دست طمع چو پیش کسان کرده ای دراز
پل بستهای که بگذری از آبروی خویش
#نظیر_نیشابوری
توصیه شاعر آیینی کشور به حضور شاعران فارس در جشنواره کتابخوانی رضوی - اقتصاد آینده نیوز
http://www.eqtesadayandehnews.ir/fa/news/497059/%D8%AA%D9%88%D8%B5%DB%8C%D9%87-%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1-%D8%A2%DB%8C%DB%8C%D9%86%DB%8C-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1-%D8%A8%D9%87-%D8%AD%D8%B6%D9%88%D8%B1-%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3-%D8%AF%D8%B1-%D8%AC%D8%B4%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%B1%D9%87-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B1%D8%B6%D9%88%DB%8C
"سمبولیسم انتقادی و شعر شاملو"
سمبولیسم انتقادی، با نگاهی انسانی و معتدل به انتقاد از وضعیت موجود میپردازد و بهسازی رابطهها و رفتارهای اجتماعی را تنها راه رسیدن به جامعهای نسبتا آرمانی میداند؛ بیآن که الگویی از یک جامعه ی کاملا آرمانی ارائه دهد. پس از نیما بسیاری از اشعار اجتماعی شاعرانی چون: احمد شاملو، فروغ فرخزاد و برخی شعرهای اخوان، شفیعی کدکنی، محمدعلی سپانلو و... را از این دست میتوان دانست. سمبولیسم انتقادی از منظر بستر انتقادها و تاکیدی که شاعر بر فرد یا جامعه دارد به دو موج سمبولیسم انسانی و شهری نیز قابل تقسیم است؛ البته در کنار این دو شاخهی اصلی، میتوان از نوعی دیگر با عنوان سمبولیسم طبیعتگرا نیز نام برد که در حد فاصل سمبولیسم فردی و اجتماعی قرار میگیرد. دیگر ویژگیهای اصلی سمبولیسم انتقادی را میتوان این گونه طبقهبندی کرد:
-نزدیکی به بوطیقای شاعرانهی نیما بیش از دیگر جریانهای شعر اجتماعی و امکان برداشت چندلایه از شعرها.
-استفاده از تمام امکانات موسیقایی شعر نیمایی، بلند و کوتاهشدن قابل توجه مصراعها، کاربرد نسبی قافیه و استفادهی بیشتر از وزنهای مرسوم بحر رمل، مضارع و هزج.
- تکرارشوندگی نمادهای طبیعی و عمدتا منفی در شعرها و همچنین بهرهگیری از فضاسازی برای ترسیم وضعیت نابهسامان جامعه.
- غلبهی سیاهی و فضای یاسآلود بر شعر و توجه بیشتر به فردیت در مقایسه با جریان سمبولیسم سیاسی.
-گسترهی دامنهی واژگان و تنوع لحن و شگردهای زبانی شاعران.
- اندیشهمحوری، توجه به مخاطب خاص و وسعت دایرهی تفسیر اشعار و نمادهای آن.
شعر زیر از احمد شاملو را می توان نمونهای موفق از سمبولیسم انتقادی دانست.
"مه"
بیابان را سراسر مه گرفته است.
چراغ قریه پنهان است؛
موجی گرم در خون بیابان است.
بیابان – خسته
لببسته
نفس بشکسته
در هذیان گرم مه عرق میریزدش آهسته
از هر بند.
«-بیابان را سراسر مه گرفته است. (میگوید به خود عابر)
«سگان قریه خاموشند.
«در شولای مه پنهان، به خانه میرسم، گلکو نمیداند. مرا ناگاه در
درگاه ميبیند
به چشمش قطرهاشکی بر لبش لبخند، خواهد گفت:
«-بیابان را سراسر مه گرفته است … با خود فکر میکردم اگر مه
همچنان تا صبح
[میپايید مردان جسور از خفیهگاه خود به دیدار عزیزان باز میگشتند».
بیابان را
سراسر
مه گرفتهاست.
چراغ قریه پنهان است؛ موجی گرم در خون بیابان است.
بیابان- خسته لببسته نفس بشکسته در هذیان گرم مه عرق میریزدش
آهسته از هر بند...
"نیما و پیروانش: جریانشناسی شعر نیمایی"
#شعر_معاصر
#شاملو
https://eitaa.com/mmparvizan
اشعار ضرب المثلی
حسن حاج صدری
قسمت اول
ضرب المثل ها سخنان حکیمانهٔ موجز و پر مغزی است که در ذهن و زبان مردم جاری و ساری می شود و معمولاً اندرزی حکیمانه یا داستانی عبرت آموز در خود نهفته دارد
در همه فرهنگها و زبانها ضرب المثل وجود دارد هر ملتی که تاریخ دراز دامن و تمدنی کهن داشته باشد حجم ضرب المثل هایش بیشتر است
مردم معمولاً برای آنکه مقصود خود را بهتر و موثرتر بفهمانند از ضرب المثل استفاده میکنند چون ضرب المثل حکمت فشرده ای است که از دل یک فرهنگ زاییده می شود
معمولا این ضرب المثل ها را شاعران حکیمان و اندیشمندان میآفریند که گاهی یک مصراع یا یک بیت است و گاهی یک جمله و عبارت منثور است که مورد توجه و تامل قرار میگیرد و مردم با برداشتی مناسب آن را در موقعیتی مناسب به کار میگیرند
ضرب المثل ها چون تجلی فرهنگ، اندیشه و آداب و عادات مردم یک جامعه است در واقع رسالتی تربیتی و آموزشی هم به عهده دارند
آنچه باعث میشود سخنان حکیمانه و نغز شاعران به صورت ضرب المثل درآید و در ذهن و زبان مردم جاری شود به چند عامل مهم بازمیگردد:
فصاحت و روانی آن سخن، رسایی و شیوایی، ایجاز و اختصار، مفاهیم و معانی نغز و کمال یافته و جامع الاطراف، سرعت انتقال، سهولت تلفظ و حفظ آن سخن، قدرت جذب و سرعت انتشار، موسیقی گوشنواز و آهنگ زیبا باعث می شود شعری که حاصل تخیل و اندیشه شاعر است به سرعت رواج پیدا کرده به صورت ضرب المثل در آید
در زبان فارسی اشعار و سخنان سعدی، مولانا ،صائب تبریزی ،حافظ، نظامی و فردوسی به نظر میرسد بیش از شاعران دیگر حکم ضرب المثل یافته باشند و در بین خواص و عامه مردم رایج شده اند
بیش از همه شاعران پارسی گوی سعدی جایگاه برتر و والاتری دارد زیرا صدها سخن و شعر حکیمانه و هنرمندانه او به صورت ضرب المثل درآمده است
سعدی در بوستان و گلستان مفاهیم عالی تربیتی، اخلاقی و اجتماعی را با جادوی کلام خود وهنر ویژه اش بر ذهن و زبان مردم جاری ساخته و این مهم صورت نگرفته جز آن که او حاصل تجربه های زندگی را با حکمت ایرانی درآمیخته و به منصه ظهور رسانده است
ابیات زیر از سعدی و شاعران دیگر حکم ضرب المثل یافته اند
🔰سعدی:
🔹با سیه دل چه سود گفتن وعظ
نرود میخ آهنین در سنگ
🔹امیدوار بود آدمی به خیر کسان
مرا به خیرتوامید نیست شرمرسان
🔹عاقبت گرگ زاده گرگ شود
گرچه با آدمی بزرگ شود
🔹از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
🔹به پایان آمداین دفترحکایت همچنان باقیست
به صد دفتر نشاید گفت حسب الحال مشتاقی
🔹از هر چه میرود سخن دوست خوشتر است
پیغام آشنا نفس روح پرور است
🔹گفتم که الف، گفت دگر هیچ مگو
در خانه اگر کس است یک حرف بس است
🔹پرتونیکان نگیرد هرکه بنیادش بد است
تربیت نا اهل را چون گردکان بر گنبد است
🔹اول اندیشه وانگهی گفتار
پای بست آمده است و پس دیوار
🔹 این دغل دوستان که میبینی
مگسانند دور شیرینی
سوریه در بلای ِ اکبر رفت...
یک دو هفته نشد یهو در رفت
فوری و با شتاب و با سر رفت
وطنش را گرفت اسرائیل
بی وطن شد به جای دیگر رفت
چارده سال با ولع جنگید
چند روزه نشد که مضطر رفت
همه را ، جا گذاشت از ترسش
او که با بچه ها و همسر رفت
نیست معلوم تا کجا رفته
گرچه معلوم شد که آخر رفت
خبر آمد که شد پناهنده
نزد پوتین ، ذلیل و پنچر رفت
خاک بر سر شد و خجل زیرا
بی کس و بی رفیق و یاور رفت
غرب ای غرب ، اُف به امیالت
چون اسد با تو شد برادر رفت
ای دغلکارهای بی وجدان
آنکه گفتید می شود شر رفت
شر فراگیر تر شده ، حالا
داخل شر تمام کشور رفت
مردم سوریه ذلیل شدند
صهیونیزم آمده ، اسد گر رفت
آی اعراب یادتان باشد
که اسد از شما مکدر رفت
یاری ِ صهیونیزم ها کردید
خاکتان زیر یوغ کافر رفت
سرتان زیر پای اسرائیل
مثل قذافی ِ محقّر رفت
مثل صدام و همچنان کرزای
که شکستند چون ستمگر رفت
ای جوانان سوریه هشدار
بر گلوی غرور خنجر رفت
آن که با صهیونیزم همدل شد
بارها در مصاف حیدر رفت
خوشدل از صهیونیزم هرکس شد
از یَدَش خاک و آب و لشکر رفت
ایده ی ِ نیل تا فرات از اوست
سوریه در بلای اکبر رفت
#محمد_جعفر_زارع_خوشدل ۱۰۰۸
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/3838312753Cd75444eef6
تلگرام
https://t.me/khoshdeltanzjedi
#سوریه #اسد #صهیونیزم_اسرائیل #هشدار #فرار #طنز_تلخ #عشق_امید #حق_خواهی
May 11
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد؛ نیامدی / مهدی جهاندار
چه روزها كه يك به يك غروب شد، نيامدي
چه بغض ها كه در گلو رسوب شد، نيامدي
خليل آتشین سخن، تبر به دوش بت شكن
خداي ما دوباره سنگ و چوب شد، نيامدي
براي ما كه خسته ايم و دلشكسته ايم ، نه
ولی براي عده اي چه خوب شد نيامدي!
تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام
دوباره صبح، ظهر، نه، غروب شد نيامدي...
ای مردِ بی پایان
چه دلهره ی بی پایانی !
به ساعت هشت
به زمان هشت
یا امام رضا!
غروب
دعای توسل
دست به دعا دل ها به درد آمدند
چشمها فوران کردند
دستها به آسمان پرکشیدند
دلها غمگین
لحظه ها سنگین
موسیقی پر سوزگریه
ای دلسوز کشور
ای شبت کشور
ای روزت کشور،
ای دستگیر نداری ها
ای چشم بیداری ها
ای مرد سفرهای سخت
سفرهای تا دیروقت
سفرهای بی سُفره
سفرهای بی پاداش
ای مرد ادب و خاموشی
مرد عفو و چشم پوشی
نامت
تا همیشه
در بارگاه خدمت
در کلبه ی دلجویی ها
جاودانه است
و
عکست
تا همیشه
بر دیوار دل ها،
نصب خواهد بود
آه ای ابراهیم
که در آتش سانحه سامان گرفتی
آن آتش
بر تو گلستان بود،
گلستان باد!
زلیخا بنی ایمان
faghani.gif
7K
بابا فغانی شیرازی از آخرین شاعران سبک عراقی در سدهٔ نهم هجری بود که برخی او را از پیشگامان سبک هندی و به ویژه سبک وقوع در شعر فارسی میدانند. و در جوانی به هرات سفر کرد و به ملاقات جامی رسید. از طریق او با عرفان آشنا شد. پس از چندی به آذربایجان و سپس به خراسان و فسا رفت و در آخر در طوس ساکن شد. در سال آخر عمر از میگساری توبه کرد و در مشهد ساکن شد.
بابا فغانی در ۹۲۵ هجری قمری درگذشت. اواخر زندگی او مقارن با سلطنت شاه اسماعیل صفوی بود.
#معرفی_شاعر #بابافغانی
یا امام زمان(عج):
کاش ما با تو سر صحبتمان گل می کرد
به تو بیش از همگان رغبتمان گل می کرد
و تو می آمدی و در گذر کوچه ی عمر
غنچه غنچه دل پر محنتمان گل می کرد
می رسیدی تو به همراه نسیم و باران
و کویـر عطشِ غربتمان گل می کرد
با تو شب از دل تنهایی ما پر می بست
صبح در گوشه ی هر خلوتمان گل می کرد
گر تو می آمدی ای چشمه ی آیینه و نور
پیچک عشق تو بر قامتمان گل می کرد
کاش می شد به رگ غیرتمان بر می خورد
یا که ما با تو سر صحبتمان گل می کرد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#علی_حسینقلی_زاده
May 11
فرصت عشق مهم نیست اگر کم باشد
لیک حوای کسی باش که آدم باشد...!!!
#جلال_پرآذر
عشق، امید ، انتظار...
جستجو در نحوه ی کردار این و آن خطاست
چشم می بیند ولی دل آه و زاری می کند
چشم ِ خود را بر نظربازی ِ بدکاران ببند
چشم ِ بسته می تواند، بردباری می کند
هر کسی کو بردباری می کند بی قید و شرط
خویش را سرشار ِ شوق رستگاری می کند
هرکسی با غمگساران رفت، غمگین می شود
هر کسی از غم رها شد پایداری می کند
در هجوم مشکلات زندگی خود را نباز
مرد اهل زندگانی ، پافشاری می کند
عشق را تقدیم سیّاسان بی ایمان مکن
عاقبت روزی تو را از خود فراری می کند
"یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور"
ای بسا یعقوب که چشم انتظاری می کند
"ای زلیخا دست از دامان یوسف باز دار"
او زمستان را به لطف خود بهاری می کند
خوشدلی گر اتفاق افتاد از دستش مده
این پدیده هر کجا شد شهریاری می کند
آفرین بر آن رفیقی کز رفیقش دل نکند
از برای عهد و پیمان استواری می کند
#محمد_جعفر_زارع_خوشدل ۱۰۰۹
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/3838312753Cd75444eef6
تلگرام
https://t.me/khoshdeltanzjedi
#قطعه #امیدواری #انتظار #وفاداری #عشق_زندگی #زمستان_سرما #بهار #شعر_ادبیات_شاعر #اشعار_آئینی_اجتماعی_عاشقانه
🌱 سلام ودرود به دوستان محفل قند پارسی
⭕️بعد از برنامه آیین رونمایی از کتاب (شی رس خاتون) دکتر کافی
در صورت تمایل می توانند ،فیلم یا تئاتر،هرکدام دوست داشتند ،ببینند!
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
رباعی
رو کرد به آسمان و از دنیا رفت
پژمرد چه شادمان و از دنیا رفت
خوشبخت گل است، گل... که قدر دو سه روز
خندید به این جهان و از دنیا رفت
#حامد_طونی
فریبا کریمی نویسنده:
تیله های رنگ رنگی
ـ محمد بیا عزیزم
این تیله هارابرای تو خریدم
میدونم تیله بازی را خیلی دوست داری
ولی باید قول بدهی بعد از نوشتن
تکالیفت با آنها بازی کنی
- وای شکرا امی شکررا امی
چه رنگهای قشنگی دارد ،قرمز،سفید،سبز...
- بله جان دلم مثل چشمهای زیبای تو
- اجازه هست بروم به حبیب. نشان دهم ؟
- برو ولی زود برگردد و تکالیفت را انجام بده
- چشم امی زود. میایم
با اسکیتهایم میرم ...
محمد با اسکیت هایش در حالی
که مشتش پر از تیله های رنگی بود
در راه آسمان پیش میرفت
صدای انفجار مکرا در غزه شنیده میشد
هوهو. چی چی
قطار ما خوشحال
هو هو چی چی
داره میره خراسان
مامان داره میخنده
خواهرم خوشحال
میریم به مشهد
ما سه تایید مسافریم
میریم زیارت
هو هو چی چی چی
مادر میگه
امام رضا
خیلی دوستون داره
دعا کنید برای همه
قطار ما خوشحال
میریم سفر سوغاتیا
میخریم
برای آقا جون و مامان جون
عمه ها و عموها
خاله پری دایی رضا
هو هو چی چی
قطار ما خوشحال
مامان آورده همراش
عکس بابا تو جبهه
تا بابا هم
بیاد سفر
پیش امام رضای مهربون
پنجره فولاد
اسمت را هجی میکنم
دو بخش است
بخش اول تو
بخش دوم تو
دوست داشتنت
را کبوترانه پرواز میدهم
تا صحن و حرم
اذن ورود
سلام بارانی
سبد سبد حاجت
مینشینم
پای پنجره ای از نور
تو میایی
عطر یاس
میپیچد
کبوتران پر میکشند
آسمان
بر زمین
غبطه
میخورد
با تو ای
رضای حق
آهوی دلم
گمشده
در کوچه های غم
هراسان
پی پناه آمده
ای ضامن آهو
فریبا کریمی