eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
265 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
245 ویدیو
88 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
بیست و نهم آبانماه   سالروز درگذشت «منوچهر آتشی» شاعر،   منتقد، مترجم و روزنامه نگار                 "روحش شاد و یادش گرامی"
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ۲۹ آبان سالروز درگذشت منوچهر آتشی (زاده ۲ مهر ۱۳۱۰ بوشهر -- درگذشته ۲۹ آبان ۱۳۸۴ تهران)  شاعر، منتقد، مترجم و روزنامه‌نگار او دوره دانشسرای مقدماتی را در شیراز گذراند و در سال ۱۳۳۹ به دانشسرای عالی تهران وارد شد و در رشته زبان انگلیسی لیسانس گرفت. در مقطع کارشناسی رشته‌ زبان و ادبیات انگلیسی، فارغ‌التحصیل شد و در دبیرستان‌های قزوین، به دبیری پرداخت. در پایان سال‌های خدمت دبیری به‌عنوان ویراستار در انتشارات سازمان رادیوتلویزیون به کار پرداخت و درسال ۱۳۵۹ بازنشسته شد و به بوشهر بازگشت. از سال ۱۳۳۳ انتشار شعرهایش را آغاز کرد و در فاصله‌ چندسال توانست در شمار شاعران مطرح معاصر در آید. نخستین مجموعه‌ شعرش باعنوان آهنگ دیگر در سال ۱۳۳۹ در تهران چاپ شد و پس از این مجموعه، دو مجموعه دیگر با نام‌های آواز خاک و دیدار در فلق انتشار یافت. در دهه‌های ۴۰ و ۵۰ و ۶۰ به سبک نیمایی شعر می‌سرود و در دو دهه آخر زندگی به شعر سپید روی آورد. وی چند روز قبل از درگذشت به عنوان چهره ماندگار ادبیات معرفی شده بود. برخی از آثارش: آهنگ دیگر ۱۳۳۹ آواز خاک ۱۳۴۷ دیدار در فلق ۱۳۴۸ برانتهای آغاز گزینه اشعار ۱۳۶۵ وصف گل سوری ۱۳۷۰ گندم و گیلاس ۱۳۷۰ فانتامارا، اثر اینیاتسیو سیلونه (ترجمه) جزیره دلفین‌های آبی‌رنگ (ترجمه) مهاجران (ترجمه) دلاله (ترجمه)
اصلا قرار نیست که سر خَم بیاورم حالا که سهم من نشدی کم بیاورم دیشب تمام شهر تو را پرسه میزدم تا روی زخمهای تو بیاورم
یادت که هست پای قراری که میخواستم برای تو مریم بیاورم حتی قرار بود که من ابر باشم و باران عاشقانه ی نم نم بیاورم
میخواستم که چشم تو را شاعری کنم امّا نشد که شعر مجسم بیاورم دستم نمی رسد به خودت کاش لااقل می شد تو را دوباره به شعرم بیاورم👌
کلّی قرار با تو ولی بی قرار من اصلا بعید نیست که کم هم بیاورم اما همیشه ترسم از این است٬ مردنم باعث شود به زندگی ات غم بیاورم
حوّای من تو باشی اگر٬ قول میدهم عمراً دوباره رو به جهنّم بیاورم خود را عوض کنم و برایت به هر طریق از زیر سنگ هم شده٬ آدم بیاورم☺️
بگذار تا خلاصه کنم، دوست دارمت یا باز هم بهانه ی محکم بیاورم؟🤔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"منوچهر آتشی و شعر جنوب" منوچهر آتشی (۲مهر ۱۳۱۰/ ۲۹ آبان ۱۳۸۴) از شاعران شاخص دهه‌های پنجاه تا هفتاد شعر فارسی، با رویکرد بازنگری شعر نو پس از نیماست. او در کنار بیابانی و باباچاهی، در انعکاس مفاهیم مربوط به اقلیم مجاور خلیح فارس در گونه‌های شعر نو و تشخص‌بخشی به شعر جنوب ایران در جایگاه یکی از کانون‌های ادبی نیم‌قرن اخیر، جایگاهی بارز دارند. آتشی در دو حوزه‌ی اصلی از شعر پسانیما حضوری موثر داشته؛ نخست نیمایی‌سروده‌هایش که ادامه‌ی منطقی شعر نیمایی است و اوج آن‌ها را در شعر مشهور" اسب سفید وحشی" می‌توان دید. در این سروده، او علاوه بر پیروی نوآوری‌ها و سنت‌های شعر نیمایی، کوشیده برخی تجربه‌های مربوط به اقلیم دشتستان را وارد شعر نمادین کند و فردیت و جامعه را با هم درآمیزد. در این دست از سروده‌های او، جلوه‌هایی از عناصر مربوط به دریا و ساحل را نیز می‌توان دید. حوزه‌ی دوم سروده‌های او، آثاری است که پیوند به جریان موسوم به "شعر ناب" دارد. در این اشعار، تلاش او و دیگر شاعران موج نو شعر معاصر را برای عبور از نیما و ورود به ساحت‌هایی تازه می‌توان دید. این اشعار تاثیری مهم بر جریان‌شناسی شعر دهه‌های پنجاه تا هفتاد دارد؛ اما از منظر پذیرش و ارائه‌ی اشعار پذیرفته شده‌ی آتشی، نمود کمتری در ادبیات معاصر داشته است و بیشتر در حدّ بیانیه‌های ادبی و تفنن‌طلبی‌های زبانی باقی‌مانده است. https://eitaa.com/mmparvizan
تقدیم به گمنامان مدرسه عشق بسیجیان دلاور مردان خدا خصالشان گمنامی ست چون نقطه اتصالشان گمنامی ست هرچند که بی نام ونشانند ولی این طایفه شرح حالشان گمنامی ست ******** خوشنام ترین اند ولی بی نام اند پر جوش و خروش آند ولی آرام آند آوازه یشان بسی بلند است ولی در مکتب عشق و عاشقی گمنام آند ******** با خون وخطر همیشه هم قافله آند هر شام وسحر همیشه هم قافله آند این همسفران ،مقصدشان گمنامی ست تا صبح ظفر همیشه هم قافله آند ******** کیوانی هفته بسیج بر لشکریان مخلص خدا مبارکباد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با دیدن چشمان تو زیبا شده شعرم همرنگ غزلنامه ی نیما شده شعرم با این دل دیوانه‌ی من باز چه کردی بی پرده ببین با تو هم آوا شده شعرم ای تنهایی من بانگ بر آور فریاد پس از مرگ مسیحا شده شعرم سوگند به باران تو ای عشق بهاری بی آتش زرتشت٬ اوستا شده شعرم خوابم شده بیداری چشمان تو امشب انگیزه‌ی روییدن فردا شده شعرم بگذار که این پنجره‌ها بسته بمانند بر روی تو دروازه‌ی دنیا شده شعرم
دیدم که شهر پر از عـطر است گفتند باز روسریت را تکانده‌ای...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سرم گیج می‌رود... دکترها می‌گویند فشارم افت کرده است. دستت را بیشتر به دستم فشار بده! کامم به اندازه‌ی کافی تلخ است؛ قول می‌دهم دیگر قهوه نخورم. اصلاً از تو می‌پرسم: منِ روستازاده را چه به قهوه‌ی روبوستا؟! کافئین نوشِ جانِ بوف‌هایِ کورِ کافه‌نشین! بی‌خوابی‌ِ مرا عمیق‌تر نکنید. من درد و دوای خودم را بهتر می‌شناسم. چای و آویشن دم کنید؛ و در فنجان من چند تکه نبات بیاندازید... زیلویی غبار گرفته را زیر سایه‌ی نارنجِ کنجِ حیاط پهن کنید، و به کودکان محل بسپرید هیچ گنجشکی را با سنگ نشانه نگیرند. پنجره‌ها را باز بگذارید؛ بوی خاک باران‌خورده پشت شیشه‌ها منتظر ایستاده است. قاصدک‌ها قاصد روزهای بارانی‌اند... کاش فردا هوا چتری باشد، من آری؛ ولی بادام‌های کوهی به چتر محتاج نیستند. کوه‌ها دست‌های دعای زمین‌ به سمت آسمان‌اند و برکه‌ها -حتی اگر خشک- عاشق روی ماهِ مهتاب‌... پلنگی پیر بر بلندای صخره چنگ به چهره‌ی ماه می‌کشد. شب ظلمت نیست؛ ستاره‌ها به شوق وصل چشمک‌پرانی می‌کنند و شباویز‌ها یک در میان «حَق‌حَق» می‌گویند، و «هِق‌هِق» می‌گریند... کاش کومه‌ای کوچک داشتم بر بام «کوه قلعه» تا در هیاهوی سرمای زمستان تَش و پیش بُر می‌کردم و کنده‌ی پیر بنکی را در آتش می‌انداختم؛ آن‌گاه به قاعده‌ی سوز فایزهای پولاد اسماعیلی تنگ‌دلانه می‌خواندم: «بُتی کز ناز پا بر دل گذارد ستم باشد که پا بر گِل گذارد داد بی‌داد...». فریاد از دل بنی‌بشر، که هم به وسعتْ خانه‌ی خدای احد و صمد است، و هم در کوچکی به قاعده‌ی دل یک گنجشک تنگ می‌شود... همین روزها می‌روم و سر به شانه‌ی کوه می‌گذارم. چه فرقی می‌کند که امشب چندم ماه قمری‌ست؟! تو که باشی ماه همیشه کامل است...
بسیج... جلوه هایی ناب دارد میهن ما با بسیج می درخشد استوار و خوب و زیبا با بسیج افتخار ما بدون شک بسیجی بودن است در زمین و آسمان و دشت و دریا با بسیج می زداید از جهان ، تاریکی و تهدید را فاتح ِ دیروز تا امروز و فردا با بسیج نقطه ی عطف مرام پاک انسان دوستی است هیچکس در هیچ جایی نیست تنها با بسیج می دهد هدیه به انسان های عالم اعتماد لشکر ابلیسیان مفلوک و رسوا با بسیج همت و ایثار و اخلاص است در آن جلوه گر  می درخشد زندگانی بی مهابا با بسیج مظهر آهنگ عشق و همت و بالندگی است می رساند ذرّه ها را تا ثریا با بسیج یک جهان در حیرت از این لشکر خوب خداست آفرین بر آنکه فرمان داد ما را با بسیج یادشان جاوید گل‌هایی که پرپر گشته اند عطر خوشبوی شهیدان هست پیدا با بسیج جنگ و سیل و آتش و زخم و کرونا ، زلزله می شود آرام همگام ِ تقاضا با بسیج  ای بسیجی قدر خود را آنچنان نیکو بدان کز تو گیرد اقتدار و عشق معنا با بسیج لشکر مخلص تویی در انتظار یک ظهور تا بیاید او ، بمان فرز و توانا با بسیج خویش را با دانش فن آوری تجهیز کن تا جهان گردد مصون از جنگ و دعوا با بسیج خوشدل از راه علی ثابت قدم باش و بمان از برای دفع ِ سختیّ و بلایا با بسیج شرط اول در بسیج اما،ولایت دوستی است دست در دست ولایت باش و پویا با بسیج ۲۰۰۰۳ ایتا https://eitaa.com/joinchat/3838312753Cd75444eef6 تلگرام https://t.me/khoshdeltanzjedi _آوری
" تازه‌ترین کتاب شاعر گلستانی؛ «این شعرها به درد کسی نمی‌خورد»؛ دست‌به‌دست می‌چرخد گلستان- در روزهای برپایی سی و دومین دوره هفته کتاب، نام و تبلیغ تازه‌ترین کتاب محمد قاری، شاعر پیشکسوت گلستانی در بستر مجازی و پیشخان کتاب‌فروشی‌های استان گلستان، نظرها را به خود جلب کرده است. به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در گرگان، کتاب مجموعه شعر «این شعرها به درد کسی نمی‌خورد» تازه‌ترین کتاب محمد قاری، شاعر پیشکسوت گرگانی در ۱۳۶ صفحه، قطع رقعی، جلد شومیز و به قیمت ۱۵۰ هزار تومان توسط انتشارات گل‌آذین در آبان ماه سال جاری روانه بازار کتاب شد. هم‌زمان با سی و دومین دوره کتاب، نام و تبلیغ تازه‌ترین کتاب محمد قاری، شاعر پیشکسوت گلستانی در بستر مجازی و صفحات اهل‌قلم و پیشخان کتاب‌فروشی‌های استان گلستان پرشمار به چشم می‌خورد و نظرها را به خود جلب کرده است. کتاب «این شعرها به درد کسی نمی‌خورد» به سبک شعر سپید و با قرائت گفتاری سروده شده و اشعار در نگاه اول وزن عروضی ندارند اما وجود یک وزن درونی و روان و دارای عینیت در آن‌ها بسیار ملموس است. محمد قاری، متولد آذرماه ۱۳۳۳ در محله آلوچه باغ شهرستان گرگان است. وی از حدود سال ۱۳۵۴ به سرایش شعر روی آورد. از او تا به امروز مجموعه شعرهایی چون «هر آدمی شعری از بردارد» و «من آدمی دیوانه شعری کوتاه هستم» روانه بازار نشر شده است." خبرگزاری کتاب ایبنا
محفل ادیبانه (گعده ی امین) شب نشینی شعرا ،ادبا ،نویسندگان ،پیشکسوتان و فعالان عرصه ی فرهنگ ، کتاب و هنر پاسداشت هفته کتاب وکتابخوانی چهارشنبه شب ۳۰ آبان ماه ۱۴۰۳ کتابخانه ی تاریخی شهید آیت الله دستغیب (رض) اداره کل نهاد کتابخانه های عمومی فارس سازمان فرهنگی ،اجتماعی ورزشی شیراز