eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
273 دنبال‌کننده
2هزار عکس
259 ویدیو
90 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم رب الشهدا شهر نی ریزان ما را گل به دامان آمده فجر ما امسال با عطر شهیدان آمده * فجر ما شد لاله گون از خون مردان خدا بار دیگر تازه شد یاد شهیدان خدا در زمستان لاله باران شد بهاران خدا "برمشام جانمان بوی شهیدان آمده» ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ قهرمانانی نجیب وسرفرازانی غیور شاهسون گل‌های پرپر ،عاشقانی غرق نور مرزدارانی همه بیدار وچون کوهی صبور «چون علی وهم رضا عباس دوران آمده» ................. شهر نی ریزان ما شد سربلند از نامتان در دل یاران بماند آخرین پیغام تان تا ابد پاینده و جاوید باشد راهتان «ملت ما قدر دان خون پاکان آمده» .............. عزت و امنیت ما باشد از خون شما سرفرازی وطن همواره مدیون شما راه قرآن و ولایت راه گلگون شما «از فداکاری تان پاینده ایران آمده» ................ شاهسون گل‌های پرپر ای شهیدان خدا از حضور سرختان گشته بهاران با صفا انتقام خونتان باشد کنون فریاد ما «شهر ما را بار دیگر عطر باران آمده» ................ کی رود از یاد ما آن همت وایثار تان سنگر سرخ شما خالی نماند عاشقان انقلاب پاک ما از خونتان شد جاودان «چشم ما از داغتان هرچند گریان آمده» ......... ‌شهر نی ریزان ما را گل به دامان آمده فجر ما امسال با عطر شهیدان آمده کیوانی ای به یاد قهرمانان فداکار نیروی انتظامی نی ریز علی ورضا شاهسونی ریزان دیار مردان گردان کمیل
نخستین کنگره ملی شعر مهدوی « در انتظار مهدی » در دوبخش؛ _فارسی _ترکی هر یک از شاعران بزرگوار می‌توانند ۳ اثر مهدوی خود را در قالب وورد ارسال کنند. ارسال آثار؛ ۰۹۱۴۹۵۳۵۱۸۶ مهلت ارسال؛ ۲۰ بهمن منتظر ارسال آثار ارزشمند شاعران گرانقدر با موضوعات مطرح شده در اطلاعیه هستیم. کانال فراخوان شعر در ایتا؛ @Farakhanesher
حسن صنوبری دانش‌آموختۀ فلسفۀ غرب از دانشگاه شهید بهشتی و فارغ‌التحصیل زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه علّامه طباطبایی است. وی به دلیل سردبیری سایت‌های ادبی، برگزیدۀ جایزه‌هایی چون «نهمین جشنوارۀ رسانه‌های دیجیتال» و «دومین جشنواره کتاب در فضای مجازی» شده است. صنوبری در عرصۀ پژوهش فعالیت جدی دارد و شعر آیینی را می‌توان از دغدغه‌های اصلی وی دانست.
بسم‌الله الرحمن الرحیم "حکم ران بی غرور" مثل نخلی سربه زیر، مثل کوهی پرغرور جاری لب های تو، زمزم آیات نور مثل باران بهار دل کش و شور آفرین مثل موجی بی قرار، مثل دریاها صبور کودکی هایم پر از خاطرات سبز توست ماه بهمن می زدیم ریسه را با شوق و شور؛ روی دیوار کلاس، زنگ جشن انقلاب غصه ها گم می شدند در هیاهو و سرور عکس لبخند تو را تا پدر زد در اتاق داد بی بی جان سلام بر شما از راه دور مادرم آهسته گفت:ای امام مهربان! کاش می کردی تو از کوچه ی خوابم عبور خواهرم لبخند زد گفت: خانم گفته است می رسد این انقلاب تا به فردای ظهور بوی عزت می دهد درس تاریخ وطن میکند وقتی دبیر نهضت او را مرور من نوشتم بی هوا در میان دفترم دوست دارم من تو را، حکم رانِ بی غرور محبوبه حمیدی
بزرگا اماما مهین یادگارا زمین را زمان را بلندا نگارا همین را هم آن را بلندا نگارا مهین یادگاری تو این خاک خونرنگ غیرت نشان را زهی صیت نامت ز عالم فراتر زهی عطر یادت گرفته جهان را حنیف مقدم خلیل معاصر که در هم شکستی ستمکارگان را تو زنجیر زجر زبونان بریدی هم از یاوه گویان بریدی زبان را سر سرکشان را به چنبر کشیدی که گردن شکستی تو گردن کشان را ستم می گریزد ز درگاهت آری که درخاک غلتیده آن آستان را صلابت تو از کوه داری؟ زهی سهو که کوه از تو دارد شکوه گران را هم از شانه های تو دارد نشانی اگر صخره بر خود نبیند تکان را گره خورده با دین چنان صیت نامت که فریاد تو یاد آرد اذان را سلاح تو ایمان قرین تو قران بریدی امان شاه صاحب قران را نه تیغ و نه ترگ و نه هیهای لشکر نه در کف گرفتی عنان وسنان را نه اسبان تازی ز جیحون جهاندی نه تسخیر کردی قلاع فلان را نه بازو شکستی نه بارو گشودی نه در بند کردی فلان خاندان را نه تاج زمرد نه تخت زبرجد نه بر تن قبا دوختی پرنیان را چه کردی که این خیل مشتاق محروم به درگاه تو تحفه آورد جان را حکومت به دل ها مرام شما بود که لرزاند تا بن دل حاکمان را زهی فکر وتدبیر پیرانه ی تو که در شورش آورد خیل جوان را بزرگا اماما تو را دوست داریم و هم نزهت نهضت جاودان را گران بود داغ تو بر خلق زیرا گرفتی تو از خلق خواب گران را تو گفتی به اعجاز کشف و شهودت که اسلام گیرد کران تا کران را زمان چشم دارد به آن روز موعود تماشای موعود صاحب زمان را که خاک از فراوانی سبزه و گل خجالت دهد باغسار جنان را جهان از تماشای او گر بگیرد بسوزاند از غمزه ای کهکشان را ببخشد به یعقوب ها چشم بینا بگیرد ز ایوب ها امتحان را بسی راز ناگفته را سر گشاید بشوید هم از گرگ کنعان دهان را بزرگا اماما تو را دوست داریم و آن انقلاب بزرگ جهان را! غلامرضا کافی
... با طلوع دوباره ی بهمن لحظه های امید روئیدند در نسیم فرح فزای بهار لاله زاران دوباره خندیدند زاغ های سیاه وحشت زا بار دیگر ز باغ کوچیدند دانه های بلوری باران در حضور بهار رقصیدند از دل کوهسار آزادی چشمه ساران عشق جوشیدند در زمستان سرد بیداری بی قراران بهار را دیدند ،،حسین کیوانی شهر راز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بوی یار ورود حضرت امام به آغوش میهن زکوچه باغ دلم بوی یار می آید صدای پای عبور بهار می آید صدا کنید سحر را زبی قراری شب که صبح روشن دل در کنار می آید چکاوکانِ چمن را دوباره خواهد خواند کسی که همره گلبانگ یار می آید زجاده های رهایی زدور دست امید دوباره بوی خوش آن سوار می آید به همصدایی گلهای بی قرارِ بهار قرار رفته به دل بی قرار می آید به سوگ سرخ شقایق دلان پُر فریاد نشسته لاله به خون داغدار می آید بیا وپنجره ی سینه ی مرا بگشای ببین نسیم خوشش زین دیارمی آید مرا دوباره به میلاد باغ خواهد برد کسی که همنفس جویبار می آید به روی صحن چمن در طلوع آزادی امام روشن گل ،آشکار می آید کیوانی شهر راز
نسیم، عطر تو را صبح با خودش آورد و گفت: روزی عشاق با خداوند است!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌برگزیدگان هجدهمین جشنواره شعر فجر اعلام شدند: 📍در بخش شعر کلاسیک؛ حسین دهلوی برای کتاب «دل‌بستگی» از انتشارات سوره مهر به عنوان برگزیده این بخش لوح تقدیر، تندیس و مبلغ ۲۵۰ میلیون تومان را به خود اختصاص داد. 📍در بخش شعر نو؛ محمدباقر کلاهی اهری برای کتاب «ای زیبارو خدا خیرت دهد» از نشر مهر و دل نیز در این بخش به عنوان برگزیده لوح تقدیر، تندیس و جایزه ۲۵۰ میلیونی را دریافت کرد. 📍در بخش شعر محاوره؛ امیرعلی سلیمانی برای کتاب «محاورات» از نشر نزدیک‌تر به عنوان اثر برگزیده این بخش لوح تقدیر، تندیس به همراه جایزه ۲۵۰ میلیون تومانی را به خانه برد. @khabarnameshaeranshiz
برگزیده بخش شعر کودک و نوجوان: کتاب «بعضی از پرنده‌ها شاعرند» اثر اسماعیل الله دادی از انتشارات گویا [بله](https://ble.ir/khaneh_ketab_adabiat) | [ایتا](
شایسته تقدیر بخش شعر کودک و نوجوان: کتاب «شعرهای رودخانه» اثر محمود پور وهاب از انتشارات آستان قدس رضوی(به نشر) [بله](https://ble.ir/khaneh_ketab_adabiat) | [ایتا](https://eitaa
🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🇮🇷🇮🇷 🇮🇷 فصل زمستان بود اما چون بهاران میهن شده غرق شقایق لاله زاران مردی ز نسل فاطمه پیغمبری کرد دسته ‌به دسته قلبها را رهبری کرد دریای ایمان و اراده می‌خروشد از هر طرف آزادگی در سینه جوشید لحظه به لحظه موج دریا خشمگین شد با هر تلاطم اهرمن نقش زمین شد گلبرگ آزادی دمید از خاک میهن گشته شکوفا انقلاب پاک میهن خشکیده شد شاخ درخت ظلم و بیداد هر نقشه شوم و پلیدی رفت بر باد از خون سرخ لاله های این گلستان سیراب گشته انقلاب ناب ایران این پرچم زیبا و خوشرنگ و درخشان شد جلوه گاه صلح و آزادی و ایمان با بانگ استقلال و آزادی در آغاز جمهوری اسلامی ایران سرافراز «بیست و دو بهمن» نماد قدرت ماست یادآور پیروزی با عزت ماست یاد آور خون شقایق های عاشق روییده از ایمانشان صدها حقایق «هیهات من الذله »رمز مکتب ما حاشا که دشمن پس بگیرد مشرب ما! تا انقلاب سبز ناب حضرت یار در راه دین و رهبر و کشور وفادار تا پای جان در راه میهن استواریم مانند«قاسم»در رهش جان می سپاریم ک. قالینی نژاد_افروز 🇮🇷 🇮🇷🇮🇷 🇮🇷🇮🇷🇮🇷
تردیدم و مایل به یقینی که تو داری مشتاق همان یا که همینی که تو داری هرکس گرویده ست به آیین و مرامی من کافرم وپیرو دینی که تو داری با پای خودم آمده ام تا که بیفتم در بند فرحزاد کمینی  که تو داری خود خواسته ام  دایره در دایره باشم تا حلقه شوم دور نگینی که تو داری حظ می برم از خوانش تکراری چشمت از شعر ازل گفتِ  نوینی که تو داری کی از چپ و از راست خوشم آمده هرگز اما چه یسار و چه یمینی  که تو داری نو  تا   برسد  کهنه   خریدار ندارد نونو شده پیشین و پسینی که تو داری هنگامه ی عشق است و غزلخوانی عشاق این هم ز  بلندای  جبینی  که تو  داری
حسن خسروی‌وقار ۲۵ مهر ۱۳۷۰ در شهر همدان متولد شد. وی در دورۀ دبیرستان با فضای شعر آشنا شد و از سال ۱۳۸۸ با حضور در انجمن ادبی قم به طور جدّی به سرودن شعر پرداخت. او از محضر استاد محمدعلی مجاهدی و علی معلم دامغانی بهره برده است. خسروی‌وقار در کنگره‌ها و جشنواره‌های فراوانی برگزیده شده است و هم‌اکنون در قم ساکن است. تا کنون از وی اثر مستقلی به چاپ نرسیده است.
«دیروز» در تصرّف تشویش مانده بود قومی که در محاصرۀ خویش مانده بود «خویشی» که سر به دامن تقدیر می‌گذاشت کاری جز اعتراف به درماندگی نداشت از راه مرگ با هدفی پوچ می‌گذشت عمری که در تصوّر یک کوچ می‌گذشت این شعر نیست، قسمتی از درد مردم است تاریخ قرن‌ها غم و غربت در آن گم است دنیا به رغم محکمه‌ها، قیل و قال‌ها در بند گرگ بود به حکم شغال‌ها این حکم شوم، نقشۀ دنیای دیگری‌ست طرح شروع فتنه و بلوای دیگری‌ست شیطانیان که فاتح این ماجرا شدند وقت سقوط دهکده‌ها کدخدا شدند از خیرشان رسیده فقط شر به دهکده این قصّه آب می‌خورد از غرب دهکده آری، جهان به شوق تکامل فریب خورد آدم دوباره خیره‌سری کرد و سیب خورد تقصیر ما: حکومت سرکردۀ دروغ تقدیر ما: جنایت پروردۀ دروغ آزادی و حقوق برابر بهانه بود تا که شود برادرمان بردۀ دروغ افسونِ قرن -کورۀ آتش- غم یهود افسانه بود غربت گستردۀ دروغ توحید را به مسلخ تثلیث می‌کشند نفرین به این تجلّی بی‌پردۀ دروغ هرچند فتنه صبح جهان را سیاه کرد خورشید سر رسید و فُسون را تباه کرد آغاز شد حماسۀ آتش عتاب‌ها وسعت گرفت شعلۀ این انقلاب، تا - - در روزگار سلطۀ صحرای دوره‌گرد مردی به نام نامیِ دریا قیام کرد گلزار جان گرفت به دست بهاری‌اش ایمان بیاوریم به لبخند جاری‌اش از بند تن رهاست طنین دعای او «آزادگی‌ست» شِمّه‌ای از ربّنای او اندیشه‌اش تجسّم احکام دین ماست اُسطورۀ مقاومت سرزمین ماست با این وجود، در دل او غم گذاشتند آن بی‌وجودها که سرِ فتنه داشتند می‌خواستند بر سر ما سروری کنند «دینِ نو» آورند که پیغمبری کنند امّا...نه! مرد باج به گردنکشان نداد در اوج غم حقارتی از خود نشان نداد تا که بساط گرگ به هم خورد و جنگ شد روباه پیر شعبده کرد و پلنگ شد می‌خواستند باز بگیرند ماه را برپا کنند گستره‌هایی سیاه را امّا به یُمن مرد و مریدان پاکباز بدسیرتان شدند هم آغوش خاک، باز چندی گذشت... حادثه رخ داد و بعد از آن آمد عزای نیمۀ خرداد و بعد از آن - - با شوق مرگ، لحظۀ رفتن فرا رسید از خود گذشت مرد و به درک خدا رسید او رفته و حکایت او مانده تا هنوز فرهنگ استقامت او مانده تا هنوز «امروز» هم فدایی راه ولایتیم دستی پر از قنوت، پر از استجابتیم باید که در ادامۀ راهش خطر کنیم نفرین به ما اگر که دمی فکر سر کنیم ما «عهد» کرده‌ایم که با «عدل» انقلاب در محکمه مقابله با زور و زر کنیم ما عهد کرده‌ایم که در عصر احتمال فکری به حال «گرچه و امّا - اگر» کنیم حالا زمان گذشته و کاری نکرده‌ایم! دیگر چگونه می‌شود از خود گذر کنیم؟ ما عهد کرده‌ایم، ولی مثل کوفیان همراه و همنوای علی مثل کوفیان... ما «عهد» را به مَسند حاشا گذاشتیم منشور «عدل» را به تماشا گذاشتیم از یاد برده‌ایم اشارات مرد را افشانده‌ایم در دل او بذر درد را دیگر اُمید نیست به اندیشه‌های ما آن قدر گُم شدیم در اوهام خویش، تا - - لبخند او به زخم بدل شد، نمک زدیم این‌گونه پایداری خود را محک زدیم وقتی که گرگ ولوله کرد و به گلّه زد ما در سکوت قافله‌ها نِی‌لبک زدیم در ازدحام غفلت ما، مکر جان گرفت چشمان خواب رفتۀ دشمن توان گرفت آری، دوباره فتنه و بلوا به پا شده‌ست نفرین به ما که سفرۀ تزویر وا شده‌ست در «عهد» ما که «عدل» فقط در کتاب‌هاست رستم اسیر فتنۀ افراسیاب‌هاست با اعتراض، زیره به کرمان نمی‌بریم فرصت برای شِکوه زیاد‌ست، بگذریم... باید دوباره دست به دامان او شویم بیعت کنیم، بلکه مسلمان او شویم وقتی علی به مسند غربت نشسته است عمّار او، ابوذر و سلمان او شویم باید که در صیانتِ از مرد، جان دهیم در راه او مقاومت از خود نشان دهیم مردان مرد، دست به دشمن نمی‌دهند آزاده ها به بند کسی تن نمی‌دهند فرقی نمی‌کند پس از این «ما»، «تو»، یا «منم»! چوب حراج خورده مگر خاک میهنم؟ شمشیر باستانیِ شرقیم در مصاف پروردۀ حماسه و بیزار از غلاف بعد از حماسه، نوبت عشق و تغزّل است آری، بهار فصل دگردیسیِ گُل است با اینکه در مُحاق زمان است، می‌رسد روزی که خاستگاه جهان است، می‌رسد آن روز ناگزیر که «فرداست» بی‌گمان در انحصار چشم کسی نیست آسمان روز نزول نور به جان جوانه‌ها روز سقوط سلطۀ تاریک‌خانه‌ها روزی که «عدل» حاصل خواب و خیال نیست این یک حقیقت است، مجاز و محال نیست! روزی که ماه، مژدۀ چشم‌انتظارهاست خورشید، چشم روشنیِ بی‌قرارهاست روزی که مردِ منتظرِ سال‌ها سکوت فریاد استجابت شب‌زنده‌دارهاست «عشقش»، دلیل رفتن سرها به روی دار آن مردِ مرد، «منتقمِ» سربِه دارهاست آغاز عدل‌گستریِ حاکمیّتش پایانِ حکمرانیِ دنیاتبارهاست
طلیعه چهل وپنجمین فجر انقلاب اسلامی از شاعران نسل اول انقلاب اسلامی🌷🌷🌷 .............. ♦️زنده یاد نصراله مردانی ✏سمند صاعقه زین کن سواره باید رفت به عرش شعله سحر با ستاره باید رفت ♦️علی معلم ⬅️باور کنید رجعت سرخ ستاره را میعاد دستبرد شگفتی دوباره را ⏮زنده یاد سلمان هراتی 🔴سپیده سر زد وما از شب قفس رفتیم چنان پرنده شدیم وز دسترس رفتیم 🔺️زنده یاد سپیده کاشانی ❌دمید بهمن وشب لحظه لحظه پرپر شد فضای صبح زعطر سحر معطر شد 🔶️زنده یاد دکتر حسن حسینی هلا روز وشب فانی چشم تو دلم شد چراغانی چشم تو 🔻زنده یاد دکتر قیصر امین پور قیصر شعر انقلاب اسلامی ⚀ تا تو ای بهار تازه آمدی سروهای سرفراز آمدند مثل رودخانه های پرخروش عاشقان به پیشواز آمدند 💠زنده یاد حمید سبزواری این بانگ آزادی ست کز خاوران خیزد فریاد انسان هاست کز نای جان خیزد 🚩دکتر غلامعلی حداد عادل که باور میکند در باغ ما داغ صنوبر را که باور میکند افتادن سرو تناور را 🔴زنده یاد طاهره صفار زاده و کوفه همین تهران است. همیشه منتظرت هستم بی آنکه در رکود نشستن باشم ظهور کن که منتظرت هستم. 💠زنده یاد مهرداد اوستا وفا نکردی وکردم ،خطا ندیدی ودیدم شکستی ونشکستم ،بریدی ونبریدم 💠دکتر غلامرضا کافی بزرگا ،اماما تو را دوست دارم وآن انقلاب بزرگ جهان را 🔻حسین اسرافیلی من وتو از حصار آمده ایم پای مان زخمی دویدن هاست 💠یوسفعلی میرشکاک بار دیگر چشمه من می توانی رود باشی برکه باران که سرشار از شقایق بود باشی 🔷️علی موسوی گرمارودی درختان را دوست دارم که به احترام تو ایستاده اند وآب را که مهر مادر توست، خون تو شفق را سرخگون کرده است... 🔻زنده یاد محمد رضا اقاسی شاید این جمعه بباید شاید پرده از چهره گشاید شاید 🔴جعفر ابراهیمی (شاهد) هرچند این دنیای زیبا شعر خداوند بزرگ است شعری که هر مصراع وبیتش مانند یک پند بزرگ است... 💠استاد احد ده بزرگی باز هم مرغ سحر بر سر منبر گل دم به دم میخواند شعر جان پرور گل ⚁زنده یاد هوشنگ ابتهاج (سایه) ایران ای سرای امید بر بامت سپیده دمید... 🔷️مصطفی رحمان دوست صد دانه یاقوت دسته به دسته با نظم وترتیب یکجا نشسته... 🔴اسداله شعبانی (شعر کودک ونوجوان) زیبایی زیبایی ای ایران میهن خوب مایی ای ایران... 💠محمود پور وهاب بنام خداوند رنگین کمان خداوندبخشنده مهربان خداوند پروانه های قشنگ... 💠زنده یاد حاج محمد معانی آن بوی خوش می آید از گلهای مفقودالاثر دارد به حق این لاله ها رنگی دگر بویی دگر 🔻زنده یاد احمد ملایی از شروع شور عشق،تا به مقصد پرواز بی خیال شیرینت ،روزها چه فرسنگیست... : حسین کیوانی چهل وپنجمین طلوع فجر انقلاب اسلامی ایران راز -فجر1402 ...واین حکایت همچنان باقی ست!!!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
محفل شعر قند پارسی
درود جناب کیوانی عزیز 🌹 🌹 🌹
سلام وسپاس از استاد گرانقدر جناب دکتر کافی🌹🌹🌺
کم است حوصله و رنج و درد بسیار است به هرکه می‌نگرم، چون خودم گرفتار است اگر رقیب برایت هنوز محترم است عجیب نیست،... خداوندگار ستّار است تو را درست ندیدم سر قرار... ببخش! که هرچه می‌کشم از اشکِ مردم‌آزار است مرا به‌کار نیامد هزار فضل و هنر همیشه میوه برای درخت‌ها «بار» است بگو که مرگ مرا زودتر رقم بزند که عمر خواب عمیقی به من بدهکار است از کتاب (دل‌بستگی) کتاب برگزیده هجدهمین جشنواره شعر فجر سال ۱۴۰۲
AUD-20230704-WA0000.mp3
5.07M
Audio from f.afkham 🌱پادکست 🎤شعرخوانی شاعر جوان وذوقمند محفل قند پارسی جناب سجاد حیدری قیری 📕برگزیده پانزدهمین جشنواره شعر فجر کتاب «دلم برای خزر شور می زند»
چشم در راه توام هر روز جمعه هرپگاه چشم من نذر قدمهای تو باشد، پادشاه جای یک گل در میان قلبهامان خالی است کی شود روید به دشت خشک دلها یک گیاه؟ چشمها لب تشنه یک جرعه دیدار تواند کی بر آیی یوسف کنعان ما از عمق چاه؟ هر نفس یاد تو کوران میکند بر لوح دل این دل سرگشته، غیر از تو ندارد سرپناه آسمان  بی نور مانده در فراق روی تو طلعت نیکوی تو طعنه زند بر مهر و ماه جمعه ها بغضی گلوگیر نگاهم می‌‌شود در پی اینم که باشم وامدار یک نگاه
امام دلها دل در هوایت تمام است بی تاب نام امام است سرمای بهمن چه کوتاه گرمای آن مستدام است ای مرد امروز و فردا فردای بی تو حرام است نامت جهان را گرفته نا آشنایت کدام است زلیخا بنی ایمان
خاص برای امام خوبی ها تو همیشه متفاوت بودی در زمستان شکفتی و در بهار پر پر شدی زلیخا بنی ایمان