eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
283 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
295 ویدیو
91 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
«استعمارستیزی و جدال با غرب در شعر معاصر با مشروطه» نهضت مشروطه و شعر آن هرچند از بسیاری منظرها ریشه در پیوند ایرانیان با مظاهر فرهنگ اروپایی و حتّی طرح سیاسی دولت‏‏‏‌های رقیب در ایران دارد؛ در شعر شاعران این دوره نشانه‏‏‏‏‌های ستیزه با آن‏‏‏ نیز می‏‌توان دید. در شعر شاعران جریان اتّحاد اسلامی، تقابل شرق به‌عنوان کانون تمدّن دینی و غرب، پررنگی ویژه‏‏‏‏‏‌ای ‏دارد. این نوع نگاه که نمونۀ تمام‌عیار آن را در اشعار اقبال لاهوری‏‏‏ می‌بینیم و با مفهوم وطن در اشعارش پیوند مستقیم دارد، سبب‌شده تا‏‏‏‏‏ او به‏‌ویژه ‏در دفترهای "زبور عجم، پیام مشرق، جاویدنامه و پس چه باید کرد ای ‏اقوام شرق؟"، فرنگی‌مآبی را آسیب اصلی ملّت اسلامی معرفی کند: فریاد ز افرنگ و دلاویزی افرنگ فریاد ز شیرینی و پرویزی افرنگ عالم همه ویرانه ز چنگیزی افرنگ معمار حرم باز به تعمیر جهان خیز (گزیده‌ی اشعار، ص ۶۳) اقبال نگاه انتقادی به پیشرفت‏‏‏‌های غرب و برگزیدن نقاط مثبت فناوری و علم آنان را راه‌کار مناسب شرقیان‏‏‏ در جهان معاصر می‏‌داند. از منظر او تقلید از مظاهر سطحی مدرنیته در غرب، چیزی جز سقوط در پی نخواهد داشت: آدمیت زار نالید از فرنگ زندگی هنگامه برچید از فرنگ پس چه باید کرد ای ‏اقوام شرق باز روشن‏‏‏ می‏‌شود ایّام شرق در ضمیرش انقلاب آمد پدید شب گذشت و آفتاب آمد پدید (همان، ص ۷۹) حتّی شاعر غرب‌ستای این دوره، میرزادۀ عشقی هم گاه با نگاهی انتقادی از عقب‌افتادگی شرق و پیشرفت غربیان سخن‏‏‏ می‏‌گوید: یاد آن عهدی که در مشرق تمدّن باب بود وز کران شرق نور معرفت پُر تاب بود یادشان رفته همان هنگام در مغرب زمین مردمی بودند همچون جانور جنگل‌نشین تا نخوابد شرق کی مغرب برآید آفتاب غرب را بیداری آن‏گه شد که شرقی شد به خواب (اشعار میرزاده، ص ۴۹) البته هم او که اوج غرب‌گرایی را در بسیاری از اشعارش‏‏‏ می‏‌توان دید، در انتقاد از سیاست‏‏‏‌های استعماری انگلیس‏‏‏ می‏‌سراید: داستان موش و گربه است عهد ما و انگلیس موش را گر گربه برگیرد رها چون‏‏‏ می‏‌کند؟ (همان، ص ۱۰۷) فرخی یزدی نیز ناامنی موجود در ایران را زاییدۀ حضور اجنبیان در ایران‏‏‏ می‏‌داند: دست اجنبی افراشت، تا لوای ناامنی فتنه سربه‏‌سر بگذاشت، سر به پای ناامنی (دیوان فرخی، ص ۱۶۷) عارف هم حضور سیاه انگلیسیان را در این دوره به انتقاد‏‏‏ می‏‌گیرد: به اردشیر غیور دراز دست بگو که خصم ملک تو را جزو انگلستان کرد (دیوان عارف، ص ۲۴۷) از میان شاعران جریان مشروطه، بهار، نسیم شمال و ایرج میرزا معمولاً به هیچ‌یک از کشورهای غربی به دیدۀ اعتماد نمی‏‏‌نگرند، ایرج می‏‌سراید: گویند که انگلیس با روس عهدی کرده‏‌است تازه امسال کاندر پلتیک هم در ایران زین‌پس نکنند هیچ اهمال افسوس که کافیان این ملک بنشسته و فارغند از این حال کز صلح میان گربه و موش بر باد رود دکان بقال (دیوان ایرج، ص ۱۹۲) "کتاب دو کوچه تا نیما؛ محمد مرادی، صفحات ۴۲ تا ۴۵" https://eitaa.com/mmparvizan
قطار در هیجان گذشتن از پل و بعد... كنار ریل تو بودی و شاخه‌ای گل و بعد، گلی رها شده بر آب، چند ماهی سرخ صدای گنگ قطاری كه رد شد از پل و بعد... مرا ببخش به گل‌های سرخ بی‌روبان و عاشقی که چنین ساده، بی‌تجمل و بعد... گریستم به روی شانه‌ات، ندانستم که کتف‌های تو تُردند و بی‌تحمل و بعد... به چشم نیلی تو آسمان حسادت کرد به من نداد کمی فرصت تغزل و بعد... کنار پنجره با روسری آبی خود به گریه می‌افتد، زود و بی‌تأمل و بعد... زنی که سمت گل سرخ را نشان می‌داد به مرد گم‌شده در شیشه‌های الکل و بعد... همان زنی که گل سرخ را تعارف کرد و زود پرپر شد، مثل عمر یک گل و بعد... گلی رها شده... یک زن که خیره مانده هنوز به سایه‌روشن یک مرد گنگ، یک پل و بعد...
ParsiSareh.pdf
1.82M
کتاب واژه نامه پارسی سره انتشارات فرهنگستان زبان وادب فارسی
چه اتفاق افتاد که خواب سبز تو را سارها درو کردند؟ و فصل فصلِ درو بود و با نشستنِ یک سار روی شاخهٔ یک سرو کتاب فصل ورق خورد و سطر اول این بود؛ حیات غفلتِ رنگینِ یک دقیقهٔ " حوا" ست...
شاعران معاصر 🌹🌹🌹 پروین دولت‌آبادی او فرزند حسام‌الدین دولت‌آبادی، شاعر و نویسنده‌ی معاصر و از خاندان شعر و ادب است که در سال ۱۳۰۳ در اصفهان متولد شد و پس از پایان تحصیلات ابتدایی و متوسطه در همان شهر، با کوششی خستگی‌ناپذیر، خدمات اجتماعی و فرهنگی خود را آغاز کرد و در آموزش و پرورشِ کودکان و نوجوانان، روش‌های تازه و مؤثری را به کار گرفت. بسیاری از شعرهای پروین، در کتاب‌های درسی چاپ شده است. وی در کنار کوشش‌های فرهنگی خود، به خدمت شرکت ملی نفت نیز در آمد و تا پایان کار در همان جا ماند. سرانجام در سال ۱۳۸۷ در سن ۸۴ سالگی در تهران درگذشت. از آثار او، می‌توان به این کتاب‌ها اشاره کرد: آتش و آب، شوراب، مهرتاب، بر قایق ابرها (مجموعه‌ی دفترهای شعر کودکان: گل بادام، بهار آمد، باز هم بهار می‌آید، گل آمد گل آمد، گل را بشناس، مرغ سرخِ پاکوتاه) ، منظور خردمند و ... با تلخیص از بر کران بیکران، دکتر داریوش صبور، ص ۳۶۲ - ۳۶۴.
پانزدهم مرداد ماه سالروز درگذشت «پرویز شاپور » نویسنده ایرانی و مبدع کاریکلماتور وی همسر "فروغ فرخزاد" بود   "روحش شاد و یادش گرامی"
‍ ‍ ‍ ۱۵ امرداد سالروز درگذشت پرویز شاپور (زاده ۵ اسفند ۱۳۰۲ قم -- درگذشته ۱۵ امرداد ۱۳۷۸ تهران) نویسنده او تحصیلاتش در رشته اقتصاد بود ولی شهرتش به‌دلیل نگارش کاریکلماتور، نوشته‌های کوتاه "بیشتر تک‌خطی" بود که ظرافت و دیدی شاعرانه و طنزآمیز دارند و علاوه بر آفرینش کاریکلماتورها، در طراحی سیاه‌قلم نیز توانا بود. وی در سی سال نخست نه‌نوشت و نه‌نگاشت، اما در ۴۶ سال بعدی آثار کم‌حجم ولی پرمحتوایی برجای گذاشت که در ۱۲ جلد منتشر شده‌اند. وی در سالهای ۱۳۲۹ با فروغ فرخزاد، نوه خاله مادرش ازدواج کرد و آنها اهواز را برای زندگی انتخاب کردند. در ۲۹ خرداد ۱۳۳۱ پسرشان، کامیار متولد شد که در ۲۵ تیر ۱۳۹۷ در ۶۶ سالگی درگذشت و زناشویی آنان در سال ۱۳۳۴ به‌جدایی کشید. او فعالیت روزنامه‌نگاری‌اش را در روزنامه‌های محلی خوزستان آغاز کرد و از سال ۱۳۳۷ در مجله توفیق با اسم مستعار «کامی» «کامیار» و «مهدخت» می‌نوشت و سپس در نشریه خوشه به‌سردبیری احمد شاملو به فعالیت پرداخت. او پس از جدایی، دیگر ازدواج نکرد و همراه با کامیار و برادرش دکتر خسرو شاپور، در خانه‌ای قدیمی زندگی می‌کردند. آرامگاه وی در قطعه هنرمندان است. کاریکلماتور: کاریکلماتور کلمه‌ای ترکیب یافته از کاریکاتور و کلمه است که شاملو این نام را برای اولین بار بر برخی از نوشته‌های پرویز شاپور نهاد. نمونه‌هایی از کاریکلماتورهایش: برای اینکه پشه‌ها کاملاً ناامید نشوند، دستم را از پشه‌بند بیرون می‌گذارم. اگر بخواهم پرنده را محبوس کنم، قفسی به‌بزرگی آسمان می‌سازم. دلم به‌حال ماهی‌ها می‌سوزد، چون هیچ‌کس اشکشان را نمی‌فهمد. وقتی عکس گل‌محمدی در آب افتاد، ماهی‌ها صلوات فرستادند. گربه بیش از دیگران در فکر آزادی پرنده محبوس است. به یاد ندارم نابینایی به‌من تنه زده باشد. هر درخت پیر، صندلی جوانی می‌تواند باشد. به عقیده گیوتین، سر آدم زیادی است. روی همرفته زن و شوهر مهربانی هستند! غم، کلکسیون خنده‌ام را به‌سرقت برد. بلبل مرتاض، روی گل خاردار می‌نشیند! قطره باران، اقیانوس کوچکی است. قلبم پرجمعیت‌ترین شهر دنیاست. به‌نگاهم خوش آمدی. پایین آمدن درخت از گربه. زندگی بدون آب از گلوی ماهی پایین نمی‌رود. جارو، شکم خالی سطل زباله را پر می‌کند. فواره و قوه جاذبه از سربه‌سر گذاشتن هم سیر نمی‌شوند. باغبان وقتی دید باران قبول زحمت کرده، به آبپاش مرخصی داد. فاصله بین دوباران را سکوت ناودان پر می‌کند. فریاد زندگی در سکوت گورستان ته‌نشین می‌شود. همه مردم جهان به یک زبان سکوت می‌کنند. زبان هم فیلتر دارد. آثار: کاریکلماتور - انتشارات نمونه - ۱۳۵۰ کاریکلماتور ۲ - انتشارات بامداد - ۱۳۵۴ کاریکلماتور ۳ با نام «با گردباد می‌رقصم» - انتشارات مروارید - ۱۳۵۴ کاریکلماتور ۴ - انتشارات مروارید - ۱۳۵۶ کاریکلماتور ۵ - انتشارات پرستش - ۱۳۶۶ کاریکلماتور ۶ - انتشارات مروارید - ۱۳۷۶ کاریکلماتور ۷ با نام «به نگاهم خوش آمدی» - انتشارات گل‌آقا - ۱۳۷۸ کاریکلماتور ۸ با نام «پایین آمدن درخت از گربه» - انتشارات مروارید - ۱۳۸۲ موش و گربه عبید زاکانی با طرحهای پرویز شاپور انتشارات مروارید - ۱۳۵۲ فانتزی سنجاق قفلی - انتشارات پویش - ۱۳۵۵ تفریحنامه (طرح‌های مشترک بیژن اسدی پور و پرویز شاپور) - انتشارات مروارید - ۱۳۵۵ قلبم را با قلبت میزان می‌کنم "مجموعه کاریکلماتورها" - انتشارات مروارید - ۱۳۸۶ ‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رباعی بر درگه خلق، بندگی ما را کشت هر سو پی نان دوندگی ما را کشت فارغ نشویم یکدم از فکر معاش ای مرگ بیا که زندگی ما را کشت!