eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
275 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
249 ویدیو
89 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
افطار وقت است که خویش را سبکبار کنیم غم را به یکی گوشه تلنبار کنیم امشب که به مهمانی شعر آمده ایم با شربت لب های تو افطار کنیم کیوانی ،بهار قرآن
وقت سحر، به آینه‌ای گفت شانه‌ای کاوخ! فلک چه کجرو و گیتی چه تندخوست ما را زمانه رَنجکِش و تیره روز کرد خُرَم کسیکه همچو تواَش طالعی نکوست هرگز تو بارِ زحمتِ مردم نمی‌کشی ما شانه می‌کشیم به هر جا که تار موست از تیرگی و پیچ و خَم راههای ما در تاب و حلقه و سر هر زلف گفتگوست با آنکه ما جفای بُتان بیشتر بریم مشتاق روی تُست هر آنکس که خوبروست گفتا هر آنکه عیب کسی در قفا شمرد هر چند دل فریبد و رو خوش کُند عدوست در پیشِ روی خَلق بما جا دهند از انک ما را هر آنچه از بَد و نیکست روبروست خاری به طعنه گفت چه حاصل ز بو و رنگ خندید گل که هرچه مرا هست رنگ و بوست چون شانه، عیب خلق مکن مو به مو عیان در پشت سر نهند کسی را که عیبجوست زانکس که نام خلق بگفتار زشت کُشت دوری گُزین که از همه بدنامتر هموست ز انگشت آز، دامن تقوی سیه مکن این جامه چون درید، نه شایستهٔ رفوست از مهر دوستان ریاکار خوشتر است دشنام دشمنی که چو آئینه راستگوست آن کیمیا که می‌طلبی، یار یکدل است دردا که هیچگه نتوان یافت، آرزوست پروین، نشان دوست، درستی و راستی است هرگز نیازموده، کسی را مدار دوست
شعر قرآن در آن پیداست ناپیدا و ناپیداست پیدایش فریبی نیست، رَیبی نیست، در لحنِ فریبایش جهانِ رازناکش عین و سین و قاف و حامیم است چنان که کاف و ها و یا و عین و صاد، ایمایش(1) خداونداست نورِ آسمان ها و زمین در آن که تابان است در اقطارِ عالم روی زیبایش هم او اول، هم او اخِر، هم او باطن، هم او ظاهِر که خلاّق است و جبّار است، وصف عالم آرایش(2) به بسم الله الرحمن الرحیمش هست مفهومی که سرتا پای هستی نیست حتی نقطه ی بایش درآن نجّارِ کوفه میخ بر الوار می کوبد که طغیان جوش نفرین است اشکِ کوه-بالایش(3) درآن فرزندِ تارِخ را تبر بر دوش می بینند که دل بر می کند از نازنین فرزندِ رعنایش(4) بفرمایید خود زیباترین افسانه اش از کیست؟ عزیزِ پاک پنداری که راعیل است شیدایش(5) درآن با چوبدست سِحر دریا می شود نیمه دو نیمه می کند فرعونیان را قهرِ دریایش(6) درآن مریم به معبد، میهمان سفره ی غیب است که جان را می برد تا آسمان، مرغِ مُسَمّایش بر آرد " اِنّی عبدُاللّه آتانِی الکتاب" از آن همان در مهد، پیغمبر که می خوانند عیسایش(7) محمّد یک شبان ساده درآن هست پیغمبر که طرح ماه، کامل می شود از نورِ سیمایش امیرالمؤمنین درآن همان مدهوشِ محراب است که انگشتر برون آید ز دستش، تیر از پایش(8) چه گویی سهم بانویِ جهان آیاتِ کوتاهی است؟ حبابِ لفظ اندک می زند، دریاست معنایش(9) به قرآن و به فُرقان و کتاب و ذکر و وحی و حق بیان و موعظه، نور و بصائر، نامِ بُشرایش(10) الهی سینه ام را گنجه ی نورِ مُهَیمِن کن که با " حیَّ علی خیرِالعمل " باشم مُهیّایش غلامرضا کافی **** اشاره ها: 1)عسق، حم و کهیعص از حروف مقطعه در قرآن. 2)به تمامی صفات خداوند است. 3)اشاره به داستان حضرت نوح. 4)اشاره به داستان حضرت ابراهیم. تارخ بر وزن ناسِخ نام پدر حضرت ابراهیم. 5)به تعبیر خودقران، اَحسنُ القِصَص، داستان حضرت یوسف است و راعیل نام زلیخاست. 6)داستان حضرت موسی و قوم فرعون. 7)سخن حضرت عیسی در قران:من بنده ی خدایم و او به من کتاب ارزانی داشته است. 8) منظور آیه ی ولایت: انما ولیکم الله و رسوله والذین امنوا... تا هم راکعون، که اشاره به نگین بخشی علی(ع) در نماز دارد. 9)اشاره به سوره ی کوتاهِ کوثر درشان حضرت زهرا سلام الله علیها. 10)به همراه مهیمن در بیت بعد، به تمامی اسامی دیگر قرآن است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای کوچه‌یِ قدیمیِ  دیدارِ ما سلام! دیوارهایِ خشت به خشت آشنا! سلام ای بویِ دوست در تو وزان تا همیشگان دالانِ گل‌فشانِ نسیم صبا! سلام ای ثبت بر جَریده‌یِ دیوارهایِ تو از او و من، بریده‌یِ تصویرها! سلام ای شیشه‌هایِ پنجره! ای قابِ عکس‌ها آیینه‌هایِ کوچکِ معجزنما! سلامC᭄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📕روزه، رمضان، حافظ 📗حشمت اله پاک طینت 📕کانال آموزش دیداری- شنیداری ادبیات آرایه های ادبی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | انقلاب عشق 🔹 نماهنگی از شعرخوانی و گفت‌وگوهای آقای قادر طهماسبی متخلص به «فرید» با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، در جریان دیدارهای شاعران در ماه رمضان
در دفتر زمانه فُتد نامش از قلم هرملتی ‌که‌ مردم‌ صاحب‌ قلم‌ نداشت
آیت‌الله سيدعلى حسینی خامنه‌اى متخلص به «امین» ۲۹ فروردین ۱۳۱۸ در مشهد مقدس چشم به جهان گشود. از همان کودکی به واسطۀ ذوق ادب‌دوستی مادرشان با وادی شعر آشنا شدند. اولین سروده‌های ایشان به دورۀ حضورشان در انجمن ادبی فردوسی مشهد در دهۀ ۳۰ بازمی‌گردد. تا قبل از شروع مبارزات انقلابی، همواره در جلسات شعر مشهد و قم حضور داشتند و بعد از آن نیز گرچه حضورشان در محافل ادبی کمرنگ شد اما همچنان ارتباطشان با برخی شعرا برقرار بود. امروزه نیز هرساله شعرا در نیمۀ ماه مبارک رمضان در محضر ایشان گرد هم می‌آیند و به شعرخوانی می‌پردازند. تا کنون کتاب مستقلی از اشعار رهبر انقلاب به چاپ نرسیده است
ما خیل بندگانیم، ما را تو می‌شناسی هر چند بی‌زبانیم، ما را تو می‌شناسی ویرانه‌ایم و در دل گنجی ز راز داریم با آن‌كه بی‌نشانیم، ما را تو می‌شناسی با هر كسی نگوییم راز خموشی خویش بیگانه با كسانیم ما را تو می‌شناسی آیینه‌ایم و هرچند لب بسته‌ایم از خلق بس رازها كه دانیم ما را تو می‌شناسی از قیل و قال بستند، گوش و زبان ما را فارغ از این و آنیم ما را تو می‌شناسی از ظن خویش هركس، از ما فسانه‌ها گفت چون نای بی‌زبانیم ما را تو می‌شناسی در ما صفای طفلی، نفْسُرد از هیاهو گلزار بی‌خزانیم ما را تو می‌شناسی آیینه‌سان برابر گوییم هر چه گوییم یک‌رو و یک‌زبانیم ما را تو می‌شناسی خط نگه نویسد حال درون ما را در چشم خود نهانیم ما را تو می‌شناسی لب بسته چون حكیمان، سرخوش چو كودكانیم هم پیر و هم جوانیم ما را تو می‌شناسی با دُرد و صافِ گیتی، گه سرخوشی‌ست گه غم ما دُرد غم كشانیم ما را تو می‌شناسی از وادی خموشی راهی به نیک‌روزی‌ست ما روزبه از آنیم ما را تو می‌شناسی كس راز غیر از ما، نشنید بس «امینیم» بهر كسان امانیم ما را تو می‌شناسی
در من ای آینه انگار کسی پنهان ست گاه از کرده ی من شاد گهی گریان ست دور و نزدیک مرا زیر نظر دارد باز میزبانی ست که در باور من مهمان ست از نگاه نگرانش به خودم یافته ام بیش از آینه ها مورد اطمینان ست نیمه ی گمشده ی من بگمانم باشد ناخدای بلد کشتی در طوفان ست چون که بی وقفه رصد کرده مرا می دانم اندوهش قصّه ی سیّاره ی سرگردان ست آنکه پیش از خودِ من خورده غمم تا حالا حتم دارم که سخاوت تر از باران ست گاه گاهی به خود آیم ز تلنگرهایش درمن ای آینه انگار کسی پنهان ست محمدعلی ساکی‌‌
عشق در کتاب‌ها نیست! عاشقان بزرگ خواندن بلد نبودند...
🎁 مژده به شاعران ✍چند نمونه از بهترین اشعار رضوی خود را همراه با مشخصات کامل شناسنامه ای و شماره تماس و نشانی پستی ارسال کنید.👇👇👇 @gaeiniroholla 🔮سروده های برگزیده در کتاب نفیس اشعار رضوی که توسط بنیاد بین‌المللی امام رضا علیه السلام چاپ و پخش خواهد شد به حضورتان فرستاده می شود. حداکثر تا پایان اسفندماه در ایتا ارسال بفرمایید.👇👇 @gaeiniroholla 09134484266☎️ @golchine_sher
‎⁨پُرستاره⁩.mp3
7.19M
نماهنگ پُرستاره حاج محمود کریمی انتشار به مناسبت ماه مبارک رمضان
لذتِ افطار در دنبال باشد روزه را صبح اگر بندد دَری ایزد، گشاید وقت شام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_159429688538694091.mp3
5.39M
صدا كن مرا شعر  :  سهراب سپهرى صدا  : خسرو شكيبايى
تویی بهانۀ آن ابرها که می‌گریند بیا که صاف شود این هوای بارانی
آیینه‌ها نگاه تو را نشر می‌دهند هر صبح چون تشعشع چشمان آفتاب... ...🕊🔖 🍄
از مهر دوستان ریاکار خوشتر است دشنام دشمنی که چو آئینه راستگوست آن کیمیا که می‌طلبی، یار یکدل است دردا که هیچگه نتوان یافت، آرزوست وپنجم اسفند یاد روز بزرگداشت بانوی شعر ایران زنده یاد پروین اعتصامی ،روحش شاد🌹🌹
نه برگ گلی به شاخه‌ها می‌ماند نه هیچ‌کسی به‌جز خدا می‌ماند خوش باش و بدی مکن، که از ما تنها یک خوبی و یک بدی به‌جا می‌ماند
۲۵ اسفند زادروز ( زاده ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ تبریز – درگذشته ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ تهران ) شاعر رخشنده اعتصامی معروف به پروین اعتصامی «مشهورترین شاعر زن ایران» است. او از کودکی، فارسی، انگلیسی و عربی را نزد پدرش آموخت و از همان زمان زیر نظر پدر و استادانی چون دهخدا و ملک الشعرای بهار سرودن شعر را آغاز کرد. پدر وی یوسف اعتصامی، از شاعران و مترجمان معاصر بود که در شکل‌گیری زندگی هنری پروین و کشف استعداد و گرایش وی به‌سرودن شعر، نقش مهمی داشت. او در ۲۸ سالگی ازدواج کرد اما به دلیل اختلاف فکری با همسرش، از او جدا شد و بعد از جدایی، مدتی در کتابخانه دانشسرای عالی به شغل کتابداری مشغول شد. پروین قبل از دومین نوبت چاپ اشعارش، بر اثر بیماری حصبه در سن ۳۵ سالگی درگذشت و در حرم فاطمه معصومه، در آرامگاه خانوادگی‌اش به خاک سپرده شد. زادروز پروین اعتصامی "۲۵ اسفند" به‌عنوان «روز بزرگداشت پروین اعتصامی» نام‌گذاری شده است. تنها اثر چاپ و منتشر شده از وی دیوان اشعار اوست که دارای ۶۰۶ شعر شامل اشعاری در قالب‌های مثنوی، قطعه و قصیده است. این سروده زیبا از اوست. بلبل آهسته به گل گفت شبی که مرا از تو تمنایی هست من به پیوند تو یک رای شدم گر ترا نیز چنین رایی هست گفت فردا به گلستان باز آی تا ببینی چه تماشایی هست گر که منظور تو زیبایی ماست هر طرف چهره زیبایی هست پا بهرجا که نهی برگ گلی است همه جا شاهد رعنایی هست باغبانان همگی بیدارند چمن و جوی مصفایی هست قدح از لاله بگیرد نرگس همه‌جا ساغر و صهبایی هست نه ز مرغان چمن گمشده‌ایست نه ز زاغ و زغن آوایی هست نه ز گلچین حوادث خبری است نه به گلشن اثر پایی هست هیچکس را سر بدخویی نیست همه را میل مدارایی هست گفت رازی که نهان است ببین اگرت دیده بینایی هست هم از امروز سخن باید گفت که خبر داشت که فردایی هست (پروین اعتصامی)
"پروین و مناظره‌های سیاسی" از میان شاعران معاصر فارسی، کمتر شاعری چون پروین اعتصامی، توانسته با استفاده از نمادهای تاریخی یا تیپ‌ها و شخصیت‌های تکراری، به صورت پنهان،مضامین و انتقادات سیاسی_اجتماعی مربوط به زمان خود را در اشعارش به تصویر درآورد. این دست از اشعار او به دلیل زبان تاویل‌پذیر، زمان‌مند نبودن اشارات و نمادها، کلی‌بودن انتقادها و در کنار آن بیان صمیمی و طنز لطیفی که دارد؛ در همه‌ی زمان‌ها مخاطب را به خود جلب می‌کند. مناظره‌ها و گفتگوهایی چون: "دزد و قاضی"، "زنجیر و دیوانه"، "مست و هشیار"، "پیرزن و یتیم" و..‌.، از نمونه‌های موفق شعر سیاسی در دیوان پروین است که به نظر می‌رسد، این اشعار او صورت تکامل‌یافته‌ و آمیخته‌ی مناظره‌های انوری و حافظ باشد که در شعر او، هویتی تازه یافته است. شکایت "پیرزن به قباد"، نمونه‌ای متمایز از این سروده‌هاست که در ادامه از نظر می‌گذرد: روز شکار، پیرزنی با قباد گفت: که‌از آتش فساد تو، جز دود ِ آه نیست روزی بیا به کلبه‌ی ما از ره شکار تحقیق حال گوشه‌نشینان گناه نیست هنگام چاشت، سفره‌ی بی‌نان ما ببین تا بنگری که نام و نشان از رفاه نیست دزدم لحاف برد و شبان گاو پس نداد دیگر به کشور تو، امان و پناه نیست از تشنگی، کدوبنم امسال خشک شد آب قنات بردی و آبی به‌چاه نیست سنگینی خراج، به ما عرصه تنگ کرد گندم توراست، حاصل ما غیر کاه نیست در دامن تو، دیده جز آلودگی ندید بر عیب‌های روشن خویشت، نگاه نیست حکم دروغ دادی و گفتی حقیقت است کار تباه کردی و گفتی تباه نیست صد جور دیدم از سگ و دربان به درگهت جز سفله و بخیل، در این بارگاه نیست ویرانه شد ز ظلم تو، هر مسکن و دهی یغماگر است چون تو کسی، پادشاه نیست مُردی در آن‌زمان که شدی صید گرگ آز از بهر مرده، حاجت تخت و کلاه نیست یک‌دوست از برای تو نگذاشت دشمنی یک مرد رزم‌جوی، تورا در سپاه نیست جمعی سیاه‌روزِ سیه‌کاری تو اَند باور مکن که بهر تو روز سیاه نیست مزدور خفته را ندهد مزد، هیچ‌کس میدان همّت است جهان، خوابگاه نیست تقویم عمر ماست جهان، هر چه می‌کنیم بیرون ز دفتر کهن سال و ماه نیست سختی کشی ز دهر، چو سختی دهی به خلق در کیفر فلک، غلط و اشتباه نیست https://eitaa.com/mmparvizan
. آغازی در پایان پایان شاهنامه آغاز روزگاری نو، نازشخیز، نوازشگر در تاریخ ایران: این سرزمین سپند اهورایی است. در این روزگار که یکپارچگی و یکپارگیِ برونی و فرمانروایانه از میان رفته بود و از هر سویی، گردنکشی نام و کامجوی سر برمی‌آورْد و چندی بر پاره‌ای از این بومِ بهین‌ فرمان می‌راند، پایگاه و پایندانِ ( ضامن ) پایداری و ماندگاری ایران گردید و پاره‌های پراکنده و از هم گسسته را، با رشته‌هایی درونی و نهانی و نهادین، استوارتر از پیش، به یکدیگر پیوست، با پیوندی پولادین: رشته‌های فرهنگ و ادب و هنر: رشته‌هایی که هر خودکامه‌ای سیاه‌نامه، هر آزمندی دُروند، آنها را، تیره‌رای و خیره‌سر،  با زور و زر، فرونمی‌تواند گسست و گزندی گران، به جغرافیای مینُوی و فرهنگی ایران نمی‌تواند زد و پیوستکی و درهم تنیدگیِ آن را زیان و آسیب نمی‌تواند رسانید. این روز بزرگ و برین: روز پایان سرایش شاهنامه، بر همه‌ی ایرانیان: بر آنان که فرزندان فرٌمند و دلبند فردوسی‌اند و در جهان جادوانه و جاودانه‌ی شاهنامه می‌زیَند، خجسته باد! استاد دکتر کزازی