قطار در هیجان گذشتن از پل و بعد...
كنار ریل تو بودی و شاخهای گل و بعد،
گلی رها شده بر آب، چند ماهی سرخ
صدای گنگ قطاری كه رد شد از پل و بعد...
مرا ببخش به گلهای سرخ بیروبان
و عاشقی که چنین ساده، بیتجمل و بعد...
گریستم به روی شانهات، ندانستم
که کتفهای تو تُردند و بیتحمل و بعد...
به چشم نیلی تو آسمان حسادت کرد
به من نداد کمی فرصت تغزل و بعد...
کنار پنجره با روسری آبی خود
به گریه میافتد، زود و بیتأمل و بعد...
زنی که سمت گل سرخ را نشان میداد
به مرد گمشده در شیشههای الکل و بعد...
همان زنی که گل سرخ را تعارف کرد
و زود پرپر شد، مثل عمر یک گل و بعد...
گلی رها شده... یک زن که خیره مانده هنوز
به سایهروشن یک مرد گنگ، یک پل و بعد...
#محمدسعید_میرزایی
دنیا و حال خوب و خوشش عاید شما
ما را برای شعر و غزل آفریده اند
#مریم_قهرمانلو🌱
💠با محوریت برگزاری سیزدهمین دوره جشنواره ملی کتابخوانی رضوی؛
*کارگاه مجازی آموزش شعرسرایی در شیراز برگزار می شود*
🔰کارگاه مجازی آموزش شعرسرایی در شیراز روز سه شنبه ۱۶ مردادماه ساعت ۱۰ صبح با تدریس غلامرضا کافی، دبیر محفل ادبی قند پارسی و استاد زبان و ادبیات دانشگاه شیراز اجرا می شود و علاقه مندان می توانند از طریق پیوند skyroom.online/ch/researchpl/fars در این نشست شرکت کنند.
🌐https://fars.iranpl.ir
🔊 @farspl
*📌با ما همراه باشید:*
[ایتا](https://eitaa.com/farspl) | [سروش](https://splus.ir/farsplir) | [آپارات](https://https://www.aparat.com/nahadlibraryfars)
۱۴ امرداد سالروز درگذشت حسین پناهی
(زاده ۶ شهریور ۱۳۳۵ کهگیلویه – درگذشته ۱۴ امرداد ۱۳۸۳ تهران) شاعر، نویسنده، کارگردان و بازیگر
او پس از پایان تحصیل در بهبهان، برای تحصیل به مدرسه گلپایگانی رفت و پس از پایان تحصیلات برای ارشاد و راهنمایی مردم بهمحل زندگیاش بازگشت.
چند ماهی در لباس روحانی بود تا اینکه زنی برای پرسش مسئلهای پیش او رفت و پرسید که فضله موشی داخل روغن محلی که حاصل چند ماه زحمت و تلاشم بود افتاده است، آیا روغن نجس است؟ پناهی باوجود اینکه میدانست روغن نجس است، ولی این را هم میدانست که حاصل چند ماه تلاش این زن روستایی، خرج سه چهارماه خانوادهاش را باید تأمین کند، بهزن گفت نه همان فضله و مقداری از اطراف آن را دربیاورد و بریزد دور، روغن دیگر مشکلی ندارد. بعد از این اتفاق بود که با فشارهای اطرافیان نتوانست تحمل کند که در آن لباس باقی بماند و این اقدام بهطرد وی از خانواده نیز منجر شد.
پس از آن در تهران در مدرسه هنری آناهیتا چهارسال درس خواند و دوره بازیگری و نمایشنامهنویسی را گذراند.
وی بازیگری را نخست از مجموعه تلویزیونی محله بهداشت آغاز کرد. سپس چند نمایش تلویزیونی با استفاده از نمایشنامههای خودش ساخت که مدتها در محاق ماند.
با پخش نمایش «دو مرغابی در مه» از تلویزیون که علاوه بر نوشتن و کارگردانی خودش نیز در آن بازی میکرد، خوش درخشید و با پخش نمایشهای تلویزیونی دیگرش طرف توجه مخاطبان خاص قرارگرفت.
نمایشهای دو مرغابی در مه و یک گل و بهار که پناهی آنها را نوشته و کارگردانی کرده بود، بنا بهدرخواست مردم بهدفعات از تلویزیون پخش شد.
در دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰، او یکی از نوآورترین نویسندگان و کارگردانان تلویزیون بود.
به دلیل فیزیک کودکانه و شکننده، نحوه خاص سخن گفتن، سادگی و خلوصی که از رفتارش میبارید و طنز تلخش بازیگر نقشهای خاصی بود.
اما وی بیشتر شاعر بود و این شاعرانگی در ذرهذره جانش نفوذ داشت.
نخستین مجموعه شعرش با نام من و نازی در ۱۳۷۶ منتشرشد، این مجموعه شعر تاکنون بیش از ۱۶ بار بازنشر شده و به ۶ زبان زنده دنیا ترجمه شدهاست.
آرامگاه وی در گورستان شهر سوق "واقع در استان کهگیلویه و بویر احمد" است.
«استعمارستیزی و جدال با غرب در شعر معاصر با مشروطه»
نهضت مشروطه و شعر آن هرچند از بسیاری منظرها ریشه در پیوند ایرانیان با مظاهر فرهنگ اروپایی و حتّی طرح سیاسی دولتهای رقیب در ایران دارد؛ در شعر شاعران این دوره نشانههای ستیزه با آن نیز میتوان دید. در شعر شاعران جریان اتّحاد اسلامی، تقابل شرق بهعنوان کانون تمدّن دینی و غرب، پررنگی ویژهای دارد. این نوع نگاه که نمونۀ تمامعیار آن را در اشعار اقبال لاهوری میبینیم و با مفهوم وطن در اشعارش پیوند مستقیم دارد، سببشده تا او بهویژه در دفترهای "زبور عجم، پیام مشرق، جاویدنامه و پس چه باید کرد ای اقوام شرق؟"، فرنگیمآبی را آسیب اصلی ملّت اسلامی معرفی کند:
فریاد ز افرنگ و دلاویزی افرنگ
فریاد ز شیرینی و پرویزی افرنگ
عالم همه ویرانه ز چنگیزی افرنگ
معمار حرم باز به تعمیر جهان خیز
(گزیدهی اشعار، ص ۶۳)
اقبال نگاه انتقادی به پیشرفتهای غرب و برگزیدن نقاط مثبت فناوری و علم آنان را راهکار مناسب شرقیان در جهان معاصر میداند. از منظر او تقلید از مظاهر سطحی مدرنیته در غرب، چیزی جز سقوط در پی نخواهد داشت:
آدمیت زار نالید از فرنگ
زندگی هنگامه برچید از فرنگ
پس چه باید کرد ای اقوام شرق
باز روشن میشود ایّام شرق
در ضمیرش انقلاب آمد پدید
شب گذشت و آفتاب آمد پدید
(همان، ص ۷۹)
حتّی شاعر غربستای این دوره، میرزادۀ عشقی هم گاه با نگاهی انتقادی از عقبافتادگی شرق و پیشرفت غربیان سخن میگوید:
یاد آن عهدی که در مشرق تمدّن باب بود
وز کران شرق نور معرفت پُر تاب بود
یادشان رفته همان هنگام در مغرب زمین
مردمی بودند همچون جانور جنگلنشین
تا نخوابد شرق کی مغرب برآید آفتاب
غرب را بیداری آنگه شد که شرقی شد به خواب
(اشعار میرزاده، ص ۴۹)
البته هم او که اوج غربگرایی را در بسیاری از اشعارش میتوان دید، در انتقاد از سیاستهای استعماری انگلیس میسراید:
داستان موش و گربه است عهد ما و انگلیس
موش را گر گربه برگیرد رها چون میکند؟ (همان، ص ۱۰۷)
فرخی یزدی نیز ناامنی موجود در ایران را زاییدۀ حضور اجنبیان در ایران میداند:
دست اجنبی افراشت، تا لوای ناامنی
فتنه سربهسر بگذاشت، سر به پای ناامنی
(دیوان فرخی، ص ۱۶۷)
عارف هم حضور سیاه انگلیسیان را در این دوره به انتقاد میگیرد:
به اردشیر غیور دراز دست بگو
که خصم ملک تو را جزو انگلستان کرد (دیوان عارف، ص ۲۴۷)
از میان شاعران جریان مشروطه، بهار، نسیم شمال و ایرج میرزا معمولاً به هیچیک از کشورهای غربی به دیدۀ اعتماد نمینگرند، ایرج میسراید:
گویند که انگلیس با روس
عهدی کردهاست تازه امسال
کاندر پلتیک هم در ایران
زینپس نکنند هیچ اهمال
افسوس که کافیان این ملک
بنشسته و فارغند از این حال
کز صلح میان گربه و موش
بر باد رود دکان بقال
(دیوان ایرج، ص ۱۹۲)
"کتاب دو کوچه تا نیما؛ محمد مرادی، صفحات ۴۲ تا ۴۵"
#شعر_مشروطه
#استعمار_ستیزی
https://eitaa.com/mmparvizan
May 11
May 11
قطار در هیجان گذشتن از پل و بعد...
كنار ریل تو بودی و شاخهای گل و بعد،
گلی رها شده بر آب، چند ماهی سرخ
صدای گنگ قطاری كه رد شد از پل و بعد...
مرا ببخش به گلهای سرخ بیروبان
و عاشقی که چنین ساده، بیتجمل و بعد...
گریستم به روی شانهات، ندانستم
که کتفهای تو تُردند و بیتحمل و بعد...
به چشم نیلی تو آسمان حسادت کرد
به من نداد کمی فرصت تغزل و بعد...
کنار پنجره با روسری آبی خود
به گریه میافتد، زود و بیتأمل و بعد...
زنی که سمت گل سرخ را نشان میداد
به مرد گمشده در شیشههای الکل و بعد...
همان زنی که گل سرخ را تعارف کرد
و زود پرپر شد، مثل عمر یک گل و بعد...
گلی رها شده... یک زن که خیره مانده هنوز
به سایهروشن یک مرد گنگ، یک پل و بعد...
#محمدسعید_میرزایی
ParsiSareh.pdf
1.82M
کتاب واژه نامه پارسی سره
انتشارات فرهنگستان زبان وادب فارسی