درد دل مردم
درد دل مردم فشار اقتصادیست
بازارهای راکدِ رو به کسادیست
درد دل مردم جناح و دسته بازیست
دعوت به وحدت کردن و بیاتحادیست!
ایراد کار از فکرهای خشک و خسته است
ایراد کار اندیشههای انجمادیست
اِشکال، دکانداری و مردمفریبیست
اشکال، بیبرنامگی و بیسوادیست
مشکل، مسلمانهای در ظاهر مسلمان!
مشکل، تظاهر کردن و بیاعتقادیست!
مردم به رنگ سفرهی خود چشم دارند
آمارها، ارقامها حرف زیادیست!
بیچاره بابایی که فرزندش سرِ سال
دلواپس خودکار و کیف و جامدادیست
از درد مردم گفتن و بیدرد بودن
شوخی ندارد، حاصلش بیاعتمادیست
دوران پشت میز آسودن گذشته است
دوران خاکی بودن و کار جهادیست
حلّال مشکل، "میتوانیم" است و اخلاص
حلّال مشکل، مردم و مردمنژادیست
راهی که خرّمشهرها در پیش دارد
در امتداد جادهی بیامتدادیست
#مهدی_جهاندار
در کدامین نقطه از جغرافیای این جهانی
با دل و جانم عجینی، گرچه از چشمم نهانی
"دوستت دارم مرا تا مرز نابودی کشانده"
تا کجا یک خسته را با قلب زخمی می دوانی
در هجوم بی کسی ها دست هایم را گرفتی
عهد کردی تا همیشه تا تمام من بمانی
عاشقت بودم،سکوت اما به لبهایم گره خورد
تا شبی شاید خودت را ،از نگاه من بخوانی
مثل یک کابوس اما ،دست های سرد کینه
تیغ بر قلبت کشید و پر شدی از بد گمانی
موج آرام نگاهت ،پر تلاطم شد برایم
غرق دریایت شدم ، چون قایق بی بادبانی
گم شدی در خاطراتم ، یک شب سرد زمستان
می کشم پیراهن هر عابری ، شاید تو آنی
چشم های خسته ام بو می کشد عطر تنت را
کی شود روزی بیاید ،سوی کنعان کاروانی
زهی درویشی
از مجموعه اشعارم فرزند بی برگی
https://t.me/+CbeWmQqLhY01OThk
مباهله
همـان دقیقه کـه ابلیس داستـان می گفت
به گوش آدم و حــوا، نبــی اذان می گفت
نبی تولـــد عیسـی مسـیح، خـــاتم بود
نبی به حضرت مریم از آسمــان می گفت
نبی؟ کــدام نبــی؟ نــام احمــد انجیــل...
محمد است ...! ، علی از نهان و جان می گفت
بـه راه رفـتـن و عـطـر و تـبســم آرام
علـی، رمـوز نبـوت به راهبـان می گفـت
نــه اینکــه ملت اسلام را بــه تنهــایی
علی فضیلت وحدت به کهکشان می گفت
در آن مقــال که آواز کــرد بلبــل مســت
چگونه زاغچه ی لال ، داستان می گفت ؟
چه جــای بیــرق بی رونــق مباهلــه بــود؟
در آن مجـال که جبریل، توأمان میگفت: _
محمد آمـــده با ســـروران ارض و سمـــا
محمد آمــده بود و چنین عیــان می گفت:
که جمله عالمیــان در پنــاه فاطمه انـد
فرشتگــان مقــرّب، سپــاه فاطمه انــد
که با حســن به کرامت رســیده عالم خاک
که با حسـین به معراج رفته خوشـه ی تاک
چه جای ضامن و سوگندنامه است دگـــر؟
به پنجگانــه بیــا، چــون اقامه است دگــر
به طبل خجلت نجــرانیان نواختــه شــد
چنین گذشت که عیــد بزرگ ساخته شــد
بیا کــه عید فرحبخش جان، مباهلــه است
بساط بهجت مــا شیعیــان مباهلــه اسـت
سجاد حیدری قیری
✅طغیان شاعرانه علیه جمهوری رضاخانی
🔹پایه گذاران ادبیات مشروطه یعنی کسانی مثل ملک الشعرای بهار، فرخی یزدی، عارف قزوینی، ایرج میرزا و میرزاده عشقی، به دنبال ایجاد پل ارتباطی بین توده مردم و روشنفکران بودند تا از این طریق بتوانند تجدد را در ایران آن روزگاران و در میان عموم مردم ایران نهادینه کنند.
🔹میرزاده عشقی از متجددین حامی مشروطه است و حب وطن و ایمان به ارزش های تجدد در اشعارش موج می زند اما در برابر مانور جمهوری رضاخانی طغیان می کند و با سرودن منظومه بلند بالای "جمهوری نامه" انزجار خود را از این نوع جمهوری در شرایط اعلام می دارد.
🔹عشقی را در کنار کسانی نظیر مرحوم آیت الله سید حسن مدرس، در زمره مخالفان جمهوریت قرار داد اما مخالفت عشقی با جمهوری رضا خانی از جنس دیگری است؛ چرا که او انقلاب مشروطه را انقلابی نارس میداند و معتقد است در جامعهای که مردم هنوز معنای مشروطه را به طور کامل درک نکردهاند نمیتوان به یکباره سخن از جمهوریت به میان آورد.
🔹عشقی از جمله حامیان شعر نو در زمانی است که این نحله ادبی تازه در حال پا گرفتن در بین ادیبان ایران بوده است. در میان آثار منظوم وی "سه تابلوی مریم" بیش از هر اثری در بردارنده جنبه نوگرایی است. روزنامه "قرن بیستم" عشقی بیش از هر روزنامه دیگری حامی هواداران شعر نو بود به نحوی که نیما یوشیج، اولین آثار خود را در این روزنامه به چاپ رساند.
🔹میرزاده عشقی از جمله شاعران وطن پرستی است که آزادگی خویش را هرگز قربانی مطامع دنیوی حکام آن روز ایران نکرد. هم با استبداد پهلوی اول و هم با پادشاهی ولنگار قاجار در اواخر عصر احمدشاهی به مخالفت برخاست. او را باید شاعری در قله ادبیات روشنفکری و نوگرا دانست.
🌐 نور نیوز