eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
280 دنبال‌کننده
2هزار عکس
267 ویدیو
90 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
زلفای قجری رِ درهم و بشکسته مکن واز درهای سِلامت رِ به روم بسته مکن واز گر ما رِ مِخْی‌ْ،‌ ها، نِمِخْیْ نه‌، دو کلیمه این‌بار مو رِ مثل همه‌بار خسته مکن واز یار اینجیه ا‌ِمشو مَخَن‌ آوازه موذن تام‌، خادم مِچِّد، درِ گلدسته مکن واز از زلف کُتا ابروی پیوسته شو و روز عمرم رِ کُتا، رنجُمِ پیوسته مکن واز
کاریکلماتورهای اشتراکی من و استاد ابوالقاسم صلح جو (پیرسوک) : 1_چون "نقاشی" بلد نبود، فقط خجالت" می کشید" 2_نقاش تا "علف" کشید، "نشئه" شد 3_با" جعل سند"،گوشه چشمی به من" انداختی" 4_آدم "گرسنه" ، چوب نداری اش را "می خورد" 5_ذهن" تاریکم" را، ادیسون هم نمی تواند" روشن" کند 6_با "تیغ" نگاهت، گوشم را "بریدی" 7_تا به" سلطانی" رسید، هر روز" شیشلیک" می خورد 8_با هلیکوپتر "آپاچی"،به قبیلهٔ سرخپوستان کمک رسانی کرد 9_چون پلک هایم می پرید،چشمم آب نمی خورد 10_اشکال "وزنی" داشت شعرم، رژیم گرفتم 11_موسیقی" مقامی "را خوب بلد بود، "رئيس اش" کردند 12_تا "میز ریاست" را برایم جور کند،" زیر میزی" دادم 13_"زخم" زبانم را "پانسمان" کردم 14_دلم را به" دریا" زدم، دردش گرفت 15_سرِ "سفرهٔ" خالی اش،سماق" مکیدم" 16_آنقدر همهٔ وعده هایت "عکس" شدند که در "آلبومم" جا نمی گیرند 17_آنقدر چوب صداقتش را "خورد" ، که از جان خود" سیر" شد 14 آبان 1403
سه بیت، سه نگاه، سه برداشت.. موسی خطاب به خداوند در کوه طورميگويد: اَرَنی : خود را به من نشان بده خداوند ميفرمايد: لن ترانی : هرگز مرا نخواهی دید. برداشت سعدی: چو رسی به کوه سینا ارنی مگو و بگذر که نیرزد این تمنا به جواب "لن ترانی" برداشت حافظ: چو رسی به طور سینا ارنی بگو و بگذر تو صدای دوست بشنو، نه جواب "لن ترانی" برداشت مولوی : ارنی کسی بگوید که ترا ندیده باشد تو که با منی همیشه، چه "تری" چه " لن ترانی سه بیت، سه نگاه، سه برداشت: مثل سعدی ، عاقلانه مثل حافظ ، عاشقانه مثل مولوي، عارفانه نتيجه: به تعداد افراد نگاه متفاوت ، تفسير متفاوت، و عملكردهاي متفاوت وجود دارد هرگز بدي و خوبي بجز در نگاه ما وجود ندارد من و تو با دستهاي خود دنيايمان را به هر رنگي بخواهيم ترسيم ميكنيم. بياييم با هم از امروز ،زيبا ترين برداشت ها را از دنياي اطرافمان داشته باشيم. 🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹محفل شعر قاصدک های نور🔹 🟢باحضور شاعر ارجمند دکتر محمد مهدی سیار از تهران🟢 ▫️مجری:جناب آقای کرونی 📌شاعران استانی با حضور 🔻آقای دکتر غلامرضا کافی 🔻آقای دکتر محمد مرادی 🔻خانم دکتر سیده اعظم حسینی 🔻آقای رضا طبیب زاده 🔻آقای هادی فردوسی 🟪همراه با برنامه های متنوع دیگر🟪 🟡تقدیر از مفاخر شعر دانشگاه 🟠صندلی داغ 🔵اجرای گروه فاخته 🟣دریافت تبرکی حضرت شاهچراغ (ع) ✨زمان برگزاری برنامه✨ 🌱یکشنبه ۲۰ آبان ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۸ ✨مکان برگزاری ✨ 🍀تالار فجر دانشگاه شیراز ✅ورود برای عموم آزاد است 🔴شام مهمان سفره بابرکت اهل بیت علیهم السلام خواهید بود🔴
در دل من چیزی ست مثل یک بیشه نور مثل خواب دم صبح و چنان بی‌تابم که دلم می‌خواهد بدوم تا ته دشت بروم تا سر کوه زندگی تابش نوری ست مرا می خواند 🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چون سرمه می‌وزی قدمت روی دیده‌هاست لطف خط شکسته به شیب کشیده‌هاست هرکس که روی ماه تو را دیده، دیده است فرقی که بین دیده و بین شنیده‌هاست موی تو نیست ریخته بر روی شانه‌هات هاشور شاعرانه شب بر سپیده‌هاست من یک چنار پیرم و هر شاخه‌ای ز من دستی به التماس به سمت پریده‌هاست از عشق او بترس غزل مجلسش نرو امروز میهمانی یوسف ندیده‌هاست
بحر طویل... دل در گرو عشق اگر داری و داری هدفی ناب مهیا شو و بشتاب نگو آه و نگو وای بیا در جهت شوق پی ِذوق نرنجان  و نرنج از سخن کس قوی باش و نخور غم چنان شیر مجسم بزن بر دل روباه و شغال  و همه ی دزد و دغل ها نزل لاف برو در پی ِ انصاف پی ِ قول و عمل ها به ایمان و عمل دور شو از حیله گری ها و جدل‌ها... که هر کس که زند لاف به تزویر و به اجحاف بماند ز هدف سست و سیه روی شود زآن همه تزویر کند گیر چو شمشیر که افتاده و پوسیده شده نرم تر از شیر نه آن شیر که در جنگل و صحرا به قدُّ و هنر و قدرت و قامت به ابرام و شجاعت کسی روبرویش نیست. همان شیر که در کاسه و نرم است گهی سرد و گهی گرم و گهی نیز ولرم است به یک ضربه شود پخش و پلا روی زمین توی هوا می رود از دست شود پست شود محو چنان کو همه گویند که نه بوده و نه هست... ایتا https://eitaa.com/joinchat/3838312753Cd75444eef6 تلگرام https://t.me/khoshdeltanzjedi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با خنده دل دوست تصرف بکنید در کوچه ی همدلی توقف بکنید شور و شعف و نشاط و آرامش را هر صبح به یکدگر تعارف بکنید
چند روزیست خرم گم شده پیجورم نیست من مرادم که خر ساده ی رنجورم نیست پاک چشم و دلش اندازه ی گنجشک و نجیب بارکِش ،حرف شنو، خوشکلِ مو بورم نیست خر نگو،! اسب عرب زِبْر و زرنگ و باهوش لَنگ می زد کَمَکی، کره ی تیمورم نیست آخرین مرتبه در مزرعه با نره خری درد دل کرده که عاشق شده ام زورم نیست پدرش کرده سفارش که ببر این خره را.. به چمن!،عذر به تقصیر که مقدورم نیست کاه کاهیده شده یونجه که نایاب شده حالت عر عر و تمکین به دستورم نیست شرمسار توام ای خر که نه آبی دارم.. و نه خاکی به سرم ، گل به سرِ گورم نیست رد او را زده ام تا در یک رستوران آشپز گفت برو حیف که ساطورم نیست دوستان شرح پریشانی من را خرکی کرده آواز و بگویید که سنتورم نیست «پدرام اکبری »
تو گذر کردنت از باغ انار آسان بود! دل خونین من اما، چه ترک‌ها برداشت
آسمان فرصت پرواز بلندی است ولی قصه این است چه اندازه کبوتر باشی .مشیری 🎧 📚🎧
﷽ فراخوان بیست‌و‌یکمین همایش ادبی سوختگان وصل - «مکتب نصرالله» تجلیل از سیدالشهدای مقتدر جبهه مقاومت «شهید سیدحسن نصرالله» و شهدای هم‌مکتب ایشان در دو بخش؛ شعر و داستان کوتاه مهلت ارسال آثار؛ 30 دیماه 1403 موعد: سه‌شنبه 30 بهمن ماه 1403 میعاد: تالار شیخ مرتضی انصاری دانشکده حقوق دانشگاه تهران ساعت 14 الی 17 نشانی ارسال آثار: Tehran.nahad.ir/svasl دفتر ادبیات و هنر نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری دانشگاه تهران کانال
گفت گلی از سر نخوت بخار کی ز تو هر خاطر خرم فکار میکنی از جلوه ناخوش مدام عیش تماشائی بستان حرام نقص کمالات چمن گشته‌ای مایهٔ بدنامی من گشته‌ئی خار بگفت اینهمه ای گل مناز دار نگه عزت و خارم مساز خاری من قدر تو کی کاسته قدر تو از خاری من خاسته مشتری ار هست به بازار تو دیده مرا گشته خریدار تو در حق من نخوت خود کن رها تعرف الاشیاء به اضدادها هر دو ز یک معدن و یک مخزنیم گر گل و گر خار ز یک گلشنیم هستی ما آنکه پدیدار کرد نقش تو گل صورت من خار کرد ای که گلی در چمن روزگار هان به حقارت منگر سوی خار نیست چو ظلمت چو بود روشنی نیست چو مسکین بکه نازد غنی نیست چو بیچاره شود چاره‌ساز از صفت خویش کجا سر فراز نیست چو عاشق چه کنی حسن روی با که دهی عرضه همی رنگ و بوی نیست چو سامع چه کنی با بیان با که نهی صحبت خود در میان حاصل مطلب منگر چون صغیر هیچیک از خلق جهانرا حقیر
🔹محفل شعر قاصدک های نور🔹 🟢باحضور شاعر ارجمند دکتر محمد مهدی سیار از تهران🟢 ▫️مجری:جناب آقای کرونی 📌شاعران استانی با حضور 🔻آقای دکتر غلامرضا کافی 🔻آقای دکتر محمد مرادی 🔻خانم دکتر سیده اعظم حسینی 🔻آقای رضا طبیب زاده 🔻آقای هادی فردوسی 🟪همراه با برنامه های متنوع دیگر🟪 🟡تقدیر از مفاخر شعر دانشگاه 🟠صندلی داغ 🔵اجرای گروه فاخته 🟣دریافت تبرکی حضرت شاهچراغ (ع) ✨زمان برگزاری برنامه✨ 🌱یکشنبه ۲۰ آبان ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۸ ✨مکان برگزاری ✨ 🍀تالار فجر دانشگاه شیراز ✅ورود برای عموم آزاد است 🔴شام مهمان سفره بابرکت اهل بیت علیهم السلام خواهید بود🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صفوف "مژه" کشیدی به شرق و غرب نگاهت برای کشتن یک دل کشیده‌ای چه سپاهی
هرجا قدم زدی گلی از خاک سر زده است بعد از تو شاخه های گل آیینه دار تست...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جمعیم...مفردیم؟...یک عمر گذشت خوبیم....یا بدیم؟... یک عمر گذشت اندازه یک بازی قایم باشک تا چشم بهم زدیم یک عمر گذشت
سعدی/تلفیقی
عمری کشیده نازِ نگاه تو را غزل برخاسته به حرمت عشقت به‌پا غزل این قاب‌ها برای نگاه تو کوچک‌اند باید سرود عشق تو را در فراغزل وقتی که در هوای تو درد و دوا یکی است هم درد من غزل شده و هم دوا غزل! من قول داده بودم عزیزم که بعد از این دیگر مزاحمت نشوم گرچه با غزل من را ببخش -اگرچه مقصر نبوده‌ام- پای تو را کشیده به این ماجرا غزل! گفتند ابتدا تو غزل را سروده‌ای اما سروده است گمانم تو را غزل این‌بار هم نشد بشود شاعری کنم؛ از من چقدر فاصله افتاده تا غزل تسلیم آیه آیهٔ قرآنِ چشم‌هات در پیشگاه عشق تو ما هیچ، ما غزل!
از پیِ بهبودِ دردِ ما دوا سودی نداشت هرکه شد بیمارِ درد عشق، بهبودی نداشت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برگزیده کشوری  بخش ویژه هئیت داوران  بانوی مرز نشین تایباد  با موضوع سفیران سلامت تقدیم به سفیران عشق ..... عشق بازی می کنی با اضطراب این روزها.. رنج را سر می کشی همچون شراب این روزها چشم هایت گرچه لبریزاست از باران ولی می چکد از دست هایت آفتاب این روزها عشقِ شیرینت، شکوهِ شورِ فرهادست وبس کوه می افتد به پایت باشتاب این روزها قاب چشمانت زبس پرواز دیده روز وشب می کشد بر بوم دل چشمی پر آب این روزها دوش همچون یاس بودی در لباس عرشیان ! رفته بود از بینتان گویا حجاب این روز ها بالهایت هدیه می کرد آسمان را برزمین   رفته بودی بزم نور و ماه تاب این روز ها می وزید از بین لبهایت گل اَمّن یُجیب... تا ملائک، تاخدا، در استجاب این روزها شهر در آغوش یلدائیِ مهرت آرَمید بس که کردی از خوشی ها اجتناب این روزها نور می آید، به جامی عشق؛ مهمان می شوی فصل آذر می شود، پا در رکاب این روز ها