eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
347 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
550 ویدیو
110 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در باب این ملعون،خیلی جالب است ،،وقتی جهت تخریب بارگاه اباعبدالله به ورودی شهر کربلا می رسد،روبه روی حرم مطهر می ایستد و می گوید «من حسین و تو حسین،ببین کداممان می ماند» و چهار سال بعد به دستور ملعون بزرگترش ،اثری از خاندانش باقی نمی ماند!
2.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 این فیلم قسمتی از شکنجه (حسین کامل) داماد صدام توسط صدام است. حسین کامل، قبر امام حسین را در سال ۱۹۹۱ به توپ بست و طبق فیلم بالا سال ۱۹۹۵ به دستور صدام کشته شد. پ.ن: اگر صدام و حزب بعث بر ایران عزیز سلطه پیدا می کردند الان مردم ما در چه وضعیتی بودند؟ قدردان سلحشورانی باشیم که با ایثار جان خون، شر این جنایتکاران را از سر مردم کم کردند. | عضوشوید 👇 Eitaa.com/khakriz01
طنز تلخ تاریخ!
تا زمان هست و زمین هست حسین این غم تو بادها از نفس افتاده ولی پرچم تو سالها می گذرد حادثه ها می میرند مگر از سینه ی آدم برود ماتم تو پدرام اکبری
کریم اهل بیت تو شاه بیت شعر ناب اهل بیتی در روشنی چون آفتاب اهل بیتی در بیت بیت دفتر شعر خداوند تنها ترین شعر کتاب اهل بیتی ......... خوشبوترین عطر شمیم اهل بیتی بوی دل آرای نسیم اهل بیتی نامت حسن ،حُسنت حسن ،خُلقت حسینی در بین عاشق ها کریم اهل بیتی کیوانی کریم اهل بیت امام حسن مجتبی (ع)تسلیت باد
🖤یا امام حسن مجتبی زاده زهرای اطهر مونس و یار علی اولین گل در گلستان دل آرای نبی عطر احساسش وزیده در نفسهای زمین نور احسانش رسیده تا رواق هفتمین حُسن نیکویش به رشک آورده ماه آسمان شهره جود و سخایش رفته تا هر کهکشان سجده گاه آستانش روز و شب عرش فلک وامدار او شده در آسمان جن وملک دم به دم از خانه اش عطر کرم پر می کشید نقش دستان سخاوتمند حیدر می کشید هیچ‌کس از خوان اکرامش نمی شد نا امید آیه «اطعام» بر دستان او گل می دمید او حسن بود و کریم و مظهر احسان و جود هر سخاوتمندی ازاکرام دستش در سجود سرور کل جوانان بهشتی باشد او واژه جود و کرم از او گرفته رنگ و بو ارشد اولاد زهرا و امید و محرمش نور چشم فاطمه بود و چو گوهر همدمش بعد حیدر قافله سالار شیعه گشته بود فتنه دشمن به عزم قتل او برگشته بود نقشه هایی شوم را ترسیم کرد آن خیره سر تا امامت را کشد در حاشیه بی درد سر آه ازدنیاپرستان به ظاهر دین پرست عیش دنیا کرده آنها را خمار و مست مست آه از آن کوفیان غافل و پیمان شکن خلف وعده باز هم این باربا آقا حسن باز از یاری اولاد پیمبر سر زدند قلب زهرا وعلی را از غمش نشتر زدند مثل حیدر کنج عزلت قسمتش شد مجتبی نقشه های آشتی ترسیم کردند اشقیا خارهای کینه در اطراف گل روییده بود ابر ظلمت بر دل چون سنگشان باریده بود غیرت و مردانگی در قلب‌شان جایی نداشت عزت ال پیمبر هیچ معنایی نداشت قلب پاکش پر شده از درد و رنج بی کسی آه از این بی کسی و این همه دلواپسی چاره ای باقی نمانده جز که صلح و آشتی شرطش اما شد عمل بر پایه های راستی او غریب شهر خود بود و غریب همسرش جعده از روی شقاوت کرده گل را پرپرش هم زمین و کهکشان از ماتمش نالان شده چشم زهرا مادرش از غربتش گریان شده تکه تکه پیکرش از تیرباران ستم گشته خونین قلب زهرادر عزای پاره تن گوییا کم‌کم زمینه ساز شد آن ماجرا تا که عاشورا دوباره نیزه بوسد فرق را تا دوباره آشناها داس نفرت بر کشند تا که گلهای گلستان را له و پرپر کنند تا دوباره قطعه قطعه، پیکر احساس ها تا دوباره قطع گردد بازوی عباس ها تا گلوی غنچه ای خیس از دم خنجر شود تا‌جوانی مثل اکبر حکم یک لشکر شود آه تکرار غم است و درد و رنج و اضطراب هر دمی یک ماجرا و مردمانی بی حساب یک بقیع سوت و کور و یک امامی بی حرم دسته دسته کفتران خاکی و پر درد و غم روز شب دورش ملایک در طواف و نوحه خوان در عزایش اشرف اولاد عالم شد خزان آه از مظلومی اولاد پاک فاطمه آه از قلب غمین و چاک چاک فاطمه بر غریبی حسن ای شیعیان زاری کنید دلشکسته مادرش را در غمش یاری کنید ک. قالینی نژاد_افروز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ ماه فروماند از جمال محمد سرو نباشد به اعتدال محمد قدر فلک را کمال و منزلتی نیست در نظر قدر با کمال محمد وعدهٔ دیدار هر کسی به قیامت لیلهٔ اسری شب وصال محمد آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی آمده مجموع در ظلال محمد عرصهٔ گیتی مجال همت او نیست روز قیامت نگر مجال محمد وآنهمه پیرایه بسته جنت فردوس بو که قبولش کند بلال محمد همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد تا بدهد بوسه بر نعال محمد شمس و قمر در زمین حشر نتابد نور نتابد مگر جمال محمد شاید اگر آفتاب و ماه نتابند پیش دو ابروی چون هلال محمد چشم مرا تا به خواب دید جمالش خواب نمی‌گیرد از خیال محمد سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی، عشق محمد بس است و آل محمد! «سعدی»‌ ‌ ‌
"امام حسن(ع) و شعر شاعران نخستین" نخسین اشاره‌ی موجود در شعر کهن، با موضوع امام دوم شیعیان(ع)، بیتی از دقیقی است که در آن، با عنوان "شبر" از آن حضرت یاد شده است. تا نیمه‌ی نخست سده‌ی پنجم، جز  یک بیت در دیوان فرخی و چند اشاره در ابیات منسوب به غضائری و بوسعید(متاخر از زمان)، نامی از آن حضرت نمی‌توان دید؛ اما در اشعار و دیوان‌های شاعران نیمه‌ی دوم این قرن، از جمله منظومه‌ی علی‌نامه و اشعار ناصرخسرو و منظومه‌ی یوسف و زلیخا (که قاعدتا مربوط به پس از این زمان نیست) و ابیات منسوب (محتملا متاخرتر)  باباطاهر و...، اشاراتی متعدد به آن حضرت ثبت شده است. اشارات ناصرخسرو به آن حضرت در کنار دیگر بزرگان شیعی است و او  از امام دوم عمدتا با نام شبر یاد کرده است: ای ناصبی اگر تو مقرّی بدین سخن حیدر امام توست و شبر وآن‌گهی شبیر (دیوان، ص ۱۰۵) رفتم به در آن‌که بدیل است جهان را از احمد و از حیدر و شبیر و ز شبّر (همان، ص ۱۳۳) حسین و حسن یادگار رسول نبودند جز یادگار علی (همان، ص ۱۸۶) در مقدمه‌ی یوسف و زلیخا نیز، از مهر پیامبر(ص) به حسنین(ع) این‌گونه سخن آمده است: حسین و حسن آن دو پور بتول به یک جایگه در کنار رسول بر ایشان همی بوسه‌دادی نبی به دیدارشان شادمانه علی کز ایشان همی‌یافت آرام دل قرار دل و رامش و کام دل (یوسف و زلیخا، ص ۶) مضمونی که اغلب کتاب‌های حدیثی اهل سنت و شیعه، آن را تایید کرده و روایاتی درباره‌ی آن ثبت کرده است. از شاعران متمایز اواخر سده‌ی پنجم و آغاز قرن ششم در این موضوع، امیرالشعرا معزی است. شاعر نیشابوری در بخش تابید یکی از قصاید مدحی‌اش به سادات حسنی و حسینی، اشاره کرده است: همیشه تا بُود از نسل حیدر کرار میان آدمی‌اندر حسینی و حسنی (دیوان، ص ۷۰۸) او همچنین  پس از ستایش امام علی(ع)، ابیاتی در شهادت حسنین(ع) سروده است. (بنگرید به همان، ص ۳۷) شاخص‌ترین شاعر نخستین در ستایش امام حسن(ع) سنایی غزنوی است. او در دیوان چندبار به آن حضرت تلمیح کرده؛ هرچند لقب مجتبی در دیوان او برای حضرت رسول(ص) انتخاب شده است. (بنگرید به دیوان، صص ۳۶۵ و ۴۷۰) از شگردهای سنایی در حدیقه، افزودن بخش مستقل در ستایش حسنین(ع)  در باب سوم منظومه‌ی حدیقه است. سنتی که پس از او در آثار و منظومه‌های عرفانی، از جمله سروده‌های عطار هم کاربرد می‌یابد: بوعلی آن‌که در مشام ولی آید از گیسوانش بوی علی قره‌العین مصطفی او بود سید‌القوم اصفیا او بود... (حدیقه، ص ۲۶۲) (ع) @mmparvizan
"پیامبر(ص) و نخستین شاعران" شعر فارسی از نخستین نشانه‌های آغازش، جلوه‌گاه سیما، سنت، سخنان و همچنین ستایش حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله بوده است. نخستین تلمیح به آن حضرت در ادب فارسی، در خلال شعری که محمد بن مخلد سگزی به سال 251 و در ستایش یعقوب صفاری سروده، درج شده و پس از آن در دوران سامانی شاعرانی چون: رودکی و شهید بلخی از آن حضرت در اشعارشان یاد کرده‌اند. از شاعران دوران سامانی، ابوطیب مصعبی  وزیر نصربن احمد، در شعری که در شکایت از جهان سروده این گونه از وفات رسول(ص) به حسرت یاد کرده است: صد و اند ساله یکی مرد غرچه چرا شصت‌و‌سه زیست آن مرد تازی؟(شاعران بی‌دیوان) بوشکور بلخی از نخستین شاعرانی است که به شفاعت رسول(ص) اشاره کرده، مفهومی که پس از او در اشعار دقیقی هم نمود یافته؛ همچنین حکیم میسری در مقدمه‌ی دانشنامه ابیاتی در ستایش ایشان سروده است. کسایی نیز در اشعار شیعی‌اش و به‌ویژه در قرینه‌ی نام علی علیه‌السلام بارها لب به ستایش پیامبر گرامی گشوده یا به توصیف پیوند آن دو بزرگوار پرداخته است: علم همه عالم به علی داد پیمبر چون ابر بهاری که دهد سیل به گلزار (دیوان کسایی) در شاهنامه نیز به صورت پراکنده ابیاتی در پیوند با آن حضرت یا در ستایش ایشان یا ظهور دین اسلام دیده می‌شود؛ اما یکی از مهمترین آثار منتسب به سده‌ی چهارم که از زیباترین اشعار آغازین ادب فارسی را در ستایش از رسول اکرم در بر گرفته، منظومه‌ی ورقه و گلشاه عیوفی است. اهمیت این منظومه در موضوع مورد بررسی جدا از روایت‌هایی است که از حضور رسول(ص) در خلال داستان به میان آمده و با اسناد تاریخی و رویدادهای دوران رسول سازگاری ندارد. در پایان این مقال، ابیاتی را از دیباچه‌ی ورقه و گلشاه و در ادامه‌ی مناجات آغاز منظومه می‌آوریم: گر از خاک ره بر نگیری سرم روم مصطفی را شفیع آورم سلام مِن العالم الحاکم علی الروضه المصطفی الهاشمی شفیع امم خاتم انبیا سپهر رسالت مه اصفیا شه آسمان قدر سیاره‌جیش مه هاشمی آفتاب قریش هزاران درود جهان آفرین سوی روضه ی سید‌المرسلین (ورقه و گلشاه) @mmparvizan
صلی الله علیک یارسول الله روضه بوده روزهایی که به پیغمبر گذشت آنچه بر او در دل این قوم کج‌ باور گذشت مغزهای خشک از تعبیر رحمت عاجزند حضرت باران از آنان با دو چشم تر گذشت یک نفر ایمان سُستش را به مشتی سیم داد یک نفر از یاری دینش به مشتی زر گذشت گُل نپاشیدند مردم بر سرش، بسیار شد در عبور از کوچه‌ها از زیر خاکستر گذشت می‌زد آتش بر دل افلاکیان از جور خلق درد دل‌هایی که بین احمد و حیدر گذشت رحمت للعالمین، یعنی مروت بر همه یعنی الگوی تمام خلق بودن، در گذشت غیر خوبی هیچ‌کس از دست پیغمبر ندید از بدی‌هایی که دید از خلق سرتاسر گذشت خانه‌اش کوی امید مردم درمانده بود چون که می‌دیدند از این خانه‌ی اطهر گذشت با ادب در می‌زد عزراییل هنگام ورود چون به اذن فاطمه می‌باید از این در گذشت آه روزی با لگد با شعله بر در می‌زدند باز قلبم خون شد از روزی که بر کوثر گذشت داشتم می‌گفتم از داغ رسول حق ولی می‌شود آیا مگر از روضه‌ی مادر گذشت؟! @asharahmadrafiei