۱۴ امرداد سالروز درگذشت حسین پناهی
(زاده ۶ شهریور ۱۳۳۵ کهگیلویه – درگذشته ۱۴ امرداد ۱۳۸۳ تهران) شاعر، نویسنده، کارگردان و بازیگر
او پس از پایان تحصیل در بهبهان، برای تحصیل به مدرسه گلپایگانی رفت و پس از پایان تحصیلات برای ارشاد و راهنمایی مردم بهمحل زندگیاش بازگشت.
چند ماهی در لباس روحانی بود تا اینکه زنی برای پرسش مسئلهای پیش او رفت و پرسید که فضله موشی داخل روغن محلی که حاصل چند ماه زحمت و تلاشم بود افتاده است، آیا روغن نجس است؟ پناهی باوجود اینکه میدانست روغن نجس است، ولی این را هم میدانست که حاصل چند ماه تلاش این زن روستایی، خرج سه چهارماه خانوادهاش را باید تأمین کند، بهزن گفت نه همان فضله و مقداری از اطراف آن را دربیاورد و بریزد دور، روغن دیگر مشکلی ندارد. بعد از این اتفاق بود که با فشارهای اطرافیان نتوانست تحمل کند که در آن لباس باقی بماند و این اقدام بهطرد وی از خانواده نیز منجر شد.
پس از آن در تهران در مدرسه هنری آناهیتا چهارسال درس خواند و دوره بازیگری و نمایشنامهنویسی را گذراند.
وی بازیگری را نخست از مجموعه تلویزیونی محله بهداشت آغاز کرد. سپس چند نمایش تلویزیونی با استفاده از نمایشنامههای خودش ساخت که مدتها در محاق ماند.
با پخش نمایش «دو مرغابی در مه» از تلویزیون که علاوه بر نوشتن و کارگردانی خودش نیز در آن بازی میکرد، خوش درخشید و با پخش نمایشهای تلویزیونی دیگرش طرف توجه مخاطبان خاص قرارگرفت.
نمایشهای دو مرغابی در مه و یک گل و بهار که پناهی آنها را نوشته و کارگردانی کرده بود، بنا بهدرخواست مردم بهدفعات از تلویزیون پخش شد.
در دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰، او یکی از نوآورترین نویسندگان و کارگردانان تلویزیون بود.
به دلیل فیزیک کودکانه و شکننده، نحوه خاص سخن گفتن، سادگی و خلوصی که از رفتارش میبارید و طنز تلخش بازیگر نقشهای خاصی بود.
اما وی بیشتر شاعر بود و این شاعرانگی در ذرهذره جانش نفوذ داشت.
نخستین مجموعه شعرش با نام من و نازی در ۱۳۷۶ منتشرشد، این مجموعه شعر تاکنون بیش از ۱۶ بار بازنشر شده و به ۶ زبان زنده دنیا ترجمه شدهاست.
آرامگاه وی در گورستان شهر سوق "واقع در استان کهگیلویه و بویر احمد" است.
«استعمارستیزی و جدال با غرب در شعر معاصر با مشروطه»
نهضت مشروطه و شعر آن هرچند از بسیاری منظرها ریشه در پیوند ایرانیان با مظاهر فرهنگ اروپایی و حتّی طرح سیاسی دولتهای رقیب در ایران دارد؛ در شعر شاعران این دوره نشانههای ستیزه با آن نیز میتوان دید. در شعر شاعران جریان اتّحاد اسلامی، تقابل شرق بهعنوان کانون تمدّن دینی و غرب، پررنگی ویژهای دارد. این نوع نگاه که نمونۀ تمامعیار آن را در اشعار اقبال لاهوری میبینیم و با مفهوم وطن در اشعارش پیوند مستقیم دارد، سببشده تا او بهویژه در دفترهای "زبور عجم، پیام مشرق، جاویدنامه و پس چه باید کرد ای اقوام شرق؟"، فرنگیمآبی را آسیب اصلی ملّت اسلامی معرفی کند:
فریاد ز افرنگ و دلاویزی افرنگ
فریاد ز شیرینی و پرویزی افرنگ
عالم همه ویرانه ز چنگیزی افرنگ
معمار حرم باز به تعمیر جهان خیز
(گزیدهی اشعار، ص ۶۳)
اقبال نگاه انتقادی به پیشرفتهای غرب و برگزیدن نقاط مثبت فناوری و علم آنان را راهکار مناسب شرقیان در جهان معاصر میداند. از منظر او تقلید از مظاهر سطحی مدرنیته در غرب، چیزی جز سقوط در پی نخواهد داشت:
آدمیت زار نالید از فرنگ
زندگی هنگامه برچید از فرنگ
پس چه باید کرد ای اقوام شرق
باز روشن میشود ایّام شرق
در ضمیرش انقلاب آمد پدید
شب گذشت و آفتاب آمد پدید
(همان، ص ۷۹)
حتّی شاعر غربستای این دوره، میرزادۀ عشقی هم گاه با نگاهی انتقادی از عقبافتادگی شرق و پیشرفت غربیان سخن میگوید:
یاد آن عهدی که در مشرق تمدّن باب بود
وز کران شرق نور معرفت پُر تاب بود
یادشان رفته همان هنگام در مغرب زمین
مردمی بودند همچون جانور جنگلنشین
تا نخوابد شرق کی مغرب برآید آفتاب
غرب را بیداری آنگه شد که شرقی شد به خواب
(اشعار میرزاده، ص ۴۹)
البته هم او که اوج غربگرایی را در بسیاری از اشعارش میتوان دید، در انتقاد از سیاستهای استعماری انگلیس میسراید:
داستان موش و گربه است عهد ما و انگلیس
موش را گر گربه برگیرد رها چون میکند؟ (همان، ص ۱۰۷)
فرخی یزدی نیز ناامنی موجود در ایران را زاییدۀ حضور اجنبیان در ایران میداند:
دست اجنبی افراشت، تا لوای ناامنی
فتنه سربهسر بگذاشت، سر به پای ناامنی
(دیوان فرخی، ص ۱۶۷)
عارف هم حضور سیاه انگلیسیان را در این دوره به انتقاد میگیرد:
به اردشیر غیور دراز دست بگو
که خصم ملک تو را جزو انگلستان کرد (دیوان عارف، ص ۲۴۷)
از میان شاعران جریان مشروطه، بهار، نسیم شمال و ایرج میرزا معمولاً به هیچیک از کشورهای غربی به دیدۀ اعتماد نمینگرند، ایرج میسراید:
گویند که انگلیس با روس
عهدی کردهاست تازه امسال
کاندر پلتیک هم در ایران
زینپس نکنند هیچ اهمال
افسوس که کافیان این ملک
بنشسته و فارغند از این حال
کز صلح میان گربه و موش
بر باد رود دکان بقال
(دیوان ایرج، ص ۱۹۲)
"کتاب دو کوچه تا نیما؛ محمد مرادی، صفحات ۴۲ تا ۴۵"
#شعر_مشروطه
#استعمار_ستیزی
https://eitaa.com/mmparvizan
May 11
May 11
قطار در هیجان گذشتن از پل و بعد...
كنار ریل تو بودی و شاخهای گل و بعد،
گلی رها شده بر آب، چند ماهی سرخ
صدای گنگ قطاری كه رد شد از پل و بعد...
مرا ببخش به گلهای سرخ بیروبان
و عاشقی که چنین ساده، بیتجمل و بعد...
گریستم به روی شانهات، ندانستم
که کتفهای تو تُردند و بیتحمل و بعد...
به چشم نیلی تو آسمان حسادت کرد
به من نداد کمی فرصت تغزل و بعد...
کنار پنجره با روسری آبی خود
به گریه میافتد، زود و بیتأمل و بعد...
زنی که سمت گل سرخ را نشان میداد
به مرد گمشده در شیشههای الکل و بعد...
همان زنی که گل سرخ را تعارف کرد
و زود پرپر شد، مثل عمر یک گل و بعد...
گلی رها شده... یک زن که خیره مانده هنوز
به سایهروشن یک مرد گنگ، یک پل و بعد...
#محمدسعید_میرزایی
ParsiSareh.pdf
1.82M
کتاب واژه نامه پارسی سره
انتشارات فرهنگستان زبان وادب فارسی
چه اتفاق افتاد
که خواب سبز تو را
سارها درو کردند؟
و فصل
فصلِ درو بود
و با نشستنِ یک سار
روی شاخهٔ یک سرو
کتاب فصل ورق خورد
و سطر اول این بود؛
حیات
غفلتِ رنگینِ یک دقیقهٔ " حوا" ست...
#سهراب_سپهری #شعر
شاعران معاصر 🌹🌹🌹
پروین دولتآبادی
او فرزند حسامالدین دولتآبادی، شاعر و نویسندهی معاصر و از خاندان شعر و ادب است که در سال ۱۳۰۳ در اصفهان متولد شد و پس از پایان تحصیلات ابتدایی و متوسطه در همان شهر، با کوششی خستگیناپذیر، خدمات اجتماعی و فرهنگی خود را آغاز کرد و در آموزش و پرورشِ کودکان و نوجوانان، روشهای تازه و مؤثری را به کار گرفت.
بسیاری از شعرهای پروین، در کتابهای درسی چاپ شده است. وی در کنار کوششهای فرهنگی خود، به خدمت شرکت ملی نفت نیز در آمد و تا پایان کار در همان جا ماند. سرانجام در سال ۱۳۸۷ در سن ۸۴ سالگی در تهران درگذشت.
از آثار او، میتوان به این کتابها اشاره کرد: آتش و آب، شوراب، مهرتاب، بر قایق ابرها (مجموعهی دفترهای شعر کودکان: گل بادام، بهار آمد، باز هم بهار میآید، گل آمد گل آمد، گل را بشناس، مرغ سرخِ پاکوتاه) ، منظور خردمند و ...
با تلخیص از بر کران بیکران، دکتر داریوش صبور، ص ۳۶۲ - ۳۶۴.
#شاعرانمعاصر
#پرویندولتآبادی
۱۵ امرداد سالروز درگذشت پرویز شاپور
(زاده ۵ اسفند ۱۳۰۲ قم -- درگذشته ۱۵ امرداد ۱۳۷۸ تهران) نویسنده
او تحصیلاتش در رشته اقتصاد بود ولی شهرتش بهدلیل نگارش کاریکلماتور، نوشتههای کوتاه "بیشتر تکخطی" بود که ظرافت و دیدی شاعرانه و طنزآمیز دارند و علاوه بر آفرینش کاریکلماتورها، در طراحی سیاهقلم نیز توانا بود. وی در سی سال نخست نهنوشت و نهنگاشت، اما در ۴۶ سال بعدی آثار کمحجم ولی پرمحتوایی برجای گذاشت که در ۱۲ جلد منتشر شدهاند.
وی در سالهای ۱۳۲۹ با فروغ فرخزاد، نوه خاله مادرش ازدواج کرد و آنها اهواز را برای زندگی انتخاب کردند. در ۲۹ خرداد ۱۳۳۱ پسرشان، کامیار متولد شد که در ۲۵ تیر ۱۳۹۷ در ۶۶ سالگی درگذشت و زناشویی آنان در سال ۱۳۳۴ بهجدایی کشید.
او فعالیت روزنامهنگاریاش را در روزنامههای محلی خوزستان آغاز کرد و از سال ۱۳۳۷ در مجله توفیق با اسم مستعار «کامی» «کامیار» و «مهدخت» مینوشت و سپس در نشریه خوشه بهسردبیری احمد شاملو به فعالیت پرداخت.
او پس از جدایی، دیگر ازدواج نکرد و همراه با کامیار و برادرش دکتر خسرو شاپور، در خانهای قدیمی زندگی میکردند.
آرامگاه وی در قطعه هنرمندان است.
کاریکلماتور:
کاریکلماتور کلمهای ترکیب یافته از کاریکاتور و کلمه است که شاملو این نام را برای اولین بار بر برخی از نوشتههای پرویز شاپور نهاد.
نمونههایی از کاریکلماتورهایش:
برای اینکه پشهها کاملاً ناامید نشوند، دستم را از پشهبند بیرون میگذارم.
اگر بخواهم پرنده را محبوس کنم، قفسی بهبزرگی آسمان میسازم.
دلم بهحال ماهیها میسوزد، چون هیچکس اشکشان را نمیفهمد.
وقتی عکس گلمحمدی در آب افتاد، ماهیها صلوات فرستادند.
گربه بیش از دیگران در فکر آزادی پرنده محبوس است.
به یاد ندارم نابینایی بهمن تنه زده باشد.
هر درخت پیر، صندلی جوانی میتواند باشد.
به عقیده گیوتین، سر آدم زیادی است.
روی همرفته زن و شوهر مهربانی هستند!
غم، کلکسیون خندهام را بهسرقت برد.
بلبل مرتاض، روی گل خاردار مینشیند!
قطره باران، اقیانوس کوچکی است.
قلبم پرجمعیتترین شهر دنیاست.
بهنگاهم خوش آمدی.
پایین آمدن درخت از گربه.
زندگی بدون آب از گلوی ماهی پایین نمیرود.
جارو، شکم خالی سطل زباله را پر میکند.
فواره و قوه جاذبه از سربهسر گذاشتن هم سیر نمیشوند.
باغبان وقتی دید باران قبول زحمت کرده، به آبپاش مرخصی داد.
فاصله بین دوباران را سکوت ناودان پر میکند.
فریاد زندگی در سکوت گورستان تهنشین میشود.
همه مردم جهان به یک زبان سکوت میکنند.
زبان هم فیلتر دارد.
آثار:
کاریکلماتور - انتشارات نمونه - ۱۳۵۰
کاریکلماتور ۲ - انتشارات بامداد - ۱۳۵۴
کاریکلماتور ۳ با نام «با گردباد میرقصم» - انتشارات مروارید - ۱۳۵۴
کاریکلماتور ۴ - انتشارات مروارید - ۱۳۵۶
کاریکلماتور ۵ - انتشارات پرستش - ۱۳۶۶
کاریکلماتور ۶ - انتشارات مروارید - ۱۳۷۶
کاریکلماتور ۷ با نام «به نگاهم خوش آمدی» - انتشارات گلآقا - ۱۳۷۸
کاریکلماتور ۸ با نام «پایین آمدن درخت از گربه» - انتشارات مروارید - ۱۳۸۲
موش و گربه عبید زاکانی با طرحهای پرویز شاپور انتشارات مروارید - ۱۳۵۲
فانتزی سنجاق قفلی - انتشارات پویش - ۱۳۵۵
تفریحنامه (طرحهای مشترک بیژن اسدی پور و پرویز شاپور) - انتشارات مروارید - ۱۳۵۵
قلبم را با قلبت میزان میکنم "مجموعه کاریکلماتورها" - انتشارات مروارید - ۱۳۸۶