eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
273 دنبال‌کننده
2هزار عکس
259 ویدیو
90 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوازدهم تیر ماه سالروز درگذشت «میرزاده عشقی» با نام اصلی "سید محمدرضا کردستانی" شاعر، روزنامه نگار، نویسنده و نمایشنامه نویس ‌روحش شاد و یادش گرامی
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ۱۲ تیر سالروز درگذشت میرزاده‌ عشقی (زاده ۲۰ آذر ۱۲۷۳ همدان -- درگذشته ۱۲ تیر ۱۳۰۳ تهران) شاعر، نویسنده و روزنامه نگار او از هفت سالگی در مدرسه‌های الفت و الیانس تهران به‌تحصیل پرداخت و زبان فارسی و  فرانسه را به‌خوبی آموخت و پیش از فراغت از تحصیل به‌سمت مترجمی نزد یک بازرگان فرانسوی مشغول به‌کار شد. در اوایل جنگ جهانی اول با دیگر مردان سیاسی به استانبول مهاجرت کرد و نخستین آثار شاعرانه‌اش مانند نوروزی‌نامه و اپرای رستاخیز شهریاران ایران را پدید آورد. پس از بازگشت با گروهی از نویسندگان ارتباط پیدا کرد و در صف طرفداران حزب سوسیالیست و همکاران اقلیت مجلس به‌مبارزه پرداخت. در این مبارزه و کوشش سیاسی نیش قلمش بیش از همه متوجه وثوق‌الدوله نخست‌وزیر بود. سخنرانی‌های تند و مقالات و اشعار آتشین او برضد قرارداد ۱۹۱۹ باعث شد که وثوق‌الدوله دستور دستگیری وی را صادر کند و او را روانه زندان کنند. مبارزات سیاسی و مقالات انتقادی شاعر جوان که مجرد می‌زیست تا پایان زندگی کوتاهش ادامه داشت. در سال ۱۳۰۲ که نغمه جمهوری ساز شد، عشقی با وجود روشنفکر بودن با آن ساز مخالفت گذاشت و در مقاله‌ای به‌عنوان جمهوری قلابی، مخالفت خود را نشان داد و در نخستین شماره روزنامه کاریکاتور قرن‌بیستم که در همان سال دایر کرده بود، چندین کاریکاتور و شعر تند، مبنی بر هزل بودن جمهوری و جمهوری‌خواهان درج کرد. میزان مخالفت او به آنجا رسید که شهربانی وقت دستور توقیف روزنامه را صادر و تمامی نسخه‌های آن را از سطح شهر جمع‌آوری کرد. وی در خانه‌اش به‌ دست دوتن ناشناس هدف گلوله قرار گرفت و در بیمارستان شهربانی جان سپرد. این شعر معروف بر سنگ قبرش حک شده است: خاکم به‌سر، ز غصه به‌سر خاک اگر کنم خاک وطن که رفت، چه خاکی به‌سر کنم؟ كه استقبالى است از غزل معروف حافظ با مطلع عشقت نه سرسرى‌ست كه از سر به‌در شود مهرت نه عارضى‌ست كه جاى دگر شود ‎
✏️ انجمن شعر زنان شیراز برگزار می کند. 💠جلسات عمومی انجمن با موضوع: شعرو التیام بخشی روح وروان 📝 از این هفته صبح روزهای چهارشنبه ساعت 9 تا 10ونیم ⭕مکان: فرهنگسرای کتاب ،واقع در خیابان شهید معزی (بلوار گلستان _فرعی معزی) چشم به راه زنان شاعر و فرهیخته می مانیم.. انجمن شعر زنان شیراز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گزارش تصویری نشست محفل ادبی قند پارسی سه شنبه ۱۲تیر ماه ۱۴۰۳ شیراز،سالن کتابخانه رییسی اردکانی
تا دید حرف تازه نمی بارد آسمان یك دست‌خط نوشت كه بردارد آسمان گفت: آفتاب پشت سرت خواب رفته است دریای زیرِ پات چرا آب رفته است؟ یخ بسته‌اند روی لبم حرفهای كال كی می‌شود بهار بباری تمام سال؟ گفت: انتظار می‌كشمت بیقرار ابر تا سیب اتفاق بیفتد ببار ابر این نامه روی دست زمان می‌رود هنوز با رودهای نامه‌رسان می‌رود هنوز در برف هم به عشق تو گل می‌دهد زمین هِی جاده را به سمت تو هُل می‌دهد زمین یک روز نامه‌های زمین باز می‌شود اردیبهشت چشم توآغاز می‌شود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«میرزاده عشقی در نگاهِ نیما»* میرزاده عشقی چندان شاعرِ نوجو و شوریده‌سری بود که برخی از او به‌عنوانِ آنارشیست نیز یاد‌کرده‌اند. و دریغ که «جوان افتاد». او خود سرود: من آن نی‌ام که به مرگِ طبیعی شوم هلاک وین کاسه خون به بسترِ راحت هدرکنم نیما از میانِ هم‌روزگارانِ خویش بیش‌از هر کسی شیوهٔ شعریِ عشقی را می‌پسندید؛ هرچند او شعرِ عشقی را (به‌ویژه در «ایدئال» یا «سه‌تابلو») دنباله‌روِ شکل و شیوهٔ «افسانهٔ» خویش می‌دانست. او در مقدمهٔ «افسانه»، عشقی را «ای شاعرِ جوان!» خطاب‌کرده‌است؛ حال‌آن‌که می‌دانیم عشقی سه‌چهار سالی از او بزرگ‌تر بوده‌است! در دو نامه‌ای که نیما سالِ ۱۳۰۳ به عشقی نوشته نیز هم‌چنان همان لحنِ موعظه‌گرانه و ارشاد‌کننده ملاحظه می‌شود. او در نامهٔ نخست نوشته: «خواهند‌گفت عشقی را من گمراه‌کردم. ولی تو می‌دانی من گناه ندارم. استعدادِ گمراهی به‌حدّ افراط در تو وجودداشت!». در نامهٔ دوم می‌خوانیم: «بالاخره خرسندیِ من به تحسینِ توست و امید من به آیندهٔ جوان و طبیعت است». اما نیما در ارزشِ احساسات، آن‌جا‌که به برخی نوجویی‌های عشقی و تأثیرپذیری‌اش از «افسانه» اشاره‌می‌کند، می‌نویسد: «نارسایی که در افکارِ میرزاده هست (و آن تقریباً صفتِ عمومیِ افکارِ همهٔ نویسندگان و شعرای ماست)، نداشتنِ پرینسیپ و نظرِ معیّن است». و این نقدٍ و نظر به آراء و اشعارِ عشقی، در آثارِ دیگران نیز دیده‌می‌شود. به اعتقادِ محمد جناب‌زاده (از دوستانِ مشترکِ عشقی و نیما) افکار و عقایدِ کسی که می‌گوید «خلقتِ من در جهان یک وصلهٔ ناجور بود»، چگونه می‌تواند تأثیری در پیشبردِ اصلاحاتِ اجتماعی داشته‌باشد؟! او شعرِ عشقی را «نتیجهٔ امواجِ ذوقی و احساساتِ شاعرانهٔ یک جوانِ ناکامِ ایرانی» و «فصلِ مشترکِ دورهٔ قدیم و جدید» می‌خوانَد. سعیدِ نفیسی نیز که از دوستان مشترکِ نیما و عشقی بود، سالِ ۱۳۳۷، عشقی را شاعری می‌دانست که در شاعری تکلیفِ خود را نمی‌دانست. بی‌بهرگیِ شعرِ شاعرانِ حول‌و‌حوشِ مشروطه از انسجامِ فکری، پی‌آمدِ ناموزونیِ تاریخی و فرهنگیِ ایران در آن روزگار است. این شاعرانِ پاک‌باخته در ارزیابی‌های شتاب‌زدهٔ خویش اغلب دچارِ هیجان و گاه خوش‌خیالی می‌شدند. چه‌بسا کسی را روزی به آسمان می‌بردند و روزِ دیگر او را به زمین می‌زدند؛ از نوگرایی دم‌می‌زدند اما بخشِ عمده‌ای از اشعارشان در قوالبِ کهن سروده‌شده‌است؛ از «آزادیِ نسوان» سخن‌می‌گفتند اما مخالفانِ خود را «کمتر از زن» می‌خواندند؛ از ارادهٔ آدمی در تعیینِ سرنوشتِ خویش سخن‌می‌گفتند و هم‌زمان از «فلک» و «طالع» و «طبیعت» شکوه‌سرمی‌دادند؛ عوام را «اَنعام» می‌خواندند اما از همین «عوامِ کالانعام» انتظارِ شورش‌کردن و اقداماتِ انقلابی‌داشتند؛ و در عرصهٔ الاهیات نیز آن‌چنان‌که اقبالِ لاهوری درحقّ نیچه سروده، «قلب»‌شان «مومن» و «دِماغ»شان کافر بود. *بخشی از فصلِ «نیما و عشقی»، از کتابِ نویسنده: در تمامِ طولِ شب :بررسیِ آراء نیما یوشیج، انتشارات مروارید، صص۴_۳۰۲.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کاریکلماتور (قلم) به بهانه ۱۴ تیرماه روز بزرگداشت قلم 🔶قلم ها همیشه روی کاغذ حساب باز می کنند! 🔹قلم , تنها نویسنده ایست که لال به دنیا می آید! ◼️کاغذ وقتی قلم را طلاق داد،سپیدبخت شد! 🔹سرنخ همه ی قیام ها دست قلم است! 🔸قلمی که بیدارت نکند،کلم است! ▪️قلم ،روی کاغذ را سیاه کرد! 🔹تنها عامل مرگ و میر قلم ها فشار کاری است! 🔶دیروز قلم با سرشکسته به اصلاحات پیوست! ♦️قلم ها همیشه کتاب پرورند! 🔹قلم برای کاغذ کلاس گذاشت! کیوانی ...ادامه دارد
✋ باسلام ✍ بنده قصد معرفی نامزد خاصی برای ریاست جمهوری ندارم، بنظرم مردم خودشون شعور دارن و نامزد اصلح را انتخاب میکنن 😊در خاتمه بحث یک صلوات بفرستین😂 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🤲
صدای چک چک بی وقفه ی زمان برسد به گوش باد خبرهای ناگهان برسد مباد زخم بنوشیم از دهان تبر مباد مرگ به این شاخه ی جوان برسد بگوپرنده نمیرد میان شادی برف سفیر معجزه باید به آشیان برسد ستاره قصه بگوید برای خلوت ماه طنین خنده ی خورشید بی گمان برسد بیا به هق هق باران کمی توسل کن شبی که دست اجابت به آسمان برسد که از سرم بپرد این همه جنون مدام که سهم مستی مان هم به استکان برسد دوباره چنگ بزن قلب صبح روشن را اگر چه کارد بخواهد به استخوان برسد در این زمانه ی لبریز روزهای سیاه مگر که عشق بیاید به دادمان برسد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ ‍ ‍ ۱۳ تیر سالروز درگذشت محمد معین (زاده ۹ اردیبهشت ۱۲۹۷ رشت -- درگذشته ۱۳ تیر ۱۳۵۰ تهران) استاد زبان پارسی و پدیدآورنده فرهنگ معین او در دارالفنون درس خواند و از دانشکده ادبیات، دکترا دریافت کرد. دانشنامه او با عنوان "مزديسنا و تأثير آن در ادب فارسى" و استاد راهنماى او ابراهيم پورداوود بود. وی نخستين كسى است كه دكتراى ادبيات فارسى گرفت. او از چند دانشگاه خارجی درجه دکترای افتخاری داشت و عضو فرهنگستان ایران شد و ریاست کمیسیون ادبیات سمینار جهانی تاریخ و فرهنگ ایران را برعهده داشت. دکتر معین حدود ۲۴ جلد کتاب تالیف کرد و از فعالیت‌های پر اهمیتش همکاری با علامه دهخدا و تنظیم فیش‌های چاپ نشده پس از درگذشت دهخدا بود. او همچنین به  وصیت نیمایوشیج بررسی آثار او را برعهده گرفت و از جمله تالیفات با ارزش وی فرهنگ معین در شش جلد است که از منابع معتبر واژگان زبان فارسی است. وی به‌زبانهای فرانسه، انگلیسی، عربی و آلمانی تسلط کامل داشت و زبانهای پهلوی اوستایی و فارسی باستان و بعضی لهجه‌های محلی را خوب می‌دانست. دکتر معین به‌علت کارهای زیاد مطالعاتی و تحقیقی در سال ۱۳۴۵ در یکی از اتاق‌های دانشکده ادبیات بیهوش شد و به‌ حال اغماء فرو رفت. برای معالجه او اقدامات زیادی شد و او را به‌کشورهای مختلف بردند؛ اما سرانجام پس از چهار سال و پنج ماه که در حالت اغماء بود، درگذشت. آرامگاه این ادیب و فرهنگ‌نویس بزرگ در آستانه اشرفیه گیلان است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جان چه می دانست از دنیا چها خواهد کشید خاکبازی‌های طفلان را تماشا کرده بود...
تک بیت.. حرف قلم حکایت دنباله دار ماست بس دست ها که پای قلم ها ،قلم شدند قلم ۱۴ تیر
ببین که پای سپیدارها قلم شده است به اتّفاق بیا تا قلم به دست شویم سجاد حیدری قیری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مناظره! یکی نقشۀ کار را می‌کشید یکی طرح تَکرار را می‌کشید یکی از سحر گفت و از روشنی یکی هم شب تار را می‌کشید یکی طرح و برنامه و راه داشت یکی حجم دیوار را می‌کشید یکی از کله‌گوشۀ گل سرود یکی شوکت خار را می‌کشید یکی گفت از روزگار وصال یکی حسرت یار را می‌کشید یکی گفت از افتخار و جهش یکی ذلّت و عار را می‌کشید.. یکی در فضایی که ترسیم کرد همه کوشش و کار را می‌کشید، یکی نیز می‌گفت «ناممکن» است به سر ابر انکار را می‌کشید یکی انتظار ثباتی که نیست در آشفته‌بازار را می‌کشید پس از نقشۀ حذف یارانه‌ها سکوت خریدار را می‌کشید! یکی بر ورق «مار» را می‌نوشت یکی صورت «مار» را می‌‌کشید! ✍🏻 🏷 |
⭕️ حمایت اهالی شعر و ادب از دکتر در انتخابات ✅ پایگاه اطلاع‌رسانی دکتر سعید جلیلی @saeedjalily
آیینه در آیینه کنار ِشهدا هر جا که گُلی ست؛ از مزار شهدا... تا رأی به لاله‌های خونین بدهیم ما آمده‌ایم پای کار شهدا محمدعلی جهاندیده