سخنی از بوستان سعدی
رفیق غایب
رفیقی که غایب شد ای نیکنام
دو چیزست ازو بر رفیقان، حرام:
یکی آن که مالش، به باطل خورند
دوم آن که نامش به زشتی برند
هر آن کُاو بَرَد نام مردم به عار*
تو چشمِ نکوگویی از وی مدار
که اندر قفای* تو گوید همان
که پیش تو گفت از پسِ مردمان
کسی پیش من در جهان عاقل است
که مشغول خود، وز جهان غافل است
لغات:
*عار: عیب.
*قفا: پشت سر.
کلیات سعدی، بوستان، باب هفتم: در عالم تربیت، ص ۳۵۲.
#رفیقغایب
#بوستانسعدی