مهدی جهاندار
ای راز آسمانی خورشید مرتبت
گیسو به هم مریز إذا الشمسُ کوّرت
ای بی کرانه، ای پر از ابهام، ای بزرگ
دریا صفت، کویر صفت، آسمان صفت
هنگامه ی بهار جهان با تو دیدنی است
بی تو نه من نه عشق نه دنیا نه آخرت
گیسوی تو قیامت کبری است مهربان
چشمان تو نهایت دنیاست عاقبت
بر من که می رسی کمی آهسته تر برو
دستم نمی رسد به بلندای دامنت
ترجمه منظوم اشعار خطبه فدک
❤️💥❤️💥❤️
هدیه به روح حضرت مادر
تا تو بودی این قدر اندوه مردافکن نبود
اینقدر اخبار دامنگیر از دشمن نبود
تا تو بودی ای پدر شر بود ،دور و بر نبود
دختر تو اینقدر درگیر دردسر نبود
ما تو را از دست دادیم آه،ای باران مهر
کار قوم تو پریشان ...خشک شد بستان مهر
راه کج شد،راستی مُرد احترام ما شکست
خانمان وحی شد مغصوب قوم خودپرست
تا تو رحلت کردی و شد دور چتر الفتت
فاش شد سر نهان مردهای امتت
ای پدر رو ترش کرد آن مرد که رحمی نداشت
حق من را غصب کرد آن مرد که فهمی نداشت
بعد تو خوارم پدر حق مرا نشناختند
مردهایی ای پدر من را ز پا انداختند
ماه بودی ای پدر جان آسمان نزدیک بود
تا تو بودی این زمین کی اینقدر تاریک بود؟
تا تو بودی وحی با این سرسرا مأنوس بود
خیر نازل می شد و جبریل مان فانوس بود
کاش ما پیش از تو می مردیم ای روح صفا
تا تو رفتی خیر رخ پوشید و پنهان شد وفا
نیستی و صد مصیبت نامه در دیوان ماست
خاک غربت ای پدر بر گل گل دامان ماست
ریگ ها روی تو را پوشانده و غرق غم ایم
ما در این نامهربانی ها صدایی مبهم ایم
شیراز
پروانه نجاتی
"سمبولیسم انتقادی و شعر شاملو"
سمبولیسم انتقادی، با نگاهی انسانی و معتدل به انتقاد از وضعیت موجود میپردازد و بهسازی رابطهها و رفتارهای اجتماعی را تنها راه رسیدن به جامعهای نسبتا آرمانی میداند؛ بیآن که الگویی از یک جامعه ی کاملا آرمانی ارائه دهد. پس از نیما بسیاری از اشعار اجتماعی شاعرانی چون: احمد شاملو، فروغ فرخزاد و برخی شعرهای اخوان، شفیعی کدکنی، محمدعلی سپانلو و... را از این دست میتوان دانست. سمبولیسم انتقادی از منظر بستر انتقادها و تاکیدی که شاعر بر فرد یا جامعه دارد به دو موج سمبولیسم انسانی و شهری نیز قابل تقسیم است؛ البته در کنار این دو شاخهی اصلی، میتوان از نوعی دیگر با عنوان سمبولیسم طبیعتگرا نیز نام برد که در حد فاصل سمبولیسم فردی و اجتماعی قرار میگیرد. دیگر ویژگیهای اصلی سمبولیسم انتقادی را میتوان این گونه طبقهبندی کرد:
-نزدیکی به بوطیقای شاعرانهی نیما بیش از دیگر جریانهای شعر اجتماعی و امکان برداشت چندلایه از شعرها.
-استفاده از تمام امکانات موسیقایی شعر نیمایی، بلند و کوتاهشدن قابل توجه مصراعها، کاربرد نسبی قافیه و استفادهی بیشتر از وزنهای مرسوم بحر رمل، مضارع و هزج.
- تکرارشوندگی نمادهای طبیعی و عمدتا منفی در شعرها و همچنین بهرهگیری از فضاسازی برای ترسیم وضعیت نابهسامان جامعه.
- غلبهی سیاهی و فضای یاسآلود بر شعر و توجه بیشتر به فردیت در مقایسه با جریان سمبولیسم سیاسی.
-گسترهی دامنهی واژگان و تنوع لحن و شگردهای زبانی شاعران.
- اندیشهمحوری، توجه به مخاطب خاص و وسعت دایرهی تفسیر اشعار و نمادهای آن.
شعر زیر از احمد شاملو را می توان نمونهای موفق از سمبولیسم انتقادی دانست.
"مه"
بیابان را سراسر مه گرفته است.
چراغ قریه پنهان است؛
موجی گرم در خون بیابان است.
بیابان – خسته
لببسته
نفس بشکسته
در هذیان گرم مه عرق میریزدش آهسته
از هر بند.
«-بیابان را سراسر مه گرفته است. (میگوید به خود عابر)
«سگان قریه خاموشند.
«در شولای مه پنهان، به خانه میرسم، گلکو نمیداند. مرا ناگاه در
درگاه ميبیند
به چشمش قطرهاشکی بر لبش لبخند، خواهد گفت:
«-بیابان را سراسر مه گرفته است … با خود فکر میکردم اگر مه
همچنان تا صبح
[میپايید مردان جسور از خفیهگاه خود به دیدار عزیزان باز میگشتند».
بیابان را
سراسر
مه گرفتهاست.
چراغ قریه پنهان است؛ موجی گرم در خون بیابان است.
بیابان- خسته لببسته نفس بشکسته در هذیان گرم مه عرق میریزدش
آهسته از هر بند...
"نیما و پیروانش: جریانشناسی شعر نیمایی"
#شعر_معاصر
#شاملو
https://eitaa.com/mmparvizan
حبیبالله چایچیان (۱۳۰۲-۱۳۹۶ش)، متخلّص به حسان، شاعر و مرثیهسرای اهل بیت(ع) در قرن چهاردهم شمسی. بیشتر سرودههای او مدح و مرثیه اهلبیت(ع) است. او از علامه امینی و علامه عسکری تأثیر پذیرفته است. علامه امینی و آیت الله خامنهای او را تحسین و تشویق کردهاند. دیوان اشعار او در سه جلد به چاپ رسیده است. «امشب شهادت نامه عشاق امضا میشود» و آمدم ای شاه پناهم بده از سرودههای معروف او است.
#معرفی_شاعر
#حبیب_الله_چایچیان
🏴صلوات خاصه حضرت زهراء سلام الله علیها🏴
اَللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَي الصِّدّيقَةِ فاطِمَةَ الزَّكِيَّةِ، حَبيبَةِ حَبيبِكَ وَنَبِيِّكَ، وَاُمِّ اَحِبّآئِكَ وَاَصْفِيآئِكَ، الَّتِي انْتَجَبْتَها وَفَضَّلْتَها وَاخْتَرْتَها عَلي نِسآءِ الْعالَمينَ، اَللَّـهُمَّ كُنِ الطّالِبَ لَها مِمَّنْ ظَلَمَها وَاسْتَخَفَّ بِحَقِّها، وَكُنِ الثّائِرَ اَللَّـهُمَّ بِدَمِ اَوْلادِها، اَللَّـهُمَّ وَكَما جَعَلْتَها اُمَّ اَئِمَّةِ الْهُدي، وَحَليلَةَ صاحِبِ اللِّوآءِ، وَالْكَريمَةَ عِنْدَ الْمَلاَءِ الاَْعْلي، فَصَلِّ عَلَيْها وَعَلي اُمِّها صَلوةً تُكْرِمُ بِها وَجْهَ اَبيها مُحَمَّد صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَتُقِرُّ بِها اَعْيُنَ ذُرِّيَّتِها، وَاَبْلِغْهُمْ عَنّي في هذِهِ السّاعَةِ، اَفْضَلَ التَّحِيَّةِ وَالسَّلامِ.
اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ
در دوزخی ز خویِ بدِ خویش، غافلی
کز خُلقِ خوش بهشتِ خدا می توان شدن
#صائب_تبریزی
در پیچ و تاب افتاده قلب مضطر کوچه
رنگسیاهی مانده روی دفتر کوچه
کینه براشان باری از هیزم شد و آنوقت
آتش به پا شد پشت پلک باور کوچه
نامرد مردم پیش چشم خویش می دیدند
آتش گرفته هستی سرتاسر کوچه
شعله گرفت و حضرت خورشید می لرزید
ای وای از میخ و در و از مادر کوچه
از مادری که روی دستش بوسه ها میزد هر روز و هرشب مهربان پیغمبر کوچه
در پیش چشمش حضرت مولای ما می دید
آیه به آیه خون چکید از کوثر کوچه
هی در زدند و در زدند و در زدند و در
این درزدن آتش زده بر حیدر کوچه
مردی که هرشب دشمنان را بر زمین میزد
با او چه کرده رنگ ِ سرخ ِ معجر کوچه
تاریخ ِ سیلی تا ابد با گریه میخواند
خط ِ کبود مانده را از معبر کوچه
غیر حسن با دست کوتاه و دلی لرزان
دیگر که دیده کافری ...دور و بر کوچه
سیلی و گل مزد رسالت ؟نه نگو هرگز چاه است تنها همدم نام آور کوچه
نخل و شب و تنهایی و چاه و علی و درد راه و عبور و آه و چشمان تر کوچه
یک روز هم خورشید روی نیزه ها می دید
ویرانه و درد یتیم دختر کوچه
زهرا علی بود و علی آیینه ی زهرا
دیدیم تنها عشق را پشت در کوچه
#زینب_حسامی
#یا_فاطمه_س