#نهمتیرماه_زادروزدکترعلیرضافولادیi
#سه_گانی:
ای شما که در گذارتان
درد گم شدن کشیدهاید!
یک "علیرضا" ندیدهاید؟
#علیرضا_فولادی
💠💠💠
#سه_گانی
این علیرضا که گفتهاید،
دکترایِ مهربانی است؟
خالق سهگانی است؟
#صفيه_قومنجانی
🔸 *پند پیران (ماست و قیمه) *
روزی گذشت نامزدی از گذر گهی
فریاد وااااو! بر سر هر کوی و بام خاست
پرسید زان میانه یکی: واممان چه شد؟
پاسخ رسید: صبر کن آغاز ماجراست
یک طفل ساده دل وسط جمع داد زد:
«آقا زمین بازی ما بچه ها به راست؟!»
پاسخ رسید بعله عزیزم! به طور حتم!
در خواست تو نیز چنان دیگران به جاست
آن دیگری سراغ پل و جاده را گرفت
فرمود: !No problem! l will Build! must
رندی رسید و گفت: نکن اینقدر چاخان
کی گفته ساختار پل و جاده با شماست؟؟
رندی دگر به زیر لبش کرد زمزمه
این گرگ سالهاست که با گله آشناست
بعدش شبیه بولدوزر از راه سر رسید
چپ را ستون نمود و سپس خم نمود راست
سرگرم وعده بود رقیبش که ناگهان
بدجور ریخت داخل قیمه دوباره ماست
جوری فتیله پیچ شد آخر میان جمع
پرسید راه در روی این ماجرا کجاست؟!
نزدیک رفت پیرزنی گوژپشت و گفت:
ننه! نمیمیری که! یه بارم تو عمرت شده بیا راست بگو این قدم جلو اجنبی دولّا و راست نشو...
✍ فرشته پناهی
💫💫💫
🔻وطنز اجتماعی
فرخ تمیمی (زاده ۱۱ بهمن ۱۳۱۲ خورشیدی در نیشابور - درگذشته ۲۳ اسفند ۱۳۸۱ تهران)، از شاعران معاصر ایران است. فرخ تمیمی فرزند میرزا محمد خان طالقانی از مردم طالقان و از خویشاوندان دکتر ابراهیم حشمت طالقانی، همرزم میرزا کوچک خان جنگلی بود. پدرش در جریان انقلاب مشروطه و در هنگام زمامداری محمدولی خان تنکابنی با سران نهضت جنگل تماس نزدیک داشت و یکی از آزادیخواهان و نویسندگان کمیته انقلاب مشروطیت رشت بهشمار میرفت و از سوی حکومت دو بار مأمور مذاکره با سران نهضت جنگل شد.
فرخ تمیمی در سن دو سالگی پدرش را از دست داد و زیر نظر مادرش «نصرتالسلطنه مقدم مراغهای» در تهران بزرگ شد. او دورههای ابتدایی و متوسطه را در دبستان تمدن و دبیرستان دارالفنون گذراند.
در سال ۱۳۴۶ رشته حسابداری و امور مالی را به پایان رساند. سپس به مدیریت حسابرسی و ریاست قسمت حسابداری کارخانجات و شرکتهای مختلفی رسید.
فرخ به زبان انگلیسی در حد بالایی تسلط داشت و گه گاه به ترجمه شعر، مقاله و کتاب نیز میپرداخت. از او شش جلد کتاب ترجمه یا تألیف برجای ماندهاست.
#معرفی_شاعر #فرخ_تمیمی
ای آنکه یک شب بی خبر رفتی
ای آنکه تاک آشنایی را
از خوشه ی انگور مستی ها ، تهی کردی.
رفتی، شنیدم هر کجا رفتی
در آسمان رنگ ریا دیدی.
با هر لبی چون آشنا گشتی
صد خنده ی ناآشنا دیدی.
بازآ، که می دانم پشیمانی.
بازآ، به یاد ماجراهایی که می دانی …
#فرخ_تمیمی #شعر
ـــــــــــــــــــــــ
مکتبِ حافظ
[با یاد فرزانهٔ بیادعای تبریزی و حافظشناس برجستهٔ ایران زندهیاد استاد دکتر منوچهر مرتضوی در سالگرد درگذشت ایشان]
▪️قریب چهل سال پیش از استاد بدیعالزمان فروزانفر پرسیدم چرا با بصیرت و تبحری کمنظیر که دربارهٔ مشرب و طرز سخن و نکات باریک شعرِ حافظ دارند عنانِ تحقیق و تألیف به سوى لسان الغيب معطوف نمیدارند تا پیادگانی امثال بنده که تهوّر و جسارتی از سر ناپختگی دارند و چیزی درباره حافظ مینویسند ناگزیر نباشند بدایع نظر بدیع الزمان را از خلال سخنان ایشان استنباط یا در مواردی مشخص به نقل افاضات شفاهی اکتفا نمایند. تأملی نمودند و فرمودند:
«عرصهٔ ظاهر و باطن شعر حافظ مزلّه است».
به همین پاسخ کوتاه و قليل و دلیل بسنده کردند و بنده نیز که مقصودشان را در حد فهم و اندیشه خود دریافته بودم تصديع بیشتر روا ندیدم.
اگرچه عرصهٔ غزلسرایی او مزلّه و لغزشگاه است ولی در عظمتش هرگز تردید نکنیم، که هرچه گفته و آنچه سروده طوطیصفت تلقین و درس استاد ازل بوده و بازتاب فغان و غوغای آن ناشناس لاهوتی از اندرون سویدای دلش. به عبارت دیگر میتوان گفت جولان هنر ساحرانهٔ شاعری در عوالم خودآگاهی و ناخودآگاهی و زبّر آگاهی حافظ سرچشمهٔ این همهٔ تنوع و تفنن ذوقی و حکمی و عرفانی و اخلاقی و اجتماعی به شمار میرود.
آن روزگار که تذکرهنویسان و ادیبان او را صرفاً غزلسرایی بزرگ یا شاعری عارف میدانستند سپری شده است. تنها در شاعری اجماع و اتّفاق نظر وجود دارد، ولی مسأله که ماهیّت و روح و مشرب و جهانبینی او در کدام عرصه از مشربهای هنر شاعریِ مطلق و نبوغ ذوق و بیان، عرفان و تصوّف، مشرب ملامتی یا قلندری، حکمت و دیدگاه فلسفی، مشرب ادریه یا لاادریه و بالاخره دیدگاه اجتماعی و اخلاقی به صورت جامع و مانع قابل تعریف است، بنده به نظرم امکانپذیر نمینماید.
به همین علت ناگزیر عنوان «مشرب رندی» را که لااقل خود حافظ بارها تصریح نموده رساترین و فعلاً دقیقترین عنوان برای تعریف مشرب او میدانیم. میتوان گفت عصارهٔ همه مباحثی که در متن کتاب و ضمائم و مقدمههای آن مشروح است تعریف تفصیلی این عنوان را به دست میدهد.
دکتر منوچهر مرتضوی
مکتب حافظ، مقدمه، صص نوزده و بیستوپنج
مَزَلَّه: لغزشگاه. در مقدمهٔ این کتاب ارجمند استاد مرتضوی پیرو آن سخن کوتاه استادشان بدیع الزمان فروزانفر تشریح میکنند که چرا عرصهٔ حافظشناسی لغزشگاه است. رحمة الله علیهم اجمعین!
چراغِ صاعقهٔ آن سحاب روشن باد
که زد به خرمنِ ما آتشِ محبتِ او
#حافظ
#منوچهر_مرتضوی
#بدیع_الزمان_فروزانفر
❣️مناظره
در این رکود و اینهمه تحریم و این فساد
بیچاره من که با تو نوشتم قرارداد!
باید چگونه نام تو را منتشر کند
این عاشق بدون طرفدار و بیستاد!
بسیار گفتم از تو؛ کسی باورم نکرد
مثل مناظرات جلیلی در اقتصاد!
گفتم که ابروان تو... گفتند اتفاق!
گفتم که گیسوان تو... گفتند اتحاد!
هرکس دوباره سنگ خودش را به سینه زد
من از تمام آینهها دارم انتقاد
جمهوری دو چشم سیاهت اگر نبود
هرگز به انقلاب نمیکردم اعتماد!...
::
دیروز رأی ملت ما یک شهید بود
امروز رأی ملت ما یک شهید باد
#مهدی_جهاندار
#عاشقانه
#انتخابات
به خانه ام سری بزن،بهار را بهانه کن
دوباره خلوت مرا بیا پر از ترانه کن
مرور کن مرا ببین چقدر با تو شاعرم
دل بهانه گیر را بمان و بی بهانه کن
تمام واژه های من به پای چشمهای تو
ببار و دفتر مرا تو ناب و عاشقانه کن
زلال بی دریغ من!شبیه ماجرای عشق!
تبسمی کن و مرا بهار جاودانه کن
شبیه بغض پنجره پراز هوای بارشم
بیا و صبح کاذب مرا تو صادقانه کن
در این هوای اطلسی،در این دقایق غزل
به خانه ام سری بزن ،بهار را بهانه کن
#رضا_قریشی_نژاد