هدایت شده از غلامرضا کافی
حِیفا !!
(واگویه ی بازمانده ی از کربلا)
دل پیش چشم های تو گیر است، نازنین!
اسب مرا بیار که دیر است، نازنین
« زین کن، شتاب کن، هیجان مرا مگیر»
باچشم های غمزده جانِ مرا مگیر
سارُغ ببند نان و نمک را که وقت نیست
از من بگیر شُبهه و شک را که وقت نیست
یکرانِ بی قرار مرا زین و برگ کن
ذهنِ مرا تُهی ز هیاهوی مرگ کن!
زیباست زندگی که توام ماهِ خانه ای
روبنده بند، تا نکند دل بهانه ای
گریان مباش تا نَنِشانی به گِل مرا
روبنده بند تا که نسازی دو دل مرا
تلخی مکُن که زهر به کام است هر دَمَم
برزخ مَشو! که بینِ بهشت و جهنَّمَم!
«گریان به آب ِزهر بشو خنجر مرا»
هی کُن دُرُشت، اسبِ گران پیکر مرا
هی کُن دُرُشت، چرمه ی آشفته یال را
پشت سرم بریز سِرشکِ زلال را
بخت تو بوده است که مَردی سپاهی ام
فرصت کم است، دست بجُنبان که راهی ام
حیفا! درنگ، سر به بیابان دهد مرا
حیفا! درنگ، جانِ پشیمان دهد مرا
آنک بهشت فرصتِ تیغ است است، نازنین!
پُشت درنگ، حیف و دریغ است، نازنین
هی کُن دُرُشت نَفس مرا، این چموش را
این اَستَرِ لگدزنِ جو جو خروش را
این نا به کارِ وسوسه اندیش ِ پیله را
کفتارِ کفته خوارِ هَوس بندِ حیله را
هی کُن دُرُشت نَفس مرا تا رها شوم
« هفتاد و سوّمین سرِ از تن جدا شوم»
بادا که با ولای حسین آزمون کنم
غرق خجالتم همه تن، غرق خون کنم
بادا که سر به پای ولایش به نِی دهم
دنیای دون و هرچه در آن را به قِی دهم
باشد که سر به خطِ خطرها بر آورم
من هم سری میانه ی سرها برآورم
بادا که جانفدا به دمِ مرگ باشَمَش
چون جسم اکبرش، گل صد برگ باشَمَش
غسل و حنوطِ روح به عطرِ اذان کنم
چون خون اصغرش سفرِ آسمان کنم...
* * *
گویا گذشت فرصت آن آرزو مرا
باطل شد از گرانی خوابم وضو مرا
گویا گذشت فرصت و تأخیر کرده ام
درجنگِ نَفس بوده ام و دیر کرده ام!
غلامرضا کافی
راه تویی-1.pdf
حجم:
1.43M
#کتاب بسیار زیبای #راه_تویی
نگاهی متفاوت به زندگانی پر برکت
#امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
اثر؛ #دکتر_محمدرضا_سنگری
پیشدرآمدی بر سیوهشتمین دوره
#شب_شعر_عاشورایی_شیراز
پیشنهاد مطالعه؛
به تمامی واعظان، ذاکران و شاعران.
@Poem_ashoora
@Farakhanesher
"شعر_عاشورایی/۳"
عصر شعرخیز غزنوی، دورهی چندان مناسبی برای رواج شعر عاشورایی فارسی نیست. بهویژه در زمان محمود غزنوی ۳۸۷تا۴۲۱، چندان نمودی از ادب عاشورایی در آثار برجای مانده دیده نمیشود؛ نکتهای که بعید نیست از مذهب غالب در قلمرو غزنویان نشات گرفته باشد.
در این دوران، هرچند حکومت شیعی آلبویه در ری، حامی شعر منقبتی بوده، میزان اشعار به دست آمده از شاعران نواحی مرکزی و جنوبی ایران زیاد نیست و تنها ابیات شیعی پراکنده را در آثار منسوب به کسانی چون بندار رازی و غضایری می توان سراغ گرفت.
افول ادب عاشورایی در قلمرو شعر مدحمحور غزنوی، به اندازهای مشهود است که در مجموع اشعار شاعرانی چون: فرخی، عنصری، عسجدی و ... تنها یک بیت ثبت شده که در آن به امام حسین علیهالسلام، اشاره شده است؛ آن هم بیتی است از فرخی که در بخش پایانی مدح مسعود غزنوی، شادمانی محمود از دیدار او را به شادی امام علی(ع) از دیدار حسنین(ع) مانند کرده است:
همیشه به دیدار تو شاد سلطان
چو حیدر به دیدار شبّیر و شبّر
دیوان فرخی
در قطعهای که نخستبار در مجالسالمومنین قاضی نورالله شوشتری نقل شده نیز، غضایری رازی به پنج تن و از آن میان، امام حسین(ع) شفاعت جسته است:
بهینِ خلق و برادرش و دختر و دو پسر
محمد و علی و فاطمه، حسین و حسن
البته در هیچیک از این ابیات به حادثهی کربلا اشاره نشده است. در ادب این دوره، تنها منوچهری دامغانی(ف432)، در مسمطی که در وصف بهار سروده، در توصیف عاشورا، به عزاداری شیعیان بر اصحاب کربلا اشاره کرده، مضمونی که موید فراگیری نوحه بر شهدای کربلا در این عصر است:
طوطی میان باغ دمان و کشی کنان
چنگش چو برگ سوسن و بالش چو برگ نی
...قمری هزار نوحه کند بر سر چنار
چون اهل شیعه بر سر اصحاب نینوی
دیوان منوچهری
البته وضعیت شعر شیعی عربی و متون ادبی، تاریخی و حدیثی، در انعکاس حادثهی کربلا، متفاوت با شعر این دوره است.
#شعر_آیینی
#شعر_شیعی
#منوچهری_دامغانی
#شعر_غزنوی
#عاشورا
#امام_حسین
@mmparvizan
من دست تهی فضل تو در دست اباالفضل
چون دستِ تو اعجاز خدا هست اباالفضل
دیدیم که هر خسته دلی رفت از این حال..
وقتی که دلش را به شما بست اباالفضل!
« پدرام اکبری»
از گریه بر تو ُ"دٰرّ یتیم" آفریده شد
از بوی تربت تو شمیم آفریده شد
تا پرچم سیاه غمت را تکان دهد
در کوچه پیچ و تاب نسیم آفریده شد!
"حبُ الحسین یَجمعُنا" حرف تازه نیست
این عشق از زمان قدیم آفریده شد!
زیر پَرِ عبای شما پنج نور پاک
پیرنگ خاندان کریم آفریده شد
در بین جرم ما و خطا پوشیِ شما
در کعبه"مُستجار" و "حَطیم" آفریده شد!
مَهد مکارمید و ازاخلاق خوبتان
در بین خَلق "خُلق عظیم*" آفریده شد!
*انَکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیم.
#بهجت_فروغی_مقدم
#محرم
"نقدی بر دفتر شین، سرودهی جلیل صفر بیگی"
بخش اول
"شین" مجموعهای است سرودهی رباعیسرای نامآشنا #جلیل_صفربیگی که نخستبار در اوایل دههی نود، نشر سپیدهباوران آنرا منتشر کرده و تا کنون چندبار تجدید چاپ شده است. دفتر حاضر در برگیرندهی ۷۰ قطعه شعر، شامل ۲۷ رباعیپیوسته، ۴۲ رباعی و یک بیت (با فرم کامل) در وزن رباعی است. این مجموعه از نظر درونمایه، با محوریت #ادبیات_عاشورایی؛ مضامینی را در حوزهی زمانی صدر اسلام تا عاشورا در بر گرفته و با مقدمهی #یوسف_علی_میرشکاک به مخاطبان عرضه شده است.
چنانکه میرشکاک در مقدمه یادآور شده؛ التزام موضوعی دفتر، دشواریهایی فراروی شاعر نهاده و همین نکته، علاوه بر غالب کردن فضای کوششی و تفننطلبانه بر اشعار، که نشاندهندهی دغدغهی شاعر و هدفی ارجمند اوست، دشواریهایی را در سرودن این دفتر پیش روی شاعر گذاشته است. با این حال لازم است برخی جنبههای مثبت و منفی این دفتر را در چند بخش زیر گوشزد کنیم.
_شیوهی پیوند در رباعیهای پیوسته: سرودن چند رباعی همموضوع با رعایت پیوستگی معنایی و فرمی، از دیرباز در سنت شعر فارسی معمول بوده؛ چنانکه در #مختارنامه_عطار به ویژه بابهای ۴۶تا۴۸، در آثار #اهلی_شیرازی و آثاری از دیگر شاعران، نمونههایی از این شیوه را میتوان دید. از میان شاعران روزگار ما نیز بسیاری علاوه بر رعایت مضمون مشترک کوشیدهاند؛ با استفاده از تکرارها و التزامهای لفظی، بر پیوند رباعیهای همسایه بیافرایند که در دهههای اخیر، مجموعههایی چون: "حالی است مرا" سرودهی #منصور_اوجی؛ "ای عشق" سرودهی #شاپور_پساوند و آثاری دیگر(موفق یا ناموفق) از این جمله بودهاند.
از جنبههای مثبت در بخش رباعیهای پیوستهی "شین"، علاوه بر همخوانی و مشابهت درونمایهی رباعیها؛ التزام آغازینِ عبارتهای "من بودم و تو" و "من هستم و تو" در دو بخش اصلی اشعار است. شاعر همچنین با استفاده از روایت و سیر زمانی از صدر اسلام تا پس از حادثهی کربلا، چارچوبی منظم به موضوع داده و سپس در بخش دوم؛ مخاطب را با پرشی زمانی به روزگارِ"کنون" بازگردانده و سیر رویدادها را در دوران معاصر بازسرایی کرده است. از جنبههای مثبت این بخش، قابلیت اشعار در همذاتپنداری مخاطب، راوی و شخصیتهای اشعار است. در کل، جلیل صفربیگی در ایجاد پیوستگی بین رباعیهای آغازین مجموعه، به موفقیت نسبی دست یافته است.
_ردیفهای ناتمام: از شگردهای پرتکرار دفتر، در کنار استفاده از ردیفهای فعلی(در خدمت روایت) و دیگر ردیفهای نوآورانه، استفاده از ردیفهای ناتمام است. در بیش از هفت رباعی، کلماتی پس از ردیف حذف شده؛ اما آنچه در مجموعه کاملا واضح است، تفننی بودن و صِرف بازی نوآورانه در کاربرد این ردیفهاست؛ بهطوری که کمتر ردیفی میتوان دید که حذف پس از آن هویتی شاعرانه یافته و ردیف ناتمام در خدمت فرم اثر بوده باشد. این کاستی عمدتا در حذفهای بیت اول رباعی ها دیده میشود و در مصراع پایانی عمدتا حذفها امکان خوانشی شاعرانه را برای مخاطب فراهم میکند:
یک عمر نماز شاممان را به یزید...
دادیم همه سلاممان را به یزید...(ص۶۸)
اصغر که نشست تیر بر حنجر او
مانند کبوتری که بال و پر او ...(ص۳۲)
من بودم و تو، تو عمرو عاصی یا من؟
تو خطبه بخوان برای مردم تا من... (ص ۲۴)
که در نمونهها، حذف پس از ردیف چندان جاذبهای شاعرانه برای مخاطب فراهم نکرده و حذفهایی ساده در رباعی نمود یافته است.
#نقد_شعر
#شعر_عاشورایی
#رباعی_معاصر
@mmparvizan
تلنگر...
هرچند زبان خائنان چرب تر است
سیرابی وپاچه از زبان چرب تر است
حق با تو بُوَد حسین ،اما چه کنیم!
آخر پلو یزیدیان چرب تر است
#حسین کیوانی
__طنز اجتماعی
تلنگرعاشورایی...
هم شعر و ترانه ی خودت را بشناس
هم مکر وفسانه ی خودت را بشناس
خواهی که زکوفیان رهایی یابی
پس شمر زمانه ی خودت را بشناس
#حسین کیوانی
__محرم ۱۴۰۲