پاس همه دادههای اهورایی، به نیایش پروردگار یکتا پرداخته و در حالی که در کوه و در و دشت گرد میآمدند، در کنار چشم اندازهای زیبای طبیعی به شادی و پایکوبی میپرداختند و با یاد ایزد باران یا همان تیر (تشتر) از خداوند، باران یا برکت و خرمی میخواستند. در «تیر یشت» می توان،نمونههای آغازین از این نیایشها را بازیافت:
«...تشتر، ستاره رایومندِ فرهمند را میستاییم ... از آن پس دگر باره تشتر رایومند فره مند از دریای فراخ کرت فراز آید ... پس آن گاه مِه پدید آورنده ابر به جنبش در آید. باد نیمروزی وزیدن آغازد و مِه را به پیش ... براند. پس باد چالاک مزدا آفریده ، باران و ابر و تگرگ را به کشتزارها و خانمان های هفت کشور برساند .... تشتر ستاره رایومند فره مند را می ستاییم که به هنگام به سر رسیدن سالِ مردم ، فرمانروایان خردمند، جانوران آزادِ کوهساران و درندگان بیابان نورد، همه برخاستنش را چشم به راهند. آن که با سرزدن خویش، کشور را سالی خوش یا سالی بد آورد. آیا سرزمین های ایرانی از سالی خوش برخوردار خواهند شد؟ ...»
در حقیقت، «سیزده به در» یکی از جشن های باران خواهی است که همه ساله در آستانهی تابستان بزرگ و در بهار طبیعت برگزار می شود.
سیروس حامی