eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
348 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
550 ویدیو
110 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌السلام 🔹خیمۀ عطش🔹 غم از دیار غم‌زده عزم سفر نداشت شد آسمان یتیم که دیگر قمر نداشت این سو درون خیمۀ سیراب از عطش خواهر ز حال و روز برادر خبر نداشت عبّاس اگر چه دست کشید از دو دست خویش از یاری حسینِ علی دست بر‌‌نداشت او جسم خویش را سپر آب کرده بود جز مشک پاره‌پارۀ جانش سپر نداشت درد و غمش تمامی از این بود که چرا یک جان برای هدیه به او بیشتر نداشت... او رفت و مادرش پس از آن روز خویش را امّ‌البنین نخواند که دیگر پسر نداشت 📝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به یادِ قدِ تو هر مصرعی که در قلم آید کنم بهانه‌ی مشق و هزار جا بنویسم...
4.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | ۷۲ حج ناتمام است حسین شعرخوانی عاشورایی سعید بیابانکی در شب شعر «رندان تشنه لب» سال ۱۳۹۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
غزل خون وعشق کربلا صحرایی از خون بود وعشق صحنه ی دیدار مجنون بود وعشق یک طرف فریاد می زد عاشقی یک طرف شام شبیخون بود وعشق خیمه ها می سوخت از هرم عطش کودکی یک گوشه دلخون بود وعشق یک طرف زینب دلش در خیمه گاه یک طرف دنبال مجنون بود وعشق خاک صحرا بوی عطر یاس داشت گوشه ای دستی پر از خون بود وعشق ناله های بی کسی ،دلواپسی آخرین فریاد گلگون بود وعشق قامت سبز الفبای عطش پیش روی علقمه نون بود وعشق عشق تنها مانده بود وعاشقی داغ تنهایی وهامون بود وعشق حلق خشک غنچه ای در خواب خون پاسخی بر عشق بی چون بود وعشق هرکه عاشق بود آن شب مانده بود مدعی زین حلقه بیرون بود وعشق کربلا خود را به پایان می کشید غرق خون لیلی ومجنون بود وعشق حسینی
آن تندباد تیر ، بگو با تنت چه کرد ؟ با قلب مثل آینه ‌ی روشنت ، چه کرد ؟ وقتی که عرش را به تلاطم کشیده است با ما ، ببین که روضه‌ ی افتادنت چه کرد؟ می‌ گفت روضه‌ خوان : که تنت غرق تیر بود هر تیر ، واژگون که شدی ، با تنت چه کرد ؟ افتادی و سه ساله خبر دارد و خدا بر خاک ، سنگ ، با رخِ بی‌ جوشنت چه کرد؟ انداخت این سه شعبه تو را ، باغبان ! ببین با حلق نازکِ گل در گلشنت ، چه کرد ؟ جان داد خواهرت ، به خدا ! تا که دید ، شمر با چکمه ، در کشاکشِ جان دادنت ، چه کرد؟ ای بوسه ‌گاه مادر دریا ، گلوی تو ! آن تیغ کُند ، با رگ و با گردنت چه کرد؟ از حال رفت و بی ‌رمق افتاد ، روضه‌ خوان دیگر نگفت از این ‌که پس از کشتنت ، چه کرد؟ یا ایها العزیز ! پس انگشترت کجاست ؟ آن گله گرگ ، با تن و پیراهنت چه کرد ؟ لرزید آسمان ، چو دویدند اسب ‌ها بر سینه زد رسول ، مگر دشمنت چه کرد ؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ما ملت عشقیم و غزل‌خوان حسینیم در هردو جهان دست به دامان حسینیم هیهات که ذلت بپذیریم به عالم جمهوری اسلامی ایران حسینیم
رسید قصه به سر،هر سری که بود افتاد دوباره ماه به چشمان ِشب ،کبود افتاد دوباره سیلی نامردها به صورتِ گل شمیم ِعطر ِحسینی به روی عود افتاد چقدر سر که به تیزی نیزه ها تن داد چقدر دل که به سر نیزه ی حسود افتاد چه آتشی که بر اندوه مادران رقصید چه خار ها که به پاهای غنچه زود افتاد نه ابر بود و نه باران نه جرعه ی آبی هزار خون ِگلو در دهانِ رود افتاد هزار مرثیه گویای یک محرم نیست هزار مرثیه از آه ِدل فرود افتاد همیشه آتشِ عشقِ حسین(ع) سوزان است کلاف قافیه ام ناگهان به دود افتاد
"خنده‌ی حرام: عاشورا در شعر کهن فارسی" عاشورا و روایت‌های مربوط به آن، به صورت پراکنده از سده‌ی پنجم هجری در شعر فارسی انعکاس یافته است. شاعران فارسی معمولا از این روز با نام‌های عاشورا، عاشور، عشور و عاشر یا دهم محرم یاد کرده‌اند. قدیم‌ترین اشاره، بیتی است از اسدی توسی(ف ۴۶۵) مربوط به شعری در مناظره‌ی شب و روز که رضاقلی‌خان هدایت بر اساس منابع پیشین، آن را در مجمع‌الفصحا نقل کرده است. او عاشورا را یکی از چهار روز ارجمند نامیده است: عید و آدینه‌ی فرخ، عرفه، عاشورا همه روز است چو بینی به ام از عقل و فهم شاعران بی‌دیوان، مدبری معزی از دیگر شاعرانی است که در دیوانش چندبار به عاشورا اشاره کرده است. در یکی از این اشارات او مرگ ممدوح در عاشورا را نشانه‌ی سعادت و شهادت او دانسته است: روز عاشورا به زاری کشته گشتی چون حسین(ع) زآن سعادت با حسین اندر شهادت همسری دیوان معزی او همچنین به گردآمدن شیعیان در عزاداری روز عاشورا در دشت کربلا اشاره کرده است: تاشیعه به دشت کربلا در جمهور شوند روز عاشور... همان در شعر سده‌ی ششم و هفتم، بارها در دیوان‌ها به بزرگی و فضلیت عاشورا و پیوند آن با عزاداری و غم اشاره شده است. این دست یادها را در اشعار شاعرانی چون: اثیرالدین اخسیکتی و خاقانی و انوری و عطار و کمال‌الدین اسماعیل می‌توان دید. البته نخستین سوگیانه‌ی عاشورا که این روز را از منظر وصف اندوه شهادت امام‌حسین(ع) معرفی کرده، قصیده‌ای مستقل از قوامی رازی به مطلع زیر است؛ شعر قوامی اولین مرثیه‌ی عاشورایی است که با وزن مشهور "مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن" سروده شده و پس از او الگوی شاعران عاشورایی شده است: روز دهم ز ماه محرم به کربلا ظلمی صریح رفت بر اولاد مصطفی هرگز مباد روز چو عاشور در جهان کآن روز بود قتل شهیدان به کربلا... دیوان قوامی از شاعران سده‌ی ششم، مجیرالدین بیلقانی در شعری مدحی که به سال ۵۷۸ سروده (سوم مهر) از همزمانی عاشورا و جمعه (چون امروز) در یکی از جنگ‌های ممدوح خود یاد کرده است: به سال پانصد و هفتاد و هشتم روز عاشورا سحرگه روز آدینه قمر در ثالث میزان... دیوان مجیرالدین خاقانی هم اندوه روزگارش را به عاشورا همانند کرده است: من حسین وقت و نااهلان یزید و شمرِ من روزگارم جمله عاشورا و شروان کربلا دیوان خاقانی در دیوان عطار و در خلال قصیده‌ای، او به ده روز محرم قسم خورده؛ نکته‌ای که نشان‌دهنده‌ی تقدس این دهه در نگاه خراسانیان و ایرانیان آن دوران است: به ده مبشّره و ده مقوّی عالم به ده حس و به ده ایام روز عاشورا دیوان عطار کمال‌الدین اسماعیل (مقتول به ۶۳۵) هم خنده را در عاشورا حرام می‌داند: چون محرم رسید و عاشورا خنده بر لب حرام باید کرد... دیوان کمال‌الدین https://eitaa.com/mmparvizan