eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
364 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
602 ویدیو
115 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
دیدند که کوهِ آرزوشان کاه است صحبت سرِ یک مردِ عدالت‌خواه است تا دستِ علی بُلند شد، فهمیدند از بیت‌المال دستشان کوتاه است... 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اى خوش بحال و روز كسانى كه گاه‌گاه دارد به لب تبسمى از لطف، يارشان من نيستم حسود، ولى رشك مي‌برم بر آن كسان كه يار بود در كنارشان آنان‌كه دل به يار ِ سفر كرده مى‌دهند آواره مى‌شوند چو ما از ديارشان اى باد صبحدم! به عزيزان من بگو دل گويدم كه كار ندارم به كارشان سوزد دلم ز دورى و در ديده مى‌كشم روزى اگر نسيم بيارد غبارشان ما داغ هجر ديده و خورديم خون دل از دست مردمى كه تفو بر تبارشان عشّاق داغديده نخواهند لوح گور بعد از وفات لاله دمد بر مزارشان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. . تو باشی، رازقی باشد، غــزل باشد، خدا باشد بگو این دل اگــر آنجا نباشد، پس کجا باشد؟! خدا می‌خواست هم‌عصر تو‌باشـم، هم‌کلام تو خدا  می‌خواست  چشمانت برایــم آشنا باشد خودش می‌خواست‌لبخندت، سلامـم را‌بلرزاند خودش‌می‌خواست قلب‌ساده‌ی من‌مبتلا باشد بگـو وقتی دو دل با هـم یکی باشد ، چـرا باید هـزاران سال نوری دستشان از هــم جدا باشد بگـو وقتی‌ دو دلواپس، دو دلداده ، دو دلبسته دلت‌ را بسته می‌خواهم چرا؟! باید رها باشد.. نمی‌خواهـم  کـه  پابند  دل  بی‌طاقتــم  باشی تو باید شاد‌ باشی تا‌ جهان بوده‌ست‌و تا باشد رها کن شاعـران‌را... ما به غـم شادیم‌ و آزادی مگــــــــــــــر آزادگـــی باید میان قیدها باشد ! خدا حافظ نگفتــم تا  نگویی ”زود برگـــردی” خدا می‌خواست لبخنـد تـو ختــم ماجرا باشد اگر زن باشی‌و‌ شاعر،خودت هم‌خوب میدانی کـه رفتن از کنار دوست باید بی‌ صــــدا باشد نغمه مستشار نظامی
11.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ عباس احمدی در قمپز شصت و نهم از میزها سخن میگوید. متن کامل 👇 دور ما طی شد، به ما دادند میزِ دیگری میز قبلی مرحمت شد بر عزیزِ دیگری نذر کردم از خدا توفیق خدمت خواستم تا که بردارم به سمت میز خیزِ دیگری میز چون خط مقدم، پست همچون جبهه ایست فتح شد با لطف یزدان خاکریزِ دیگری هرکه اینجا شد مقرب تر، به جز جام بلا می‌دهندش از قضا میز عریضِ دیگری شد مدیر قبلی ما، متهم بر اختلاس متهم کردند ما را هم به چیزِ دیگری میم چ، بعد از فرارش خانه در لندن گرفت عین نون هم گشت ساکن در ونیزِ دیگری داد سر، تا مُهر آمریکا به پاسپورتش نشست پشت میزش نعره‌ی دشمن ستیزِ دیگری حاجی ما هم گرفتار پرستویی شد و شد اضافه بر عیال او کنیزِ دیگری دولتا، لطفی کن و از بخت ما بیرون بِکش ناترازی را فرو کن در پیریزِ دیگری 🔻🔻؛ قمپز بزرگترین محفل طنز کشور قم 🔺🔺؛ ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ 🔻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شعر نو غدیر می رسید! گرچه گام های او خسته از هجوم روزگار پیر بود ساربان عشق ناگزیر بود حرف،حرف رفتن و رسیدن است گرچه کاروان نور در سکوت لحظه های بی تپش اسیر بود ناگهان ! مردی از کرانه ها دمید روبروی چشم های منتظر دست عشق را بلند کرد تا نشان دهد که ابتدای عاشقی،غدیر بود!!! #, حسین کیوانی https://eitaa.com/joinchat/1689059507Cfb33fdbdc3