شعر چیست؟
«شعر، معماری زبان است و موسیقایی شدنِ تصویرِ عواطفِ انسانی در زبان.»(حالات و مقامات م. امید، شفیعی کدکنی)
«شعر، حادثهای است که در زبان روی میدهد و در حقیقت، گویندهی شعر، با شعر خود، عملی در زبان، انجام میدهد که خواننده، میان زبان شعری او، و زبان روزمرّه و عادی تمایزی حساس میکند... یکی از صورتگرایان روسی، شعر را «رستاخیز کلمهها» خوانده است، و درست به قلب حقیقت دست یافته.»(موسیقی شعر، شفیعی کدکنی)
«پس در کجاست شعر،
اگر نیست
آنجا که زندگیست
پس در کجاست شعر،
اگر نیست
مشتی کلام زنده که جان دارد
و آدمی
در زندگی نیاز بدان دارد
بیهوده پرسشیست که پرسیم
از هر کسی نشانیِ او را
زیرا
بسیارها نشانیِ بیجا:
از کوچهی کلامِ مخیّل
تا چارراهِ ابهام،
میدانِ سبک و بافت
خواهند گفت و باز (دریغا)
هرگز کسی نشانی او را
در ازدحام واژه نخواهد یافت
و شعر چیست، چیست، اگر نیست،
آن لحظهی غبارزدایی
آیینهی رواق یقین را؛
دیدن،
در لحظهی شکفتن یک گل
آزادی تمام زمین را؟
(محمدرضا شفیعی کدکنی)
شعر، لرزشِ خفیفِ خداوندست،
در رُوحی که از عشق آکنده است!
و عشق، لرزشِ شدید خداوند،
در روحی که از شعرِ لبریز است!
(سعید خجسته)
🍁🍁
♧▬▬▬
♧▬▬▬❤️▬▬▬♧
بعد زهرا بهترین زن بین زنها زینب است
لاف نَبود گر بگویم عین زهرا زینب است
گر بپرسی کیست استاد دبیرستان عشق
خیل شاگردان همه گویند تنها زینب است
گر بسنجی درترازوی عمل معیار صبر
صبرگوید قهرمان صبردنیا زینب است
گر مقام او بود از جمع معصومین جدا
آن که ازهرمعصیت باشد مبرّا زینب است
در ریاضی گر حساب جمع از مِنها جداست
آن که از جمع شفاعت نیست مِنها زینب است
آن که باتیغ زبان، کار دوصد شمشیر کرد
کوه صبر واستقامت روح تقوا زینب است
آن که با ایراد نطقی کرد مانند علی
زاده مرجانه را محکوم و رسوا زینب است
آن که بهر ما جهاد فی سبیل الله را
با اسارت می کند تفسیر و معنا زینب است
باشهامت چون اسارت گشت توأم، عقل گفت
آن که در دنیا نظیرش نیست پیدا زینب است
شد رقم پرونده اسلام با خون حسین
آن که با خون سر خود کرد امضاء زینب است
شاعر ژولیده می گوید به آواز جلی
بین زنها بهترین زن بعد زهرا زینب است
#ژولیده_نیشابوری
برگرفته از سایت محمل
🌹🌹🌹
بی رحم ترین قطعه پاییز چنین است
بـاران بـزند شـعر بیـاید تـو نبـاشـی
#علی_جعفرزاده #شعر
#چهلمین روز شهادت سید حسن نصرالله
شادی روحش صلوات🌹🌹🌹
در دل من چیزی ست
مثل یک بیشه نور
مثل خواب دم صبح
و چنان بیتابم
که دلم میخواهد
بدوم تا ته دشت
بروم تا سر کوه
زندگی تابش نوری ست
مرا می خواند
#سهراب_سپهری
🌹🌹🌹
پاییز آمدهست که خود را ببارمت!
پاییز: نامِ دیگرِ «من دوست دارمت»
بر باد میدهم همهی بودِ خویش را
یعنی تو را به دست خودت میسپارمت!
باران بشو، ببار به کاغذ، سخن بگو...
وقتی که در میان خودم میفشارمت
پایان تو رسیده گلِ کاغذیِ من
حتی اگر که خاک شوم تا بکارمت
اصرار میکنی که مرا زودتر بگو
گاهی چنان سریع که جا میگذارمت!
پاییز من، عزیزِ غمانگیزِ برگریز!
یک روز میرسم... و تو را میبهارمت!
#مهدی_موسوی
🌹🌹🌹