"سقا"
در غزه، هزار طفل غمگین: تشنهاست
صد لاله و صدهزار نسرین: تشنهاست
برگرد و برای کودکان آب بیار!
یا حضرتِ عباس! فلسطین تشنهاست
#فلسطین
#کربلا
#غزه
https://eitaa.com/mmparvizan
کربلای غزه
...کربلا شهری کنار رود نیست
کربلا در مرزها محدود نیست
خاک او تلفیق عشق و رنج بود
کربلا در کربلای پنج بود
از یمن پیچیده بوی کربلا
تا گرفت آیینه سوی کربلا
صبح را تا مرز شب آوردهایم
کربلا را تا حلب آوردهایم
میکشاند تا فراتش نیل را
غرق خواهد کرد اسرائیل را
کربلا شهری کنار رود نیست
کربلا در مرزها محدود نیست
کربلا گاهی میان غزه است
سرگذشت کودکان غزه است
کربلا در قلبهای مردم است
غزه آه! این کربلای چندم است
سیلی طوفان بر این کابوس باش
در میان شعلهها ققنوس باش
سنگ این آوار را سجیل کن
نقطهٔ پایان اسراییل کن...
✍🏻 #محمد_رسولی
🏷 #کربلا | #فلسطین | #غزه
81.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
#اشکامو_نمیبخشم
---
لحظه ی دیدار پای
ضریح در اومد اشکم
گرفت جلو چشمامو
اشکامو نمیبخشم
---
🎙 بانوای : کربلایی محمد رضا همتی
🎬 نویسنده و کارگردان :احمد هادی
🎥تصویر برداری : امیر حسین گردان
🎞 تنظیم: حسن فاطمی نیا
✒️ شاعر: حسام زعیم زاده
🏴 ویژه ایام #اربعین سیدالشهدا علیهالسلام
.
.
.
.
.
.
#کربلا #امام_حسین
#اربعین #نماهنگ #بین_الحرمین
🔰هیئت مکتب الشهداء شیراز
[ @shirazmaktab ]
حضرت زینب سلام الله علیهم...
🌸🌷🌸🌷🌸🌸🌹🌸🌷🌸 🌹
آزاده ترین زن دو عالم زینب
افراشته ی نشسته در غم زینب
بر شیعه مباهات که زینب دارد
بر زخم سیاه شیعه مرهم زینب
نشکست به غم بلکه به پا گشت مدام
بِزدود ریا و ظلم مبهم زینب
آنجا که ستم به مرگ ایمان خوش بود
می داد به باغ عشق زمزم زینب
معنای شجاعت است و ایثار و وفا
مفهوم شهامت مسلّم زینب
آوازه ی فتح عشق از اوست بلند
افشاگر ظلم در محرم زینب
در سختی و سوز لاله ی بی سر عشق
می ریخت به کام لاله شبنم زینب
ای شام بلا هزار نفرین بر تو
از ظلم تو در بلا و ماتم زینب
آن زن که بغرّید به اخلاص و وفا
ایثار و وفا در او نشد کم زینب
خوشدل به علی و آل او باید بود
از او شده ایثار مجسم زینب
درکرب و بلای خون مفسر او بود
بانوی همیشگی مکرم زینب
#محمد_جعفر_زارع_خوشدل
آئینی عاشورایی۴۰۷
https://eitaa.com/joinchat/3838312753Cd75444eef6
https://t.me/khoshdeltanzjedi
#حضرت_زینب_س #کربلا #عاشورا #محرم #شکوه_پایداری #شعر_ادبیات_شاعر #ادبیات_آئینی
تلنگر عاشورایی
هم شعر و ترانه ی خودت را بشناس
هم مکر وفسانه ی خودت را بشناس
خواهی که دوباره اهل کوفه نشوی
پس شمر زمانه ی خودت را بشناس
#حسین_کیوانی
#کربلا میدان بصیرت وتبیین
تلنگر عاشورایی
ننگ است گرفتار تفاخر باشیم
در جلوه گری پُراز تظاهر باشیم
ای کاش که در دقایق آخر عمر
مسلم نشدیم ،لااقل حُر باشیم
#حسین_کیوانی
#کربلا میدان بصیرت وتبیین
زمین به داغ نشسته،زمان از آن بدتر
و حالِ بادیه بد،حالِ آسمان بدتر
عطش رسیده به بی حالی و به تاریِ دید
تَرَک ترک شده لب ها،زبان از آن بدتر
هراس و دلهره ی هاجرانِ درمانده
که مشک،خشک لب و کودکان از آن بدتر
هر آنچه نیزه و شمشیرها به سر دارند
چه نقشه ها که کشیده کمان از آن بدتر
تمام روز خبرهای بد به خیمه رسید
خدا کند نرسد ناگهان از آن بدتر
دو مرد مانده فقط...کم مباد سایه ی شان
که نیست دلهره ای بی گمان از آن بدتر
مباد جلوه کند چکمه ای بر آن سینه
که رو کند هنری خیزران از آن بدتر..
اگر چه تا کفِ گودال یک قدم مانده ست
هنوز معجزه ی اصلیِ حرم مانده ست...
طلوع کرد کسی از افق به هیأتِ ماه
کسی نهایتِ خوبی..کسی نهایتِ ماه!
سلام، حضرتِ محبوبِ بی منازعِ دشت!
سلام،حضرتِ پاکی!سلام،حضرتِ ماه!
"خدا چه حوصله ای داشت روز خلقت تو"۱
تو را کشیده دقیقاً شبیهِ صورتِ ماه!
گمان کنم فقط آن روز "والقمر"خوانده
نشسته هی به دلش،لذت تلاوت ماه!
هنوز مانده ز هم بشکند کمرکشِ کوه
کنار کم شدن تو،کنار کثرتِ ماه!
نمی رسد قدِ موجی به آستانه ی مشک
حساب کرده یقیناً به روی غیرت ماه!
به هیچ برکه نیفتاد در گذارِ زمان
-به غیرِ علقمه-تصویری از خجالت ماه!
"بنفسی انت"بیا مشک آب را دریاب
رها کن آن سر میدان،رباب را دریاب!
صدای هلهله پیچید...مشک خالی شد
و تیر،نقطه ی آغاز خشکسالی شد
درست خورد به رؤیای کودکان و کسی
شبیه حرمله، فریاد زد که:"عالی شد"!
به روی دوش عمو آب واقعیت داشت
و ناگهان وسط نخل ها،خیالی شد
صدای ریزش آب آمد و چگونه "لهوف"
به روضه شرح نماید حرم چه حالی شد!
عمو جواب "چرا"های سخت بود اما
شبیه یک "چه کنم"حسرتی سوالی شد
خبر که تلخ بود ذره ذره می گویند
بگو رسیدن عباس،احتمالی شد!
و ماه منزل آخر چگونه بود مگر
که آفتاب کنار قدش هلالی شد؟
و کم کمک همه ی خیمه باخبر می شد
صدای گریه ی کودک ضعیف تر می شد..
گرفته در بغلش تنگ،بی گناهی را
و خیمه خیمه دویده ست بی پناهی را
بگو به آب که بی فایده ست آمدنش
که تشنگی به تلظی رسانده ماهی را
ز چشم های قشنگش سفیدی اش مانده
که پلک هاش فرو می کشد سیاهی را
رسولِ کوچکِ خیمه!مجاب نتوان کرد
به اشک،این همه ابنِ زیادخواهی را
خدا کند نروی در مسیر صیادی
که تاکنون نزده تیرِ اشتباهی را
برای جنگ نرفتی که منتظر باشد
حرم،شنیدن تکبیر گاهگاهی را
سه راهِ تیر،به مقصد رسیده حالا مرد
کدام سو رود این اولین دوراهی را؟
قلم کشیده به انجیل ها و قرآن ها
تبر به دست ز ره می رسند عصیان ها
"بلند مرتبه شاهی به صدر زین"..تشنه
که کس مباد به آفاق،این چنین تشنه!
نفس بریده..گلو خشک..لب ترک خورده
صدا تراکم بغض و عطش؛طنین، تشنه!
نگاه،مات و تصاویر تار و..ابروها
گره گره به هم افتاده،چین به چین تشنه..
بگو به هُرم کدامین لب و دهان خورده؟
که مانده بر لبِ انگشتری،نگین تشنه!
دهان گشود سراپا به آبداریِ تیغ
گرفت خون لبش را به آستین،تشنه
و خاک عقیم ترین بود،گر چه اسماعیل
کشید پای پر از زخم بر زمین تشنه
رسید کار به پایان و اسب بر می گشت
فتاده بود به گودال،آخرین تشنه...
دمی که سایه ی یک تیغ،بر گلو افتاد
هر آنچه کوه،ز بالای تل فرو افتاد..
غروب بود و شهیدانِ خفته در خیمه
و تکیه های عزا بود سر به سر خیمه
نفس که تنگ شد از"جالسٌ علی صدره"
نگاهِ غیرتِ خود را کشید بر خیمه
خدا کند که نیفتد عمود خیمه ی شاه
دمی که نیست به جا چادری،مگر خیمه
صدای شیهه ی یک گلّه اسب آمد و بعد
تمام دشت به هم ریخت..بیشتر خیمه
چه طنزنامه ی تلخی ست پیش تبداران
که در مقابل آتش شود سپر،خیمه
و خیمه را خبری سوخت پیشتر ز غروب
که "پاره های علی را بیا ببر خیمه"
به ذوالجناح ترین زخم خورده ی این دشت
بگو به حرمت زن ها میا دگر خیمه..
و ذوالجناح ترین زخم خورده، بر می گشت
غروب "فرشچیان" بود تکه تکه ی دشت...
دوید دخترکی سمت کورسوی غروب
که ماه قافله افتاد روبروی غروب
گذار شعله گمانم به گیسوان افتاد
که در مشام افق فرق کرد بوی غروب
عمود آمد و دیگر شبیه هم نشدند
عموی صبحدم خیمه با عموی غروب
زمان تکاملِ تلخیِّ تا همیشه ی بغض
که جرعه جرعه فرو ریخت در گلوی غروب
فرات اشک زمین بود و موج بر می داشت
و می چکید غریبانه در سبوی غروب
چه کودکانِ هیاهوی کوچه های شلوغ
که گم شدند سبک پشتِ های و هویِ غروب
و گونه های افق زرد شد..به سرخی زد
که رفت زیر سمِ اسب،آبروی غروب!
حرم نشسته بر آتش،حرم پریشان بود
و شام های پس از آن،همه غریبان بود...
۱- مصرعی از عمران صلاحی
#عاشورا
#امام_حسین_علیه_السلام
#کربلا
#سیده_اعظم_حسینی
---------------------
@SayyedeAzamHoseini1
38.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تمام مرثیه ها ختم شد به این روضه
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
شعرخوانی در سیمای فارس
#عاشورا
#اباعبدالله
#امام_حسین_علیه_السلام
#عطش
#کربلا
#سیده_اعظم_حسینی
------------------------------
@SayyedeAzamHoseini1
16.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تقدیم به حضرت زهیر ابن قین
چه بلند است بلند است "زهیر"اقبالت
این حسین است ،حسین آمده استقبالت
شب شعر عاشورا........شیراز
#یاران_امام_حسین
#زهیر_ابن_قین
#کربلا
#عاشورا
#سیده_اعظم_حسینی
--------------------------------
@SayyedeAzamHoseini1
در دایره ی یاران "حسین"، نوجوانان ایستاده بر آستانه ی بلوغ درخششی ویژه دارند..."عمرو بن جُناده" یکی از همین یاران است که پدرش شهید تیربارانِ صبحدم است...رجز زیبای "امیری حسین و نعم الامیر" را از او دانسته اند...
زمین را گرفتند مرداب ها
به خوش رقصیِ کرم شب تاب ها
نشستند بر عقل ها،خواب ها
کجایند مردان عهد غدیر؟
أمیری حسینٌ و نِعمَ الأمیر!
سراپا اگر موج طوفانی ام
جنون است پشت پریشانی ام!
جهان پا به پا با رجزخوانی ام
صدا می زند در دل این کویر:
أمیری حسینٌ و نِعمَ الأمیر!
خم گیسویش پاسخ "هل أتیٰ"
قد و قامتش سرّ "قالوا بلیٰ"
"لهُ طلعةٌ مثلُ شمسِ الضّحیٰ
له غُرَّةٌ مثلُ بدرِ المُنیر"
أمیری حسینٌ و نِعمَ الأمیر!
نگاهش پر از سلسبیل بهشت!
نفس هاش عطر اصیل بهشت!
بهشتِ وجودش بدیلِ بهشت
"فَهَل تعلمون لَهُ مِن نَظیر؟"
أمیری حسینٌ و نِعمَ الأمیر!
سراپاش از نور ناب قدیم
خدا در میان دو پلکش مقیم
سر و جان فدای امامی کریم
که از سینه ی "فاطمه" خورده شیر
أمیری حسینٌ و نِعمَ الأمیر!
زمان، دم به دم سرخوش از ساغرش
زمین، تشنه ی جرعه ی کوثرش
شبیه اذانِ "علی اکبر"ش
مرا می کِشد جذبه ای دلپذیر!
أمیری حسینٌ و نِعمَ الأمیر!
در این دشت شبگون پر التهاب
نثار رخ حضرت آفتاب
"سر"م بی سرانجام؛ مثل شهاب
تنم کهکشان باد از ردّ تیر!
أمیری حسینٌ و نِعمَ الأمیر!
#یاران_اباعبدالله
#کربلا
#امام_حسین
#سیده_اعظم_حسینی
-----------
@SayyedeAzamHoseini1
خمیدگی هشتاد سالگی اش را با شالی به کمر بسته بود تا اندکی راست قامت تر بایستد و سپیدیِ بلند ابروانش را با پیشانی بندی به پیشانی، تا نگاهش را سد نشود؛ منظره ای که حرم را به اشک آورد...
موهای سپید و بلندش در باد موج می زد آنگاه که به میدان می رفت...
پر بود از خاطرات "بدر" و "حنین"...
و رجزهایش که شیعه را مرزبندی می کرد:
" آلُ علیٍ شیعةُ الرَّحمٰنِ
آلُ زیادٍ شیعةُ الشّیطانِ..."
گفته اند هجده تن را از پای درآورد و آنگاه که بر زمین افتاد، نفس های آخرش را سر بر زانوی "حسین" داشت...او شهید پیش از نماز ظهر عاشوراست...
سلام بر اَنَس بن حارث کاهلی...
در تکاپوی جنون، تدبیر می ریزد به هم!
عشق، "هو"یی می کشد، تقدیر می ریزد به هم!
کیست این سرمست بی پروا که با لبیک او
خواب های شوم را تکبیر می ریزد به هم!
شال اگر وا گردد از دور کمر، در چشم دشت
آشکارا قامت یک پیر می ریزد به هم!
عاقبت ترتیبِ حجّش را به دست بادها
خرمنی از موی بی "تقصیر" می ریزد به هم!۱
لحظه ای می ایستد در قاب چشم خیمه ها
اشک، موجی می زند، تصویر می ریزد به هم!
بیشه ای از نیزه روییده ست در آنسوی دشت
باز هم این بیشه را یک شیر می ریزد به هم!
در میان این همه ناباورِ آفت زده
هر عبارت گفته شد، تعبیر می ریزد به هم!
در مدار ذهن های این شب اندیشان کور
جلوه ی خورشید، در تفسیر می ریزد به هم!
تکه ای از پیری اش را بسته بر پیشانی اش..
تکه ای از پیری اش را تیر می ریزد به هم!
شاه بیتی از رجزهای "حنین" و "بدر" را
عاقبت، بی ذوقیِ شمشیر می ریزد به هم!
شوق دیدار کسی از چشم هایش می چکد
چشم هایش با کمی تأخیر می ریزد به هم...
۱- از اعمال حج..
#عاشورا
#کربلا
#یاران_امام_حسین
#سیده_اعظم_حسینی
--------------------------
@SayyedeAzamHoseini1