همرسانی شاعران قرآنی، در نشر اشعار ستایشی قرآن
شعر قرآن
در آن پیداست ناپیدا و ناپیداست پیدایش
فریبی نیست، رَیبی نیست، در لحنِ فریبایش
جهانِ رازناکش عین و سین و قاف و حامیم است
چنان که کاف و ها و یا و عین و صاد، ایمایش(1)
خداونداست نورِ آسمان ها و زمین در آن
که تابان است در اقطارِ عالم روی زیبایش
هم او اول، هم او اخِر، هم او باطن، هم او ظاهِر
که خلاّق است و جبّار است، وصف عالم آرایش(2)
به بسم الله الرحمن الرحیمش هست مفهومی
که سرتا پای هستی نیست حتی نقطه ی بایش
درآن نجّارِ کوفه میخ بر الوار می کوبد
که طغیان جوش نفرین است اشکِ کوه-بالایش(3)
درآن فرزندِ تارِخ را تبر بر دوش می بینند
که دل بر می کند از نازنین فرزندِ رعنایش(4)
بفرمایید خود زیباترین افسانه اش از کیست؟
عزیزِ پاک پنداری که راعیل است شیدایش(5)
درآن با چوبدست سِحر دریا می شود نیمه
دو نیمه می کند فرعونیان را قهرِ دریایش(6)
درآن مریم به معبد، میهمان سفره ی غیب است
که جان را می برد تا آسمان، مرغِ مُسَمّایش
بر آرد " اِنّی عبدُاللّه آتانِی الکتاب" از آن
همان در مهد، پیغمبر که می خوانند عیسایش(7)
محمّد یک شبان ساده درآن هست پیغمبر
که طرح ماه، کامل می شود از نورِ سیمایش
امیرالمؤمنین درآن همان مدهوشِ محراب است
که انگشتر برون آید ز دستش، تیر از پایش(8)
چه گویی سهم بانویِ جهان آیاتِ کوتاهی است؟
حبابِ لفظ اندک می زند، دریاست معنایش(9)
به قرآن و به فُرقان و کتاب و ذکر و وحی و حق
بیان و موعظه، نور و بصائر، نامِ بُشرایش(10)
الهی سینه ام را گنجه ی نورِ مُهَیمِن کن
که با " حیَّ علی خیرِالعمل " باشم مُهیّایش
غلامرضا کافی
****
اشاره ها:
1)عسق، حم و کهیعص از حروف مقطعه در قرآن.
2)به تمامی صفات خداوند است.
3)اشاره به داستان حضرت نوح.
4)اشاره به داستان حضرت ابراهیم. تارخ بر وزن ناسِخ نام پدر حضرت ابراهیم.
5)به تعبیر خودقران، اَحسنُ القِصَص، داستان حضرت یوسف است و راعیل نام زلیخاست.
6)داستان حضرت موسی و قوم فرعون.
7)سخن حضرت عیسی در قران:من بنده ی خدایم و او به من کتاب ارزانی داشته است.
8) منظور آیه ی ولایت: انما ولیکم الله و رسوله والذین امنوا... تا هم راکعون، که اشاره به نگین بخشی علی(ع) در نماز دارد.
9)اشاره به سوره ی کوتاهِ کوثر درشان حضرت زهرا سلام الله علیها.
10)به همراه مهیمن در بیت بعد، به تمامی اسامی دیگر قرآن است.
هدایت شده از غلامرضا کافی
گهواره
باز می جنباند این شور و فغان گهواره را
باز دل خون می کند حال جهان گهواره را
روضه خوان از خیمه ها می گوید و تنگ غروب
باز می بیند حرم آتش به جان گهواره را :
قسمت گهواره از روز ازل بی تابی است
نیست تا شام ابد گویا امان گهواره را
این جهان گهواره ای بوده ست اما بی تپش
لاجرم باید تکانی در میان گهواره را
بی تپش بود این جهان تا آن که عاشورا دمید
آری آری ناگزیر است از تکان گهواره را!
تا زبان خشک در کام علی اصغر گذاشت
در تپش انداخت باری بی زبان گهواره را
صیحه ی "هل من معین " تا لرزه در میدان فکند،
دید لشکر بیشه ی شیر ژ یان گهواره را
هم چنین قنداقه بندش را حمایل فرض کرد
گفت بایدترک گویم این زمان گهواره را
درهوای تیر باید پرکشید از این قفس
من نه مرغم تا ببینم آشیان گهواره را
خون من رنگین تر از خون علی اکبر که نیست،
کو کمانداری که سازد تیردان گهواره را؟
کو کمانداری که زه را تا بناگوش اورد
گوشمالی باید این گوش گران گهواره را
بوی شیرم از دهان می آید، اما شیرحق
هست تنها، خاک ریزم بر دهان گهواره را
گرچه غمگینم از این تنهایی طاقت گداز
ترک می گویم ولیکن شادمان گهواره را
**
جنگ مردان است این سو با علی اصغر به پا
در بغل دارند آن سوتر زنان گهواره را
مادر موسی به نهر آب دید، اما رباب
دید وارونه به شط خون روان گهواره را
درلباس مرگ ٱمد حرمله، اما ندید
در هراس و لرزه کس، حتی همان گهواره را
صحنه ای دلشوره در جان رقیه ریخته ست :
این که می بوسد دمادم عمه جان گهواره را
حرمله زانو زد و زانوی مولا سست شد
هم ز پا انداخت تیرناگهان گهواره را
حرمله زانو زد ودر خاطر مولا گذشت :
از رباب ای کاش می کردم نهان گهواره را
من نمی دانم چه کرد آن تیر اژدر با گلو
کرد وارونه ولی باد کمان گهواره را!
خون کلاله آن سرَ از جسم آويزان چه بود؟
کرده اند انگار تزئین، خواهران گهواره را
بعد از آن لاحول اگر ننشست در سایه رباب
یعنی این که داشت بر سر سایبان گهواره را
*
ظاهرا از خیمه چیزی را امانت برده اید،
منتظر مگذار مولا!چشم آن گهواره را
غلامرضا کافی
"شعر_عاشورایی /4"
در تاریخچهی شعر عاشورایی فارسی، بهویژه از میانهی سدهی پنجم، اشعاری دیده میشود که عمدتا در قالب های کوتاه سروده شده و در آنها به واقعهی عاشورا نیز اشاره شده است.
هرچند از منظر نسخه شناسی و سبکی، احتمالا این اشعار متعلق به سدههای بعد است، جزوی از کارنامهی شعر عاشورایی محسوب می شود. اهمیتِ دیگر این اشعار، در پیوند آشکار آنها با ادبیات عامه و فرهنگ محلی است و از این منظر، در مقایسه با اشعار شاعران دیگر، از منظر سنتهای محلی سوگ عاشورایی اهمیت دارد.
از این دست ابیات متعلق به سدهی پنجم، یکی رباعیای است منسوب به ابوسعید ابوالخیر که سعید نفیسی، به استناد مآخذ متاخر آن را در مجموعه اشعار شیخ گنجانده است:
ای باد به خاک مصطفایت سوگند
باران به علی مرتضایت سوگند
افتاده به گریه خلق، بس کن بس کن
دریا، به شهید کربلایت سوگند
سخنان منظوم ابوسعید
بسیار محتمل است که این بیان ساده و نوع ردیف، متعلق به زمان حیات بوسعید(ف440) نباشد؛ با این حال این شعر بر اساس متون موجود تنها به ابوسعید نسبت داده شده است. البته باید به این نکته اشاره کرد که تا سده ی ششم، سوگند خوردن به بزرگان شیعی چندان معمول نبوده و جز ابیات ابوسعید و همچنین ابیاتی از باباطاهر و غضایری، این نوع سوگندها را در شعر شیعی متقدم نمیتوان دید. در قطعهای دیگر از ابوسعید نیز توسل جستن به امام حسین(ع) در کنار دیگر امامان علیهمالسلام، نمود دارد.
از دیگر شاعران این دوران، در دوبیتیهای منسوب به باباطاهر(زنده تا حدود 450) نیز چندبار به حادثهی عاشورا اشاره شده است:
عاشق اون بی که دایم در بلا بی
ایوب آسا به کرمون مبتلا بی
حسن آسا بنوشه کاسه ی زهر
حسین آسا شهید کربلا بی
یا:
در این ویرانه جز دلخون ندیدم
نه دل گویی که دشت کربلا بی
البته ابیات عاشورایی منسوب به باباطاهر در نسخههای قدیمی اشعارش دیده نمیشود و بعید نیست از اشعار دیگر شاعران بومی به آثار او راه یافته باشد. با این حال باتوجه به محدوده پی زندگی بابا و تاثیر حکومت آل بویه بر فرهنگ و مذهب آن دیار و همچنین پیشینهی مذهبی آن منطقه، گرایش شیعی باباطاهر کاملا محتمل به نظر میرسد.
#شعر_شیعی
#شعر_عاشورایی
#بابا_طاهر
#ابوسعید
#محمد_مرادی
@mmparvizan
با سلام خدمت عزیزان
هم محفلی های ذوقمند
قند پارسی
جلسه ی امروز محفل به علت برنامه های اداره ی کل و نیاز به سالن کتابدار، نیز به دلیل ایام دهه ی اول محرم،
کنسل است.
به امید خدا هفته ی آینده، سه شنبه 10 مرداد، در خدمت شاعران عزیز خواهیم بود!
دبیر محفل ادبی قندپارسی
ارادتمند غلامرضا کافی
May 11
هدایت شده از ایمان خنشا
🏴مراسم خانوادگی شب تاسوعا🏴
🔴شروع برنامه از نمازجماعت مغرب و عشاء
🚩 قرائت زیارت پرفیض عاشورا
✅سخنرانان:
استاد دکتر محمدکاظم کاوه پیشقدم
استاد دکتر شکرالله خاکرند
✅شعرخوانی عاشورایی: استاد دکتر غلامرضا کافی
✅مداح: حاج محمد مهدی ستایشگر
⬅️زمان: چهارشنبه 4 مردادماه (شب تاسوعا)
🌿همراه با اطعام سفره حسینی🌿
⬅️مکان: میدان ارم، انتهای خیابان دانشگاه، سازمان بسیج اساتید استان فارس، حسینیه شهدای جهاد علمی
🚩هیئت انصار المهدی (عج) بسیج اساتیدفارس
جلسه دورهمی بانوان شاعر شیراز
و فرهنگ دوستان منطقه هفتنان
شعرخوانی،حافظ خوانی ،صحبت عرفانی،موسیقی
چهارشنبه ۷_۵
انجمن شعر زنان شیراز
سهم شاعرانه ی حقیر در پاسخ به اهانت کوردلانه ی مدعیان آزادی بیان به ساحت کتاب نور و هدایت؛
ستبر ریشه های محکم مارا نخواهد سوخت
کتاب باور ما را چنین سودا نخواهد سوخت!
اگرچه شب پرستی آتش ظلمت برافروزد
ولی خورشید را در باور فردا نخواهد سوخت
به دست ماست قرآن پرچمی پاینده پا برجا!
به دست هر حقیر هرزه ی رسوا نخواهد سوخت
هجوم تشنگی ها را نه تنها "ماء مسکوب" است
که دریاییست بی پایان و این دریا نخواهد سوخت!
برای حرف حرف این کتاب نور جان دادیم
درخت دین مان را هیزم دنیا نخواهدسوخت
زنی در شعله ی آتش چراغی جاودان افروخت
از آن پس روشن آیات "اعطینا"نخواهد سوخت
اگر زهراست روح "قدر" و "نور" و" مریم" و "کوثر"
یقین کردیم پیش از این، در آتشها نخواهد سوخت
قسم بر آن لبی که روی نی آیات عظمی خواند
کتاب روشن مولای عاشورا نخواهد سوخت
بسوزد جانشان در آتش قهر خداوندی
ندانستند آنک آیت کبری نخواهد سوخت
بسوزد جسم قرآن را و قرآن جملگی جان است
نفهمیدند این معنی که آن معنا نخواهد سوخت
****
تبر بردوش می آید کسی از آن سوی تاریخ
گلستان می شود آتش، خلیل آسا نخواهد سوخت....
ساجده تقی زاده
مرداد۱۴۰۲
هفتم محرم الحرام
شیراز
مجموعه غزال محرم - گروه ادبی یاقوت سرخ.pdf
864.6K
اولین مجموعه اشعار عاشورایی
در قالب ادبی #غزال
با چینش شبهای محرمالحرام
کاری از؛
📝گروه ادبی یاقوت سرخ
اهدایی محفل قند پارسی
تلنگر عاشورایی..
در وقت حماسه کاش حاضر باشیم
حیف است که درگیر ظواهر باشیم
ای کاش که در بصیرت و بیداری
مانند حبیب بن مظاهر باشیم
#حسین کیوانی
محرم ۱۴۰۲
[تقدیم به مردانی که به خدا دست دادند.]
شُکوهِ نامِ تو با مویه کم نخواهد شد...
حماسهی تو که تسلیم غم نخواهد شد!
زمین زدند علم را؟ زمین قسم خوردهست،
که هیچ پرچمِ دیگر، علم نخواهد شد!
«بدین رواق زبرجد نوشتهاند به زر»
ستم به سیم و زرش محترم نخواهد شد!
چگونه بسته امید، اهرمن به سازش تو؟
سرت به نیزه بلند است و خم نخواهد شد!
چه شاعرانه نوشتی که دست، همچون نی
اگر بریده نباشد قلم نخواهد شد!
صدای زمزمهی زمزم است! میشنوی؟
که هیچ آب چو آب حرم نخواهد شد...
مرام و نام تو حاشا که یادمان برود
«چنین نبود و چنین نیز هم نخواهد شد»
محمد محمدی رابع
[تضمینها از حافظ هستند]
قرآن نمی سوزد
*خورشید در خورشید*
جهان را مصحفی سی پاره کن، توحید می بینی
بسوزانی اگر سی ذرّه را، *خورشید* می بینی
پس از شب روز می آید، از این روشن تر آیا هست؟
گذر کن از شب غم، صبحی از امّید می بینی
هجا کن زیر لب ذکری، به هر لحنی، به هر رسمی
به هر نحوی بخوانی فجر را *خورشید* می بینی
فلق دارد اذان می گوید و لبیک گویی نیست
به هوهویی بیا در ناس اگر تجوید می بینی
زمین گل داده صد باران ،تبختر را زمین بگذار
خزان رفته ست، لبیکی بگویی عید می بینی
به جز *خورشید*، لفظی روشنی را بر نمی تابد
که گر خورشید را معنا کنی *خورشید* می بینی
خدا حمد است،احزاب است،فرقان است، یاسین است
به وصف آیتش، آیات در تحمید می بینی
بنامیزد، بنامیزد که می سوزد ولی زنده ست
بسوزان نور را، فوّاره ی *خورشید* می بینی
جهان آیینه ی حق است و قرآن صورت *خورشید*
اگر این شعر را خورشید در *خورشید* می بینی
سجاد حیدری قیری
#سجاد_حیدری_قیری
#قرآن_نمی_سوزد
#خورشید_در_خورشید
با سلام و احترام خدمت همه اساتید ارجمند و دوستان بزرگوار
عرض ارادتی به حضرت علی اکبر علیه السلام 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
"رسول دیگر"
هرکجا مینگرم بال و پری سوخته است
مادری یا پدری با جگری سوخته است
گل به گل در همه جا عطر شقایق جاری
اربا اربا شده، جسم پسری سوخته است
این طرف لشکر بیداد قیامت کرده
آن طرف تر، زره ای یا سپری سوخته است
پرشده در همه جا، بانگ علی اکبری ات
آه، امروز به جایش اثری سوخته است
من به اعجاز نفس های تو ایمان دارم
سهمم از داشتنت، چشم تری سوخته است
تارو پودت همه تصویر رسول اللهی
جانم از داغ رسول دگری سوخته است
آتش افتاده به جان کلماتم شب و روز
پس ببخشید اگر، مختصری سوخته است
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
اذان عشق"
قد برافراشته کن، سرو تو دیدن دارد
صوت پیغمبری ات باز، شنیدن دارد
پای بگذار بر این دشت ترک خورده ببین!
قلب طوفان زده اش، میل تپیدن دارد
عشق هم در طلب بوسه به پیشانی تو
سمت آغوش تو آهنگ دویدن دارد
مرگ بازیچه دستان تو بوده است ولی
دیگر انگار تمنای رسیدن دارد
ای غزل مردتربن معجزه کرب و بلا
صحنه دلبری ات، آه کشیدن دارد
آنقدر جذبه عرفانی چشمت بالاست
که غزل سمت نگاه تو دویدن دارد
به کدامین افق امروز اذان می گویی؟
آری امروز، نماز تو خریدن دارد.
نجمه آرمان
اکبر لیلا شکوفا گشته با اذن خدا
شبه پیغمبر چو یوسف با صفا و دلربا
از رخ و رفتار و کردارش همانند نبی
نور زیبایش شده در عالم هستی جلی
هم جوان وهم رشیدوهم دلیروهم بصیر
در میان آل هاشم مثل جدش بی نظیر
هر کسی دلتنگ احمد میشد ومشتاق او
پیش ماه روی اکبر می شده در گفتگو
در گلو گاه نبرد و در مصاف اهل دین
مثل جدش حیدر و صفدر شده آن مه جبین
وارد میدان خنجر گشت با اذن پدر
تیغ میزد برعدو آن زاده خیرُالبشر
تلًی ازاجساد پاره پاره بر سطح زمین
از دم شمشیر تیزش گشته دشمن آتشین
ناگهان لغزید بر دستان مُره آن لعین
برق شمیشیر و به خاک افتاد آن ماه مُبین
زود بر بالین او حاضر شده بابش حسین
کرده نفرین عدو از ماتم نور دوعین
برد با دستان لرزانش علی را در بغل
روبه خیمه کرد و شد مه پاره در کام اجل
اهل خیمه نوحه خوانید و عزا برپا کنید
از فراقش گریه برآن قامت رعناکنید
آه شد ماه منیرم اکبرم مهمان خاک
کرده لیلا از فراقش سینه را صد چاک چاک
ک. قالینی نژاد_افروز
«
"از حَسن تا محتشم/ بخش اول"
شاعران بزرگ فارسی همواره بر دوش سخنورانِ پیش از خود ایستادهاند و اشعار درخشان، بخشی از نور خود را از کهکشان سرودههای پیشین اقتباس کردهاند.
در تاریخ شعر عاشورایی، هیچ شعری شهرت و فراگیری ترکیببند محتشم کاشانی را نیافته، رواجی گسترده در تکیهها و کتیبهها و عزاداریها، که از این منظر کمتر شعری را میتوان با آن مقایسه کرد.
تخیلِ رها، سوزمندی و احساس پر شور، ساختار و آهنگ مناسب، استفاده از ارکان روایت چون: گفتگو و سوال و قابلیت همذات پنداری و تنوع ساحتها و در کنار آن زبان و بیان مناسب، همه به فراگیری این شعر در زبان فارسی کمک کرده است. اما آنچه باید در نظر گرفت، سیر تطور شعر عاشورایی فارسی و جایگاه آن در فراهم کردن امکان ظهور این شعر درخشان است.
بیهیچ تردیدی، محتشم قبل از خلق این مرثیه، خواسته و ناخواسته به برخی آثار پیشین یا همزمان خود نظر داشته و از آن سرودهها و تجربهها بهره برده است. به همین دلیل در زیر به چند شاعر تاثیرگذار بر او در مسیر آفرینش مرثیهی مشهورش اشاره خواهد شد.
۱_ حسن کاشی (زنده تا ۷۳۸) از شاخصترین شاعران شیعی است که بر تحولات شعر شیعی ایران اثر گذاشته است. او حدود ۲۵۰ سال پیش از محتشم زیسته و اغلب شاعران شیعی سدههای هشتم تا دهم از سبک و سخن او بهره بردهاند.
انتساب او به کاشان (چون محتشم) سبب شده که مرثیهسرای کاشانی بارها به دیوان او نظر افکنده باشد؛ چنانکه خود سروده است:
فصیحبلبل خوشلهجه کاشیِ مداح
که بود روضهی آمل ازو ریاض ارم
محتشم، ترکیببند هفتبخشی حسن کاشی را در ستایش امیرمومنان با رعایت وزن و ردیف و قافیه در تمام بخشها و حتی شباهت بیت ترجیع، پاسخ گفته است.(بنگرید به مقدمهی دیوان حسن کاشی ص ۳۸ به تصحیح عباس رستاخیر)
مصرع اول شعر حسن:
السلام ای سایهات خورشید ربالعالمین
مصرع اول شعر محتشم:
السلام ای عالم اسرار رب العالمین
اما آنچه در این مقال باید به آن اشاره کرد، تاثیر احتمالی تنها قصیدهی عاشورایی موجود در دیوان حسن بر بند اول ترکیببند محتشم است؛ چنانکه هر دو در یک وزن و یک ردیف و قافیه سروده شده است.
حسن:
ای دل کنون که عاشر ماه محرم است
شادی مکن که نوبت شادیت در غم است (دیوان ۷۴)
محتشم:
باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟ (دیوان ۲۸۰)
شباهت تصویری شعر محتشم با مرثیهی حسن زیاد نیست؛ اما بعید نیست در مرثیهی خود به برخی ابیات شعر شاعر همشهریاش نظر افکنده باشد؛ مثلا در بیتهای:
گردون کبودجامه شد و مه سیاهپوش
یعنی که روز مقتل خورشید اعظم است
...ای روح قدس! بر سر خاک رسول شو
آن کز شرف خلاصهی اولاد آدم است
که یادآور ابیات دوم و هفتم بند نخست شعر محتسم است.
ادامه دارد...
#شعر_عاشورایی
#حسن_کاشی
#محتشم
@mmparvizan
حیرت مصوّر
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را
برادری به وفاداری تو معنی یافت
که از گلوی تو فریاد زد برادر را...
فرات آینه شد، پیش چشم غیرت و آب
مگر نشان بدهد حیرت مصوّر را
نگاه کردی و دیدی حرم در آتش بود
و در طواف حرم، فوجی از کبوتر را
گذشتی از سر آب و به خاک افتادی
که سر به سجده گذاری هر آن مقدّر را
فرات بعد تو عمریست تا که میگرید
عطش جز این نشناسد زبان دیگر را
تویی که نام تو با هرچه رود پیوستهست
و بی تو آب نمیبیند آن طرفتر را
✍🏻 #ناصر_فیض
🏷 #شعر_عاشورایی
هدایت شده از غلامرضا کافی
https://drive.google.com/file/d/1EJiERioHsC8_2q_m-Io9kHGQlyxiPu2e/view?usp=drivesdk
غلامرضا کافی:
بلغیرت
(غزل مرصع)
ای خوش بر و بازو،یله گیسو،صله ابرو، گل خوش بو نفس وخشک لب و مشک گریبان
ای هیمنه هی هو،علوی رو، قرشی خو، حبشی مو ،همه ی دلخوشی گریه نصیبان
باچشم غزل خیز و دلاویز و دل انگیز و شکر ریز لبانی که ترنمگر قران
برخیز وبپرهیز از این فتنه ی یکریز که لبریز شد از رشک وحسد جان رقیبان
قرص قمر ای ماه لقب، شاه نسب، پاک حسب، رعد غضب، برق نگاهت جگر آشوب
ای فخرعجم، میرعرب، نخل رطب، کوه ادب نیست به جز نام خوشت مشق ادیبان
ای شیر دژم، میرعلم، چهره بقم، باغ ارم، عجب عجم، ماه ترین رشک پلنگان
ای تیغ دو دم، خصم ستم، ماه حرم، شاه کرم، دست قلم هست تورا یار غریبان
ای نایره دم، شعله نفس، گونه قبس، برق فرس، موج ارس ،آمده از علقمه عطشان
هان ای همه چیز ای همه کس، کشته هوس، خیمه عسس، دادرس قاطبه ی تنگ شکیبان
ای بحروفا، نهرسخا، شهرعطا، دست شفا، قبله نما، جانم وجانانم ابالفضل
هم خشم خدا، قهر قضا، تیررها، تیغ بلا برسر کاسب ستمان خلق فریبان
ای ماه بدل، کوه بطل، صخره مثل، شیر جدل، باد وش تیزتک عابس وعباس
هیبت جبل ای لفظ عسل، چهره غزل، هست ازل تا ابدت سلسله ی نسل نجیبان
هیهات ازاین گریه اثر، سوگ خبر، داغ شرر، اشک ثمر، قصه ی سالارشهیدان
ای قرص قمر،تشنه جگر، سوخته پر، خیز که تنهاست کنون زینب و خفتند حبیبان!
غلامرضا کافی
یا ابالفضل..
تا قامت سرو سبز عباس شکست
غم بود که در نگاه احساس شکست
عشق آمد و تا قامت خونین تو دید
افتاد و کنار پیکر یاس شکست
#حسین کیوانی
#تاسوعای۱۴۰۲