17.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📍 #مصاحبه
🎥| جزئیات دقیق فراخوان کنگرهی ملی شعر «مکتب گمنامی»
🔖 در این مصاحبهٔ پرسشوپاسخ محور میشنویم صحبتهای دکتر محمد مرادی، ریاست دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شیراز و دبیر علمی کنگره را در خصوص جزئیات دقیق فراخوان پنجمین دورهی کنگره و اطلاع از نحوه و شرایط ارسال اثر
🕊 شما هم میتوانید، با واژهها قدردان امنیت آفرینی مدافعان امنیت کشور باشید!
🏔| کنگرهٔ ملی شعر مکتب گمنامی
🇮🇷| @maktabegomnami
●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○
سایت | ایتا | بله | سروش
#به عشق حاج قاسم...
باران،
حکایت همیشه ی چشمانش بود،
وآفتاب
تنها قصیده ی بلندی که بر ساحل
لبخندش می نشست،
دریا دریا عطش،
وصحرا صحرا
تنهایی ودلتنگی
ویک بغل مهربانی
تنها ره آورد کوله بار سفرش بود
حاج قاسم،
میدان دار مردها بود،مردهایی که حرفشان را در میدان عمل می زنند،
مردهایی که درد بودن دارند
وهوای رفتن!!
مردهایی که قبل از شهادت ،شهید شده اند.
براستی کدام واژه می تواند وسعت بی انتهای قلب تورا معنا کند،
وکدامین شعر توان سرایش تو را دارد
تو خود شعر مجسّم عشق وعرفانی
که در دوراهی اشک ولبخند
به هم رسیده اند
وچه زیبا ،،قاسم،،شدی!
چرا که اصلا شاید قِسمت نبود
در خاک بمانی
باید تقسیم می شدی بین دلهای همه ی
دردمندان ،
باید قِسمت می شدی ،به هفتاد ودو
آیینه ی شگرف
که تاریخ را به حیرت واداشته اند
وحماسه را به شِگِفت!!
سلام خدا برتو که ،،قاسم خدا،،شدی
وبرای تقسیم کردن عشق وعاطفه
ولبخند ومهربانی
هنوز هم بر خاتم سلیمانی زمان
نشسته ای،
بی شک،
فردا دوباره لبخند تو سبز خواهد شد
وخدا از چشمان تو خواهد چکید
فردا
تو دوباره قاسم خدا می شوی
وبهشت ودوزخ را
بین دستانت ،به نسبت مساوی
تقسیم خواهی کرد،
#سروده:حسین کیوانی
#پنجمین سالیاد شهادت
ای کاش همیشه یارِ قائم باشیم
در سنگرِ عاشقی مقاوم باشیم
در جبههیِ تبیین و جهادِ امروز
ای کاش که مثلِ حاج قاسم باشیم
حسین کیوانی
#حاج_قاسم_سلیمانی
#حاج_قاسم
#جان_فدا
«بحران»
#شعر_طنز
#پدرام_اکبری
این شهر درهم برهم و بدجور بحرانی شده
باران نباریده ولی اوضاع طوفانی شده
آلودگی های هوا سوزانده چشمان مرا
اشکم درآمد، گوئیا دوران اشکانی شده
توی هوا روی زمین بحران نشسته در کمین
مسئول فکرش روز و شب متن سخنرانی شده
شد سکه بازار طلا هم ارز های ناقلا!
عرضی نمانده ،بگذریم این قصه طولانی شده!
مادربزرگ قصه گو افتاده در خط تَتوو!!
من خود به چشم خویشتن دیدم چه مامانی شده
مجنون کشیده بارها دود از دل سیگار ها
از دست داده کار ها وضع پریشانی شده
دریا دلی پیگیر کو؟! مسئول با تدبیر کو؟!
پس عامل تبخیر کو؟! دریاچه قربانی شده
گوساله ای را سامری دزدید و برد این آخری
بیچاره خون آلوده شد تبدار و هذیانی شده
از عشق عاشق دور شد آشی که پخته شور شد
مثل اسد مقهور شد مغلوب جولانی شده
پدرام خان اکبری!بس کن در این خر تو خری
دیگر سخن کوتاه کن مصراع پایانی شده
«پدرام اکبری »
۱۲ دی زادروز ایرج زبردست
(زاده ۱۲ دی ۱۳۵۳ شیراز) شاعرِ رباعیسرا
او از سال ۱۳۶۸ گفتن شعر را آغاز کرد و بیش ۱۰ مجموعه شعر از او منتشر شده و نیز به زبانهای انگلیسی و تاجیکی هم برگردانده شده است. کتاب حیات دوباره رباعی، مجموعه کاملی درباره او و رباعیات اوست که توسط بهاءالدین خرمشاهی و محمد اجاقی توسط موسسه انتشارات نگاه انتشار یافته است.
رباعیات زیر از سرودههای اوست:
من: دهکدهها نبض حقایق هستند
او: مردم ده با تو موافق هستند
ناگاه صدای خیس رعدی پیچید
باران که بیاید همه عاشق هستند
شب، ساعت ابری مرا داد بهتو
افتاد نگاهِ خسته باد بهتو
باران زد و خیس شد تنِ خاطره ها
باران زد و باز یادم افتاد بهتو
آهم که هزار شعله در بر دارد
صد سلسله کوه را ز جا بر دارد
من رعدم و می ترسم اگر آه کشم
سرتاسر آسمان ترک بر دارد
آرام و صبور، پاک و روشن هستی
موسیقی سرشار شکفتن هستی
در چشم تو اشک، بر سرت چادر ابر
باران، تو شبیه مادر من هستی
آن روز، هوا هوای بیصبری شد
خورشید اسیر ظلمتی جبری شد
روزی که دلم هوای باریدن داشت
تا آه کشیدم آسمان ابری شد
باران: تبِ هر طرف ببارم دارم
دهقان: غم تا به کی به کارم دارم
درویش نگاهی به خود انداخت و گفت :
من هرچه که دارم از ندارم دارم
از راز عبور با خبر میگردند
آغاز ادامهای دگر میگردند
ای کاش یکی در این میان میدانست
جز باد همه به خانه بر میگردند
ای صبح نه آبی نه سپیدیم هنوز
در شهر امید ناامیدیم هنوز
دیدی که جه کرد دست شب با من و تو
در باز و به دنبال کلیدیم هنوز
تا بال و پر عمر به رنگ هوس است
از اوج سرازیر شدن یک نفس است
آن لحظه که بال زندگی میشکند
در چشم پرنده آسمان هم قفس است
در خواب چراغ تا سحر دستم بود
در خواب کلید هرچه در دستم بود
زیباتر از این خواب ندیدم خوابی
بیدار شدم دست تو در دستم بود
سیمین بهبهانی در نامهای به ایرج زبردست در ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۹ اینگونه مینویسد:
چه بهتر که نامت را جامه حضورت کنم ـ و کردم. نخستین بار که یک رباعی از تو خواندم حس کردم سیبی خوش رنگ و بو را آزمودهام که عطری دیگرگون دارد. چندگاهی که گذشت، بیشتر شعرهایت را که درقالب رباعی سروده بودی ـ به وسیله تلفن، یا حضوری، برایم خواندی. امروز تو را درشیوه دلخواهت بسیار موفق میبینم. ایرج زبردست عزیز، به تو تبریک میگویم که توانستهای یک تنه نفسی تازه در این قالب کهن بدمی و همزمان نظر تحسین و قبول اهالی شعر را متوجه رباعیهای خود کنی ـ و هنوز این آغاز راه است: گامهای بعدی تو را برای پیمودن این راه دشوار پر توانتر میخواهم. فراموش نکن که مصراع چهارم عروسی ست که تاج و تور و جامهای برازنده اندام خود میخواهد؛ و تو تا اینجا توانستهای این عروس را به آنچه شایسته اوست خرسند کنی و بیارایی. جوانه نو بر درخت کهن ادامه زندگیست.
آثار منتشر شده ایرج زبردست :
* باران که بیاید همه عاشق هستند/چاپ هشتم
* شکل دیگر من/نایاب
* خندههای خیس/نایاب
* یک سبد آیینه/نایاب
* حیات دوباره رباعی/بهکوشش بهاءالدین خرمشاهی و محمد اجاقی. انتشارات نگاه، چاپ پنجم
* نامههای من به اوما /چاپ پنجم
* سرهای بریده بادبادک بودند/این کتاب جمعآوری شد و نایاب
* دفی از پوست ابلیس/نایا
* شهری که در آن مرگ اذان میخواند/چاپ دوم، نشرچشمه
* گزیده رباعیات ایرج زبردست/انتشارات مروارید، چاپ سوم
* برگردان ۹۶ رباعی از ایرج زبردست به خط سیریلیک در تاجیکستان توسط بختیار امینو
* سر بر تن و دنبال سرم میگردم/انتشارات مروارید، چاپ دوم
*یک تکه از آسمان یوش. انتشارات مروارید.
اهالی شعر قیروکارزین به کوچه باغ رسیدند/ معاون فرهنگی ارشاد فارس: آثار شاعران فارس چاپ و منتشر می شود
نهمین رویداد فرهنگی ادبی «کوچه باغ»، با حضور شاعران و دست اندرکاران شعر قیروکارزین برگزار شد و دکتر خوش اقبال؛ معاون فرهنگی اداره کل ارشاد فارس، ضمن ابراز رضایت از سطح برگزاری نهمین رویداد فرهنگی ادبی کوچه باغ، بر ضرورت توجه بیشتر به مقولهی شعر و شاعری در استان فارس به ویژه شاعران قیروکارزین تاکید کرد و گفت: در تلاش هستیم با حمایت فرهنگ و ارشاد فارس و بوسیله طرح دفتر نسرین و گل، شعر شاعران تمام شهرستان های استان فارس را در قالب مجلدی چاپ و منتشر کنیم.
🔻🔻🔻
https://farhangi-fars.com/?p=62067
🔻🔻🔻
https://fars.farhang.gov.ir/fa/news/774216/
#اداره_کل_فرهنگ_و_ارشاد_اسلامی_فارس
🔸ارتباط با ما:
🔻🔻🔻
Eitaa.com/farhangi_fars
طنز ومنز
مرا سوپ وگهی سوپاپ کردند
سپس راهی کافی شاپ کردند
برای غفلت از سوزِ گرانی
سَرم را گرم با «واتساپ» کردند
#حسین کیوانی
طنزیمات روز