_-
جاری است خون تو به بلندای قرنها
ای خونِ زنده! ای غم عظمای قرنها!
آه ای قتیل اشک! ای اندوهِ بی زمان!
دردا و حسرتا و دریغای قرن ها
جان دادهای به پیکر بی جانِ یک جهان
یحیای سر بریده مسیحای قرنها!
مایی که خستهایم و شکسته حسین جان
سمت تو آمدیم ز غوغای قرنها
یک روز میرسد کسی از راهِ رفتهات
آری امید هست به فردای قرنها🤍
#محدثه_نبی_حسینی
-ایهام🖤
6.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعری از نزار فرنسیس، شاعر مشهور مسیحی اهل لبنان که در مدح امام حسین(ع) سروده است
┏━━ °•🖌•°━━┓
@jahad_tabein
┗━━ °•🖌•°━━┛
ای مطلع خونین جدا مانده ز پیکر
ای آیهی مشتق شده از سورهی کوثر
رسم الخط دلدادگیت، مشق شب ماست
شاگرد دبستان تو شد، منبر و دفتر
ای مکتب تو کشتی امنی که ز طوفان
انداخته در وادی ایمن شده، لنگر
بر مرکب نی، ای سر چون لاله پر از خون
جاری شده از لعل لبت، مصحف داور
هر چند نشد فلسفهی حج تو کامل
قربان شده از روی ادب، حضرت اکبر
باید به ره دوست شبیه تو فدا کرد
عباس وفادار و علی اکبر و اصغر
شب، شال سیاهیست که در این غم عظمی
پوشیده به سر، دور فلک، جمله سراسر
#مهتاب_بهشتی
#غزل_آیینی
#سری_به_نیزه_بلند_است_در_برابر_زینب
#خدا_کند_که_نباشد_سر_برادر_زینب
تماشا
🔸بعضی واژهها به ظاهرشان نمیخورد که عربی باشند. حتی اگر با زبان عربی آشنا باشیم، آنقدر این واژهها در زبان فارسی حل و هضم شدهاند و معانی تازه پیدا کردهاند که ذهن متوجه تبارشان نمیشود، مگر اینکه پیشتر آنها را در جایی شنیده یا خوانده باشد.
🔸تماشا یکی از آن واژههاست. «مَشی» به معنای «راه رفتن و قدم زدن» است. «حکمت مشّائی» نیز از همین ریشه گرفته شده. «مَشّاء» یعنی «بسیار راهرونده». میگویند ارسطو هنگام تدریس معمولاً قدم میزده و به همین دلیل پیروان ارسطو و حکمت او را مشائی مینامند.
🔸«مشی» اگر به باب تفاعل برود، میشود «تماشیٰ/تماشا». مهمترین معنای باب تفاعل «مشارکت» است. تماشا یعنی قدم زدن با هم، راه رفتن و گردش کردن. حافظ در بیت زیر تماشا را به همین معنا به کار برده است:
خلوتگزیده را به تماشا چه حاجت است
چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است
سعدی نیز در بیت زیر تماشا را در دو معنا به کار برده، در مصرع اول به معنای قدم زدن و گردش و در مصرع دوم به معنای دیدن و نگاه کردن:
یعلم الله که گر آیی به تماشا روزی
مردمان از در و بامت به تماشا آیند
#واژگان #معنیشناسی #عربی_در_فارسی
✍سجاد سرگلی
نیزههاست پیشِ رو
خیمهها محاصرهست تیغهاست بر گلو
دشنههاست پشتِ سر، نیزههاست پیشِ رو
روی خاک پیکریست، روی نیزهها سریست
قصّه را شنیدهایم بندبند، مو به مو
قصّه را شنیدهایم، قصدِ راه کردهایم
شرحِ ماجرا بس است لب ببند قصّهگو!
نیست، نیست نخلزار، پشت رقصِ این غبار
نیزهزارِ دشمن است، دشمن است روبهرو
در مسیرِ مردها صف کشیده دردها
زخمها نفسنفس، زهرها سبوسبو
عدّهای ولی هنوز گرمِ بازیِ خودند
یا خزیده در سکوت یا اسیرِ هایوهو
شاهراه ما بلاست، راه شاه کربلاست
جز به خون نمیکنند عاشقانِ او وضو
عاقبت برای او پیشِ چشمهای او
غرقِ خونشدن مرا آرزوست آرزو!
✍🏻 #سیدمحمدمهدی_شفیعی
🏷 #شعر_عاشورایی
۲۸ تیر زادروز سیمین بهبهانی "خلیلی"
(زاده ۲۸ تیر ۱۳۰۶ تهران -- درگذشته ۲۸ امرداد ۱۳۹۳ تهران) نویسنده، غزلسرا و از بنیانگذاران کانون نویسندگان ایران
او در طول زندگیاش بیش از ۶۰۰ غزل سرود که در ۲۰ کتاب منتشر شده است. اشعار وی موضوعاتی همچون عشق به میهن، زلزله، انقلاب، جنگ، فقر، تنفروشی، آزادی بیان و حقوق برابر برای زنان را در بر میگیرند. او بهخاطر سرودن غزل فارسی در وزنهای بیسابقه به «نیمای غزل» معروف است.
وی فرزند عباس خلیلی "شاعر و نویسنده و مدیر روزنامه اقدام" بود. میرزاحسین میرزاخلیل مشهور بهحسین خلیلیتهرانی که از رهبران مشروطه، عموی پدر او و ملاعلی رازیخلیلیتهرانی پدربزرگ اوست. پدرش عباس خلیلی بهدو زبان فارسی و عربی شعر میگفت و حدود ۱۱۰۰ بیت از ابیات شاهنامه فردوسی را بهعربی ترجمه کرده بود و در ضمن رمانهای متعددی را هم بهرشته تحریر درآورد که همگی بهچاپ رسیدند.
مادر او فخرعظما ارغون دختر مرتضی ارغون "مکرمالسلطان خلعتبری" از بطن قمرخانم عظمتالسلطنه "فرزند محمد امیرتومان و نبیره امیر هدایت فومنی" بود. فخر عظمی ارغون فارسی و عربی و فقه و اصول را در مکتبخانه خصوصی خواند و با متون نظم و نثر آشنایی کامل داشت و زبان فرانسه را نیز زیر نظر یک مربی سوئیسی آموخت. او همچنین از زنان پیشرو و از شاعران موفق زمان خود بود و در انجمن زنان وطنخواه عضویت داشت و مدتی هم سردبیر روزنامه آینده ایران بود. او همچنین عضو کانون بانوان و حزب دموکرات بود و بهعنوان معلم زبان فرانسه در آموزش و پرورش خدمت میکرد.
سیمین در سال ۱۳۲۵ با حسن بهبهانی ازدواج کرد و بهنام خانوادگی همسرش شناخته شد. وی از این ازدواج دو پسر با نامهای علی و حسین و یک دختر بهنام امید دارد. ابوالحسن تهامینژاد دوبلور و صداپیشه، داماد اوست. وی درسال ۱۳۴۹ از حسن بهبهانی جدا شد و در همان سال با منوچهر کوشیار که در دوران دانشجویی با او آشنا شده بود، ازدواج کرد.
برخی از کتابهایی بانو بهبهانی که منتشر شده است:
سهتار شکسته ۱۳۳۰ جایپا (۱۳۳۵/۱۹۵۴) چلچراغ (۱۳۳۶/۱۹۵۵) مرمر (۱۳۴۱/۱۹۶۱) رستاخیز (۱۳۵۲/۱۹۷۱) خطی ز سرعت و از آتش (۱۳۶۰/۱۹۸۰) دشت ارژن (۱۳۶۲/۱۹۸۳) گزینه اشعار (۱۳۶۷) درباره هنر و ادبیات (۱۳۶۸) آن مرد، مرد همراهم (۱۳۶۹) کاغذینجامه (۱۳۷۱/۱۹۹۲) کولی و نامه و عشق (۱۳۷۳) عاشقتر از همیشه بخوان (۱۳۷۳) شاعران امروز فرانسه (۱۳۷۳) با قلب خود چه خریدم؟ (۱۳۷۵/۱۹۹۶) یک دریچه آزادی (۱۳۷۴/۱۹۹۵) مجموعه اشعار (۲۰۰۳) یکی مثلاً این که (۲۰۰۵) با مادرم همراه ـ زندگینامه خود نوشت (۱۳۹۰)
شعر زمان ما (۱۳۹۱) مجموعه اشعار سیمین بهبهانی (۱۳۹۱)