eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
289 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
302 ویدیو
91 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
خان۟لَری و مَنوچهری زنده یاد اُستاد دکتر پَرویزِ ناتِلِ خان۟لَری، عِلاوه بر مَقامِ شامِخی که در پِژوهشهایِ زبانی و أَدَبی داشت، نَث۟رنویسی گِران۟مایه و شاعِری پیش۟رو و بُلَن۟دپایه بود. دربارۀ نَثرِ خان۟لَری، خَیال می کُنَم داوَریِ دکتر إِحسانِ یارشاطِر شنیدنی باشَد که در سوکِ "سُخن۟ سالار" گُفته است:  «در همۀ سالهائی که می زیست، من او را بهترین نثرنویسِ زبانِ فارسی می دانستم» (مجلّۀ ایرانشناسی، س ۲، پاییزِ ۱۳۶۹ هـ. ش.، ش ۷، ص ۴۶۸). دربارۀ شِعرِ خان۟لَری هم داوریِ دکتر مُحَمَّدرضا شَفیعیِ کَدکَنی بَسَنده است که "سُخن۟ سالار" را شاعِری می دانَد که «در همۀ مباحثِ جدّیِ تاریخِ شِعرِ مُعاصِر، یکی از چهره هایِ موردِ بحث است» و ــ با این که حجمِ سُروده هایِ اِنتِشاریافته از وی۟، تنها در حُدودِ هزار سَطر است ــ بر شعرِ عَصرِ خویش و نَسلِ خویش و نَسلهایِ پَس از آن بسیار تأثیرگُذار بوده. دکتر شَفیعیِ کَدکَنی، بصَراحَت، خان۟لَری را یکی از پیشآهَنگانِ تَحَوُّلِ شِعرِ فارسی، و شِعرِ «عُقابِ» او را، یکی از دَه۟ شِعرِ بَرجَستۀ بَرگُزیدنی از میانِ سُروده هایِ عَصرِ ما قَلَمداد می کُنَد ( نگر: گُزینۀ أَشعارِ پَرویزِ ناتِلِ خانلَری، به اهتِمامِ تَرانه ناتِلِ خانلَری، چ: ۱، تهران: اِنتِشاراتِ مُروارید، ۱۳۹۴ هـ. ش.، صص ۷ ـ ۱۴). باری، بخشِ مُهِمّ و نمایانی از میراثِ شِعریِ پُربَهایِ خانلَری، به نوعی در پیوند با "طَبیعت" و وَصفِ مَناظِرِ آن است، و حتّیٰ نامِ دفترِ شِعرِ او، «ماه در مُرداب»، نیز. ناقِدانی که به عِیارسَنجیِ سُخَنِ "سُخن۟ سالار" خواهَند پَرداخت، بی گُمان این سویۀ سَرایِشگَریِ وی را خواهَند کاوید و از چرائیِ إِقبالِ او به وصفِ طَبیعت و أَحوالِ آن خواهَند پُرسید. شایَد بَرخی، تَبارِ مازندرانیِ مَرد را در این اِتِّجاهِ شِعری اش دَخیل بدانند و بازتابهایِ آن طبیعتِ زیبا را در شعرِ او سُراغ کُنَند. شایَد بَرخی، بر نوعِ مُطالعاتِ او در أَدَبِ فَرَنگی انگُشتِ تأکید بنهَند. به گُمانِ مَن، در کنارِ جَمیعِ عَوامِلِ مُحتَمَل، از تأثیرِ میراثِ شِعریِ مَنوچهریِ دامغانی نَبایَد غافِل بود. مَنوچهریِ دامغانی، آنسان که زَبانزَد است، شاعِرِ توانایِ وَصفِ طَبیعت است و خان۟لَری از خُردی با شِعرِ مَنوچهری و توصیفهایِ درخشانِ او از طَبیعت مَأنوس و مَألوف بوده است. زنده یاد خان۟لَری خود در گُفت و شُنودی گُفته است:  « ... از جُمله شعرائی که پدرم دوست داشت، منوچهری بود و مرا واداشته بود که مُسَمَّطهایِ مَنوچهری را حفظ کنم. در موقعی که پنج شش ساله بودم یک عیدی، روزِ نوروز، با پدرم به دیدنِ یکی از رجال، مُشیرالدّوله، رفتیم که یادم هست پدرم مرا مُعَرِّفی کرد که: این پسَر مُسَمَّطهایِ مَنوچهری را حفظ است! مُشیرالدّوله گُفت: مُسَمَّطِ مَنوچهری را بخوان ببینم. خواندم. خیلی خوشش آمد و یک پنج ریالیِ زَرد به من عیدی داد. ... .» ( آیَنده ـ مجلّۀ فرهنگ و پِژوهشهایِ ایرانی ـ، س ۱۶، ش ۵ ـ ۸ / مُرداد ـ آبانِ ۱۳۶۹ هـ. ش.، ص ۴۳۰ ؛ و: گُزینۀ أَشعارِ پَرویزِ ناتِلِ خانلَری، به اهتِمامِ تَرانه ناتِلِ خانلَری، چ: ۱، تهران: اِنتِشاراتِ مُروارید، ۱۳۹۴ هـ. ش.، ص ۱۴۹ و ۱۵۰). آیا می توان از آن روزگارِ خُردی مُسَمَّطهایِ منوچهریِ دامغانی را بر صَفحۀ ذِهن و ضَمیر داشت، و به هنگامِ خَلّاقیَّتهایِ شاعِرانه از "طبیعَت" و تَصویرِ آن غافِل مان۟د؟ ... گُمان نمی کُنَم سوم شهریور ۱۳۹۵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
درد نام دیگر من است دردهای من جامه نیستند تا ز تن در آورم چامه و چکامه نیستند تا به رشتهٔ سخن درآورم نعره نیستند تا ز نای جان بر آورم دردهای من نگفتنی دردهای من نهفتنی ست دردهای من گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست درد مردم زمانه است مردمی که چین پوستینشان مردمی که رنگ روی آستینشان مردمی که نامهایشان جلد کهنه ی شناسنامه هایشان درد می‌کند من ولی تمام استخوان بودنم لحظه‌های سادهٔ سرودنم درد می‌کند انحنای روح من شانه‌های خسته‌ی غرور من تکیه‌گاه بی‌پناهی دلم شکسته است کتف گریه‌های بی‌بهانه‌ام بازوان حس شاعرانه‌ام زخم خورده است دردهای پوستی کجا؟ درد دوستی کجا؟ این سماجت عجیب پافشاری شگفت دردهاست دردهای آشنا دردهای بومی غریب دردهای خانگی دردهای کهنه‌ی لجوج اولین قلم حرف حرف درد را در دلم نوشته است دست سرنوشت خون درد را با گلم سرشته است پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟ درد رنگ و بوی غنچه‌ی دل است پس چگونه من رنگ و بوی غنچه را ز برگ‌های تو به توی آن جدا کنم؟ دفتر مرا دست درد می‌زند ورق شعر تازه‌ی مرا درد گفته است درد هم شنفته است پس در این میانه من از چه حرف می‌زنم؟ درد، حرف نیست درد، نام دیگر من است من چگونه خویش را صدا کنم؟
چه اتفاق افتاد که خواب سبز تو را سارها درو کردند؟ و فصل فصلِ درو بود و با نشستنِ یک سار روی شاخهٔ یک سرو کتاب فصل ورق خورد و سطر اول این بود؛ حیات غفلتِ رنگینِ یک دقیقهٔ " حوا" ست...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_6026142654511716430.mp3
9.32M
🟪 وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن 🟪 بحر: رمل مسدس محذوف 🟪 از اوزان همسان تک لختی 🟦 قالب: غزل 🟦 شعر: حافظ، ۳۶۳ 🟦 خواننده: سراج دَردَم از یار است و درمان نیز هم دل فدایِ او شد و جان نیز هم این که می‌گویند آن خوشتر ز حسن یار ما این دارد و آن نیز هم یاد باد آن کاو به قصدِ خونِ ما عهد را بشکست و پیمان نیز هم دوستان در پرده می‌گویم سخن گفته خواهد شد به دَستان نیز هم چون سر آمد دولتِ شب‌هایِ وصل بگذرد ایامِ هِجران نیز هم هر دو عالم یک فروغِ رویِ اوست گفتمت پیدا و پنهان نیز هم اعتمادی نیست بر کارِ جهان بلکه بر گردونِ گَردان نیز هم عاشق از قاضی نترسد مِی بیار بلکه از یَرغویِ دیوان نیز هم محتسب داند که حافظ عاشق است و آصفِ مُلکِ سلیمان نیز هم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦏 هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد هم رونق زمان شما نیز بگذرد وین بوم محنت از پی آن تا کند خراب بر دولت آشیان شما نیز بگذرد باد خزان نکبت ایام ناگهان بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز این تیزی سنان شما نیز بگذرد چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد بیداد ظالمان شما نیز بگذرد در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت این عوعو سگان شما نیز بگذرد آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست گرد سم خران شما نیز بگذرد بادی که در زمانه بسی شمعها بکشت هم بر چراغدان شما نیز بگذرد زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت ناچار کاروان شما نیز بگذرد ای مفتخر به طالع مسعود خویشتن تأثیر اختران شما نیز بگذرد این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد بیش از دو روز بود از آن دگر کسان بعد از دو روز از آن شما نیز بگذرد بر تیر جورتان ز تحمل سپر کنیم تا سختی کمان شما نیز بگذرد در باغ دولت دگران بود مدتی این گل، ز گلستان شما نیز بگذرد آبی‌ست ایستاده درین خانه مال و جاه این آب ناروان شما نیز بگذرد ای تو رمه سپرده به چوپان گرگ طبع این گرگی شبان شما نیز بگذرد پیل فنا که شاه بقا مات حکم اوست هم بر پیادگان شما نیز بگذرد ای دوستان خواهم که به نیکی دعای سیف یک روز بر زبان شما نیز بگذرد
🌿گرچه شیرین‌ دهنان پادشهانند ولی او سلیمان زمان است که خاتم با اوست... 🪐دورهم‌نشینی جوانان و اهالی شعر و ادب فارس 🟪خانه شعر و ادبیات خاتم 🔰مجال شعرخوانی، نقد آثار، گفت و گو و فراگیری 📆دوشنبه ۵شهریور ماه ۱۴۰۳ ⏳ساعت: ۱۷:۰۰ 📝باارشاد: دکتر محمد مرادی ✨موضوع: شاعران سبک عراقی(بخش اول،شعر قرن هفتم) 📍مکان: چهارراه حافظیه- اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی- طبقه زیرین- تالار گفتگو 🔼ورود برای عموم علاقه‌مندان به شعر و ادبیات، آزاد است. |خانه شعر و ادبیات خاتم| 🌿 @khatam_shz
تک بیت اصلآ زکودکی شده بودم من عاشقت نام مرا گذاشت اگر مادرم ،،حسین،،
81.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
-‌-‌- لحظه ی دیدار پای ضریح در اومد اشکم گرفت جلو چشمامو اشکامو نمیبخشم -‌-‌- ‌‌ 🎙 بانوای : کربلایی محمد رضا همتی 🎬 نویسنده و کارگردان :احمد هادی 🎥تصویر برداری : امیر حسین گردان 🎞 تنظیم: حسن فاطمی نیا ✒️ شاعر: حسام زعیم زاده 🏴 ویژه ایام سیدالشهدا علیه‌السلام . . . . . . 🔰هیئت مکتب الشهداء شیراز [ @shirazmaktab ]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 محمدعلی بهمنی، نامِ آشنای خاطره‌سازی که این روزها مهمان تخت بیمارستان است