eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
266 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
245 ویدیو
88 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🌻🌹🌻🌹 صبح یعنی که خدا فرصت آغازت داد بال و پر داد تو را، رخصت پروازت داد صبح یعنی که خدا فال قشنگی به شما از غزل‌های همین ‌‌خواجهٔ شیرازت داد سلام صبحتان بخیر امروزتون قشنگ 🌻🌸🌻🌸🌻
گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟ شیرین من، برای غزل شور و حال کو؟ پر می‌زند دلم به هوای غزل، ولی گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟ گیرم به فال نیک بگیرم بهار را چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟ تقویم چارفصل دلم را ورق زدم آن برگ‌های سبزِ سرآغاز سال کو؟ رفتیم و پرسش دل ما بی‌جواب ماند حال سؤال و حوصله‌‌ی قیل و قال کو؟
حیرت هرکس دراین عالم به قدرِ بینش است هرکه بیناتر دراین هنگامه، حیران بیشتر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ ‍ ‍ ۲۶ آذر سالروز درگذشت مولانا (زاده ۶ ربیع الاول ۶۰۴ بلخ -- درگذشته ۵ جمادی الآخر ۶۷۲ قونیه) شاعر عارف جلال‌الدین محمدبلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی، از مشهورترین شاعران پارسی‌گوی است که القاب «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شد. در قرن‌های بعد القاب «مولوی» «مولانا» «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به‌کار رفته‌ است.  «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» همچنین "شمس" و "شمس تبریزی" تخلص هایی‌ست که از سروده‌های او به‌دست می‌آید. در زمان تصنیف آثارش"همچون مثنوی" در قونیه در دیار روم شرقی"به اصطلاح آن روزگاران" می‌زیست. اگر چه كارهاى هنرى فرهنگى هميشه جهانى است و با این كه آثار جلال‌الدين بلخى به‌زبان فارسى منظوم شده، ليكن مردم عثمانى ديروز و تركيه امروز، او را از خود مى‌دانند. اگرچه مجموعه آثار او به‌همه جهانيان تعلق دارد. بیشتر اشعار مولوی با زبان فارسی به‌رشته  نگارش درآمده است. پنجاه بیت از مجموعه سروده‌های وی به زبان‌های ترکی و چند بیت نیز به زبان یونانی که در قونیه رواج داشته به‌رشته نظم کشیده شده است. آرایه ملمع همانند صنایع دیگر ادبی در آثار او به فراوانی دیده می‌شود که این خود در آن روزگار مرسوم بوده است. "پارسی گو گرچه تازی خوشتر است عشق را خود صد زبان دیگر است" پسر مولانا بنا به اعتراف خودش چندان به زبانهای ترکی و یونانی مسلط نبوده است: "بگذر از گفت ترکی و رومی که از این اصطلاح محرومی گوی از پارسی و از تازی که در این دو چه خوش همی خوش تازی" آثار مولانا به علاوه مناطق فارسی زبان, تاثیر فراوانی در هند و پاکستان و ترکیه و آسیای میانه گذاشته است. همچنین سروده‌هایش تأثیر فراوانی در ادب و فرهنگ ترکی نیز داشته‌ است. دلیل این امر آن است که اکثر جانشینان او که در طریق مولویه سلوک می‌کردند، از شهر قونیه برخاسته بودند. آرامگاه وی نیز در قونیه، مطاف اهل دل به‌شمار می‌آید. "ای بسا هندو و ترک همزبان وی بسا دو ترک چون بیگانگان" محققان، از جمله دکتر زرین‌کوب برآن‌اند که در دوران مولوی، زبان مردم کوچه و بازار قونیه، زبان فارسی بوده‌ است. جلال‌الدین همایی در این رابطه به این بیت پسر مولانا اشاره میکند. "فارسی گو که جمله دریابند گرچه زین غافل‌اند و در خوابند" روز درگذشت مولوی سیل پرخروش مردم، پیر و جوان، مسلمان و گبر، مسیحی و یهودی همگی در این ماتم شرکت داشتند. افلاکی می‌گوید: «بسی مستکبران و منکران که آن روز، زنّار بریدند و ایمان آوردند.» و ۴۰ شبانه روز این سوگ بر پا بود: بعد چل روز سوی خانه شدند همه مشغول این فسانه شدند روز و شب بود گفتشان همه این که شد آن گنج زیر خاک دفین
«عُرس» یا سال‌گرد وفات ۲٦ آذرماه روز وفات مولانا یا‌‌ همان «عُرس» است. مراسم روز همه ساله از اول تا هفدهم دسامبر در شهر و در مزار مولانا برگزار می‌شود و علاقه‌مندان بسیاری از سراسر جهان به شهر قونیه سفر می‌کنند تا در این روز در کنار آرام‌گاه این شاعر جهانی باشند. 🔹مولانا جلال‌الدین محمد بلخی در ۵ جمادی الاخر سال ۶۷۲ وفات یافت؛ این روز را به سبب، وصال جاودانه مولانا با معشوق، روز عرس نامیده‌اند. عرس در لغت به معنای نکاح و جشن عروسی است. یاد این شاعر بزرگ گرامي
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دمی با اندیشه ها ی مولانا به مناسبت ۲۶ آذر سالروز درگذشت مولانا شایدنتوان هیچ شاعری راهمچون مولانا دانست ،که درشیدایی وفرزانگی بادوجنبه ی متضادبه اوج رسیده باشد. مثنوی ،فرزانگی مولانا را می رساندو دیوان شمس ،شیدایی مولانارا چگونه می توان دردوجنبه ی متناقض دراوج بود؟ چگونه می توان هم اشعری اندیشیدوهم ازمعتزله به استدلال اهمیت بیشتری داد؟ درمیان شاعران بزرگ ما.(شعرمولوی ازیک من برترومتعالی تر.سرچشمه می گیرد آفاق عاطفی مولانا درغزلیات شمس به گستردگی ازل تا ابداست) استادشفیعی سرزمین اندیشه مولوی به فراخنای وجوداست. مولوی می گوید تشنگی را به دست اورتا آب عشق ومعرفت درتوبجوشد آب کم جوتشنگی آوربه دست تابجوشد آبت از بالاوپست مولانا معتقداست هرصفت انسانی را ازدرون داشته باش نه عاریتی آسمان شو ابرشوباران ببار نا ودان آبش نمی آیدبه کار آب باران باغ صدرنگ آورد ناودان همسایه درجنگ آورد مولوی جانهای مومنان را متحدمی دادند واختلافات فرقه ها را ناشی از تعصب می داندنه دریافت حقیقت جان گرگان وسگان ازهم جداست متحدجانهای شیران خداست مولانا چه دقیق ذات وطبیعت انسانها را معرفی می کند. مه فشاندنوروسگ عوعوکند هرکسی برطینت خودخو کند شرح جدایی ازحق را هیچ کس چون مولوی اززبان نی بیان نکر ده است ازنیستان تامراببریده اند ازنفیرم مردوزن نالیده اند حماسه ی فردوسی به بیرون انسانی نظرداردولی حماسه عرفانی مولانا به درون انسانها می پردازد. مولوی معتقداست حرکتهای هستی همه ازعشق سرچشمه می گیرد. دورگردون ها زموج عشق دان گرنبودی عشق بفسردی جهان بی قراری .ناآرامی .هیجانات روحی وحرکت وپویایی مولانا را درغزلیات شمس بنگرید. همه ازعشق ناشی می شود ووزن وقافیه شعر حتی کلمات همه زیرمهمیز هیجان وعشق هستند. وهمه ی کاینات عاشق هستندوزنده وپویا سنگ براحمدسلامی می کند کوه یحیی راپیامی می کند ماسمیعیم وبصریم وخوشیم یا هشیم باشما نامحرمان ما خامشیم مثنوی اگراین آسمان عاشق نبودی نبودی سینه ی اوراصفایی غزلیات شمس دردنیایی امروز ودرجنگهای فرقه ای پیام وحدت بخش وپرازتسامح مولوی کارسازتراست. ل .بهرامیان
طنزیمات برقی باز هم در کشور ما برق رفت از شمال واز جنوب و شرق رفت کٰلٍ کشور گشته تعطیل و خموش بانگ مرغی هم نمی آید به گوش از کسی دیگر نمی خیزد خروش ملت از سرما شده بی جنب وجوش از سخنگو می رسد بانگ سروش گاز رفت وآب رفت و برق رفت صدر اعظم گفت ای ملت به هوش خیز ویک پیراهن دیگر بپوش چون ذخائر کم شده از گاز و نفت «خر برفت وخر برفت وخر برفت» الشعرای زمستان
"در اندوه چل‌و پنج سالگی" سلام ای که غم تو رسیده تا ۴۵! چه‌کار می‌کنی این‌روزها تو با ۴۵؟ دقیقه پشت دقیقه: رکود پشت رکود مرا اسیر زمان کرد بارها: ۴۵ چه‌ واژه‌ی پر از اندوه و خانمان‌سوزی است: غریب و دربه‌در و غرق ماجرا: ۴۵ چه داستان مگویی! چه انتظار بدی است! که ریخت بر سر من از بدِ قضا ۴۵ اگر برادر پنجاه‌ و شصت نیست چرا؟ گشوده روبه‌رویم راهِ مرگ را ۴۵؟ اگر سراسر خون نیست پس چرا امسال مرا کشید به پس‌کوچه‌ی عزا ۴۵؟ اگر که همزادِ بمب و تیر و موشک نیست شبیه بمب چرا آمد از هوا ۴۵؟ * میان جدول اعداد، سنّ و سال من است رفیق بی‌کلک، این یارِ آشنا: "۴۵" درست مثل غم کودکان ضاحیه: تلخ دقیق مثل شب غزّه، بی‌ریا: ۴۵ چه اتفاق عجیبی، چه ربط پردردی! که عمر من شده چون غزه، در بلا: ۴۵ * به حرف می‌گویم، کشته‌های غزه رسید شبیه عمر من لال و مرده تا ۴۵ پ.ن: امروز آمار کشتگان غزه از ۴۵ هزار نفر گذشت. https://eitaa.com/mmparvizan
امشب سر بر آسمان ساییدم و احساس غرور کردم حقیقتاََ خود را شایسته ی این همه لطف و مهر دوستان عزیزم نمی دیدم. بسیار تا بسیار شرمنده ی محبت دوستان شدم، همچنان که بیش از آن احساس فخر و غرور کردم. بی گمان هیچ چیز جای این مهربانی سرشار را نخواهد گرفت و سپاس من، فریاد زیر آب است که البته ارجمندی چندانی ندارد. سپاسمند حوزه ی هنری، جناب مستطاب نمازی، هاشم عزیز کرونی، جناب دکتر امینی و عزیزم دکتر مرادی هستم. تمام زحمت تبلیغ گسترده هم با سرکار خانم بنی ایمان بود که جای تقدیر فراوان دارد. ارادتمند غلامرضا کافی
‌علی‌محمد خادم‌حسینی‌ در فارس : "آیین رونمایی از مجموعه شعر (شی‌رس خاتون) نوشته غلامرضا کافی برگزار شد." | فارس https://farsnews.ir/Ali_khademhoseini/1734371349237016169
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مَن هَمین قَدر که با حال و هَوایَت گَهگاه بَرگی از باغچـهٔ شِعـر بِچینَـم کافی‌ست...
‍ ‍ ‍ ‍ ۲۷ آذر زادروز سیروس رومی (زاده ۲۷ آذر ۱۳۲۳ شیراز) نویسنده، روزنامه‌نگار و خوشنویس او نوشته است که: "در ۲۷ آذر ۱۳۲۳ در شهر شعر و شعور، شیراز پا به‌عرصه زندگی نهادم. عمرم به آموزش گذشت، حدود ۶۰ سال یا آموزش دیدم یا آموزش دادم. تا این زمان قلم از دستم رهایی نیافته. نوشتن و خواندن که عادتی دیرینه است، مرا از دغدغه‌های اجتماعی و فشارهای روانی و یا به برداشتی دیگر من به درمان خود از این طریق می نشینم. در انستیتو مربیان امور هنری تهران، هنر خوانده‌ام. خوشنویسی را تا مرحله ممتاز در خدمت استادانی چون "حمید دیرین" "محمد مهاجر" و "مجتبی ملک‌زاده" به صورت مستقیم و از دیگر استادان به صورت غیر مستقیم بهره برده‌ام. نقاشی را در خدمت زنده‌یاد محمدی و ابراهیم جعفری کار کرده‌ام. نمایش را زیر نظر استادان ایرج زهری، شاه‌محمدی و حکیم رابط تجربه کرده‌ام. اولین داستانم در سال ۱۳۴۷ در مجله فردوسی تهران چاپ شد و بعدها همراه چاپ داستان به‌نقد تئاتر روی آوردم. در تهران نشریه هنری "نقطه" را در سال ۱۳۴۹ و ۱۳۵۰  آماده چاپ کردم. چهارسال در دبیرستان و مدرسه راهنمایی امارات (دوبی) هنر تدریس کردم و از سال ۱۳۵۰ دبیر هنر شدم. ابتدا در مدارس راهنمایی بعد دبیرستان و بالاخره در مراکز تربیت  معلم شیراز تدریس کردم. از سال ۱۳۵۰ همکاری با مجله "هفت هنر" در تهران را شروع کردم  در حالی که نوشته‌هایم در فردوسی استمرار یافت. بعد از بازگشت از دوبی به شیراز در سال ۱۳۵۴ چند نشریه دانش‌آموزی راه انداختم و سرانجام به روزنامه خبر جنوب شیراز پیوستم و ۱۶ سال آنجا بودم. در سال ۱۳۷۴ روزنامه عصر مردم شیراز را ساماندهی کرده و اولین سردبیر آن شدم. در سال ۱۳۷۶ روزنامه نیم‌نگاه را راه‌اندازی کردم و اولین سردبیر آن شدم و به همین ترتیب در سال ۱۳۷۹ در روزنامه پارس و سپس اندک مدتی سردبیر مجله چاووش بودم و امروز سردبیر نشریه نسخه سبز هستم. از سال ۱۳۶۳ به حوزه پژوهش مطبوعات وارد شدم.  فهرست کتاب‌هایم امروز به ۲۱ جلد رسیده است. هم اکنون با دانشنامه مطبوعات ایران در نوشتن مدخل‌های روزنامه‌های فارس و با فصلنامه همین موسسه همکاری دارم. در سازمان اسناد و کتابخانه ملی فارس در بخش جمع‌آوری مطبوعات فارس و تهیه تاریخ شفاهی روزنامه‌نگاران نیز همکاری می‌کنم. دارای نشان مفاخر فارس و دریافت ۱۵ تندیس و حدود ۵۰ لوح افتخار و تقدیر هستم." آثار: ۱. آموزش خط تحریری ۲. آموزش خوشنویسی ۳. ناگهان چقدر زود دیر می‌شود ۴. اندوه یاد سحر رومی ۵. کتاب سحر (۳ دفتر) ۶. شیراز در شعر شاعران ۷. در برگ اول پاییز مانده‌ام ۸. آه ... بانو ۹. ترانه‌های شاد کودکان ۱۰. دختران ایران ۱۱. تاسیس خانه مطبوعات فارس ۱۲. مقامات روزنامه‌نگاری ۱۳. تاریخچه مطبوعات و آشنایی با گردشگری فارس ۱۴. شوخ طبعی در مطبوعات شیراز ۱۵. تاریخ نشریات پزشکی شیراز ۱۶. تاریخ مطبوعات فارس (دوره قاجار) ۱۷. تاریخ مطبوعات فارس (دوره رضاشاه) ۱۸. تاریخ مطبوعات فارس (دوره محمدرضاشاه پهلوی) ۱۹. شناسنامه مطبوعات فارس از آغاز تا امروز ۲۰. فهرست مطبوعات فارس از آغاز تا امروز ۲۱. چرا به خوابهایم سر نمی‌زنی کتابهای در دست انتشار: ۱. زنان روزنامه‌نگار شیراز ۲. ضیاء‌الدین طباطبایی و رسانه‌ها ۳. سواره و نامه‌های سیمین دانشور ۴. مجموعه داستانها، شامل ۳۰ داستان که قبلا در  مجله‌های فردوسی و دنیای سخن (تهران) و روزنامه‌های شیراز (خبر، عصر و نیم‌نگاه) چاپ شده است.
"ادبیات دفاع مقدس/ ادبیات ایثار/ ادبیات پایداری/ ادبیات جهاد/ ادبیات جنگ" یکی از مهم‌ترین مقدمات نقد و آشنایی با آن، شناخت واژه‌ها، اصطلاحات و القای معنای درست آن‌هاست. متاسفانه، گاه برخی منتقدان عوام‌گرا و در نقدهای روزنامه‌نگارانه، بی‌توجه به اصول و مبانی این تفاوت‌ها، دچار خطاهایی در کاربست واژه‌ها و اصطلاحات و جابه‌جایی معنایی آن می‌شوند؛ خطایی که خواسته و ناخواسته، به تحریف و تخطئه‌ی نقد و ساحت علمی آن می‌انجامد. برای مثال، ممکن است در زبان نویسنده یا منتقدی، واژه‌هایی چون "جنگ، جهاد، پایداری و ایثار و دفاع مقدس" و ادبیات متصل به آن‌ها به جای یکدیگر به‌کار رود، حال آنکه هریک از این واژه‌ها محدوده و تعریف و معنایی خاص خود دارد؛ هرچند ممکن است مشترکاتی نیز در آن‌ها بتوان دید. برای مثال در هر سه گونه‌ی ادبیات "جهادی، دفاعی و جنگ" نشانه‌هایی از پایداری می‌توان دید. ادبیات پایداری مقوله‌ای گسترده است که حتی محدود به انقلاب اسلامی، دین اسلام یا حتی گرایش‌های مذهبی نمی‌شود و شیوه‌هایی از آن را در ادبیات زنانه و ملی‌گرایانه و ضد استعماری یا حتی مادی می‌توان دید. البته اگر ادبیات پایداری با صفاتی نظیر "ملی، اسلامی، انقلابی، شیعی و..." مقیّد شود، تعریفی محدود به آن خواهد داشت و از این منظر ادبیات پایداری اسلامی نیز با دیگر ادبیات‌های پایداری تفاوت دارد. در کنار اصطلاح پایداری، واژه‌ی ایثار مفهومی عمدتا اخلاقی_ انسانی و چیزی فراتر از مباحث حتی دینی است و با حسن و قبح اعمال سر و کار دارد. ادبیات مربوط به ایثار اسلامی، علاوه بر خاستگاه توحیدی‌اش که بر دیگر جنبه‌ها غلبه دارد، ساحت‌هایی بسیار گسترده از حیات بشری را در بر می‌گیرد؛ چنانکه در سنت اسلامی و بر اساس احترام به خلقت و فطرت و انسانیت، علاوه بر ایثار عام در برابر برادر مومن، روایاتی بسیار از ایثار معصومان(ع) در برابر اهل کتاب و حتی کافران نقل شده است. بسیاری از اشعار و آثار سعدی و حافظ و مولوی و نظامی و عارفان اسلامی را بر اساس این نوع نگاه از ایثار می‌توان تحلیل کرد که اگر با نگاهی محدود به آن‌ها بنگریم، باید آن‌ها را از قلمرو ادب اسلامی کنار گذاشت. ادبیات جنگ اما ساحتی محدود به نبرد و توصیفات آن دارد و حتی از این زاویه با حماسه متفاوت است. در حماسه، ابعاد اسطوره‌ای و تمدنی/ملی و کهن‌الگویانه، بیش از دیگر ساحت‌ها اهمیت دارد؛ حال آنکه ادبیات جنگ در ساحت‌های مختلف فردی/ جمعی، ملی/قومی/ مذهبی و سیاسی/اجتماعی/فرهنگی‌اش، بیشتر بیانگر شیوه‌ی مواجهه‌ی خالقان با این پدیده‌ است. متناسب با تفاوت تلقی و جهان‌بینی خالقان از جنگ نیز، تعریف و کارکرد این آثار ادبی متفاوت است و نمی‌توان، از نویسنده‌ی جنگ خواست، این مفهوم را در دایره‌ای محدود بگنجاند، مگرکه آن را به صفت‌هایی دیگر مقید کند، مثل جنگ دفاعی، جنگِ مقدس، جنگ مذهبی و ... . ادبیات دفاعی ساحتی از جنگ را مطرح می‌کند که در آن تهاجم و دعوت به خونریزی آغازین جایگاهی ندارد. در ادبیات دفاعی چنانکه در نهضت عاشورا نیز دیده می‌شود، دفاع و مقاومت دربرابر هجوم و ظلم، فضیلتی برای مدافعان است. به همین دلیل است که در اصطلاح ادبیات دفاع مقدس، برای این دفاع جنبه‌ی قدسی قائلیم. پس، ادبیات دفاع مقدس هیچگاه صفت "سیاه" نمی‌پذیرد، هرچند ادبیات جنگ می‌تواند سیاه باشد. از این زاویه، لفظ دفاع مقدس مربوط به آثاری است که بیش از هجوم، جنبه‌ی دفاعی جنگ را نشان دهد و قهرمانان آن، در مسیر حفاظت از امور مقدس دینی_ ملی گام بر می‌دارند و بر این اساس، اغلب آثار آفریده شده در چهاردهه‌ی اخیر، جزو آثار دفاع مقدس محسوب نمی‌شود. باید توجه داشت که ادبیات دفاع مقدس با ادبیات جهادی گاه مشترک و گاه متفاوت است، از آنجا که جهاد "در جایگاه یکی از فروع دین" نه هر جنگی را در بر می‌گیرد و نه صرفا دفاعی است، ادبیات جهادی نیز ساحت‌ها و مرزهایی خاص خود دارد. https://eitaa.com/mmparvizan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. با می به کنار جوی می‌باید بود وز غصه کناره‌جوی می‌باید بود این مدت عمر ما چو گل ده‌روز است خندان لب و تازه‌روی می‌باید بود
با نسیم تو سنگ، شاعر است کوه، رودی استوار رود یک سرود سرو، مصرعی بلند آسمان یک سروده ی سپید هر پرنده، واژه ای ست در میان این ترانه های رنگ رنگ این چکامه های نوبر و قشنگ من مثل یک علامت ِ تعجبم !
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا