بیچارهتر از آدم و عالم هستیم
ماتمزدهای مثل محرّم هستیم
نه گندمی و نه یار گندم گونی
ما هم دلِمان خوش است آدم هستیم!
#بیژن_ارژن
باران گرفت و دیده ی تر آفریده شد
با نقش گُل به کوه؛ اثر آفریده شد
انسان مدام در پی گفتار تازه بود
اینگونه بود شعر و هنر آفریده شد
از حسرتی که در دل آدم نهفته بود
سیب لب و فریب بشر آفریده شد
وقتی که از بهشت و ساحل آرام رانده شد
آمد به این زمین و ضرر آفریده شد
کام دهان آدم و حوا چو تلخ بود
انگور سبز و قند و شکر آفریده شد
در سجده گاه بتکده جهل و غرور بود
آمد خلیل و خشم تبر آفریده شد
دیوانگی و قتل بشر ابتدا نبود
با خلق پول، جنگ و شرر آفریده شد
فریاد و بانگِ همسرِمن؛ "شاعری بس است
شعرم تمام؛ توپ و تشر آفریده شد
#مجتبی_باقی
17.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📍 #مصاحبه
🎥| جزئیات دقیق فراخوان کنگرهی ملی شعر «مکتب گمنامی»
🔖 در این مصاحبهٔ پرسشوپاسخ محور میشنویم صحبتهای دکتر محمد مرادی، ریاست دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شیراز و دبیر علمی کنگره را در خصوص جزئیات دقیق فراخوان پنجمین دورهی کنگره و اطلاع از نحوه و شرایط ارسال اثر
🕊 شما هم میتوانید، با واژهها قدردان امنیت آفرینی مدافعان امنیت کشور باشید!
🏔| کنگرهٔ ملی شعر مکتب گمنامی
🇮🇷| @maktabegomnami
●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○
سایت | ایتا | بله | سروش
#به عشق حاج قاسم...
باران،
حکایت همیشه ی چشمانش بود،
وآفتاب
تنها قصیده ی بلندی که بر ساحل
لبخندش می نشست،
دریا دریا عطش،
وصحرا صحرا
تنهایی ودلتنگی
ویک بغل مهربانی
تنها ره آورد کوله بار سفرش بود
حاج قاسم،
میدان دار مردها بود،مردهایی که حرفشان را در میدان عمل می زنند،
مردهایی که درد بودن دارند
وهوای رفتن!!
مردهایی که قبل از شهادت ،شهید شده اند.
براستی کدام واژه می تواند وسعت بی انتهای قلب تورا معنا کند،
وکدامین شعر توان سرایش تو را دارد
تو خود شعر مجسّم عشق وعرفانی
که در دوراهی اشک ولبخند
به هم رسیده اند
وچه زیبا ،،قاسم،،شدی!
چرا که اصلا شاید قِسمت نبود
در خاک بمانی
باید تقسیم می شدی بین دلهای همه ی
دردمندان ،
باید قِسمت می شدی ،به هفتاد ودو
آیینه ی شگرف
که تاریخ را به حیرت واداشته اند
وحماسه را به شِگِفت!!
سلام خدا برتو که ،،قاسم خدا،،شدی
وبرای تقسیم کردن عشق وعاطفه
ولبخند ومهربانی
هنوز هم بر خاتم سلیمانی زمان
نشسته ای،
بی شک،
فردا دوباره لبخند تو سبز خواهد شد
وخدا از چشمان تو خواهد چکید
فردا
تو دوباره قاسم خدا می شوی
وبهشت ودوزخ را
بین دستانت ،به نسبت مساوی
تقسیم خواهی کرد،
#سروده:حسین کیوانی
#پنجمین سالیاد شهادت
ای کاش همیشه یارِ قائم باشیم
در سنگرِ عاشقی مقاوم باشیم
در جبههیِ تبیین و جهادِ امروز
ای کاش که مثلِ حاج قاسم باشیم
حسین کیوانی
#حاج_قاسم_سلیمانی
#حاج_قاسم
#جان_فدا
«بحران»
#شعر_طنز
#پدرام_اکبری
این شهر درهم برهم و بدجور بحرانی شده
باران نباریده ولی اوضاع طوفانی شده
آلودگی های هوا سوزانده چشمان مرا
اشکم درآمد، گوئیا دوران اشکانی شده
توی هوا روی زمین بحران نشسته در کمین
مسئول فکرش روز و شب متن سخنرانی شده
شد سکه بازار طلا هم ارز های ناقلا!
عرضی نمانده ،بگذریم این قصه طولانی شده!
مادربزرگ قصه گو افتاده در خط تَتوو!!
من خود به چشم خویشتن دیدم چه مامانی شده
مجنون کشیده بارها دود از دل سیگار ها
از دست داده کار ها وضع پریشانی شده
دریا دلی پیگیر کو؟! مسئول با تدبیر کو؟!
پس عامل تبخیر کو؟! دریاچه قربانی شده
گوساله ای را سامری دزدید و برد این آخری
بیچاره خون آلوده شد تبدار و هذیانی شده
از عشق عاشق دور شد آشی که پخته شور شد
مثل اسد مقهور شد مغلوب جولانی شده
پدرام خان اکبری!بس کن در این خر تو خری
دیگر سخن کوتاه کن مصراع پایانی شده
«پدرام اکبری »