« فردای تپیدن »
باز بوی بهار می آید
عطر گیسوی یار می آید
سایه ای در غبار می آید
بوی آن تکسوار می آید
فتنه هر چند خصم-تحریک است جاده هر چند موی-باریک است
آسمان گر چه فتنه-تاریک است صیحه آمد که صبح، نزدیک است
گر چه جان بر بلا سپر کردیم
خم به ابروی خود نیاوردیم
تشنه ی تیغِ آن اَبرمردیم
ما که از عشق بر نمی گردیم
سر نباید که باز بستانیم
چون غبارش مگر برافشانیم
عشق را راه و رسم اگر دانیم
« سر ببازیم و رخ نگردانیم »
بی تو آن داغ دیده ام که مپرس نفس-آتش تپیده ام که مپرس
« دردِ هجری کشیده ام که مپرس زهر هجری چشیده ام که مپرس »
باز بوی بهار می آید
عطر گیسوی یار می آید
سایه ای در غبار می آید
بوی آن تکسوار می آید
از دل شب عبور خواهد کرد
خاک را ناصبور خواهد کرد
شهر را غرق نور خواهد کرد عشق روزی ظهور خواهد کرد
برق شب سوز بین سلاحش را حکمِ خونِ ستم مباحش را
آتش نعل ذوالجناحش را
بانگِ « حی علی الفلاحش » را.
ای همه در هوس به خود مشغول !
« کُلٌُّکُم راعُ و کُلٌُّکُم مَسؤول»!
عشق مانده ست از شما مسلول
«أین مَن یَطلُبُ دَم المقتول؟»
تا چو تیغ از نیام بر خیزد
و به قصد قیام برخیزد
از پی انتقام بر خیزد
به تقاص امام برخیزد
او وَ هر کس که هست یارش نیز تیغ خونریز ذوالفقارش نیز
مرکبِ آسمان-غبارش نیز
سیصد و سیزده سوارش نیز
می رسد تا کسی ستم نکند
کفر و اسلام را به هم نکند
حمله بر عصمت حرم نکند
سرِ خورشید را علم نکند
می رسد خواب جیفه را گیرد دست اهل صحیفه را گیرد
تا مهارِ خلیفه را گیرد
انتقام سقیفه را گیرد
می رسد تا ستم تَقّیه کند
وَ علی نقل شقشقیّه کند
ذوالعطا دست بر عطیّه کند مصطفی عزم بر سَریّه کند
تا که پای گریز را بندد
به کمر تیغ تیز را بندد
زخمِ خونابه ریز را بندد
بازوی آن«عزیز» را بندد
می رسد میر کاروان باشد
بر سر عشق سایبان باشد
در رهِ شام ساربان باشد
زینب(ع) از خصم در امان باشد
باید آن روز آتش انگیزیم
کفر و الحاد را به هم ریزیم
مُرده زنده به او در آمیزیم
از کفن،تیغ بسته بر خیزیم
آتش آلود عشق می آید دوست فرمود، عشق می آید
«آه چون رود عشق می آید
دیر یا زود، عشق می آید»
غلامرضا کافی
#امام_زمان_عج_مناجات
ای آشکارِ از همه پنهان، ظهور کن
تا جان به لب نیامده، ای جان! ظهور کن
خورشید آسمان علی! آشکار شو
ماه تمام #نیمه_شعبان! ظهور کن
جاء الحق است زینت دیوارهای شهر
برگرد ای بشارت قرآن! ظهور کن
خشکیم، بایریم، کویریم، تشنهایم
بی حاصلیم حضرت باران! ظهور کن
من ظلمتم به تو نرسم دیر میشود
پس لطف کن به قلب من الآن ظهور کن
بر خاکهای فکه، شلمچه، دوکوهه، فاو
با خون نوشتهاند شهیدان: ظهور کن
::
مسمار شاهد است که زهرای مرضیه
میگفت پشت آن درِ سوزان ظهور کن
آقا به حق دست بریده بیا بیا
آقا به حق ساقی طفلان، ظهور کن
آقا به حق آن لب عطشان بیا بیا
آقا به حق آن تن عریان، ظهور کن
آقا به حق آن سر مابین طشت زر
آقا به حق آن لب ودندان، ظهور کن
✍ #محمدعلی_بيابانی
📝
نامهایی به امام منتَظَر
چرخیده مفت این روزگارم؛ بیهوایت
اصلا نمیدانم هوای تو؛ چگونهست
هی بر زبان دارم دلم تنگ ظهورست
تصویر دلتنگی برای تو چگونهست؟!
از صبح تا شب فکر خواب و خوردنم؛ سخت
با هر اذان موج صدای تو چگونهست؟!
وقت دعا یاد وحیدم که طریدست؟
حال شرید سالهای تو چگونهست؟
چشمان تو هر صبح و شب در خون نشسته
شور و شعور کربلای تو چگونهست؟
من منتظر هستم بگیرم حاجتم را
کاری ندارم که دعای تو چگونهست
ای خاک بر من، خاک بر این انتظارم
یادم بده آقا! گدای تو چگونهست؟
فوزیه ثابت از گراش
عضو کانال
سلام بر دامان پاک حضرت نرجس و فرزند موعودش...
انجیل های باکره ی پاک سربراه
در خواب دیده اند زنی پا به پای ماه
می آید و تداوم ایل است دامنش
لبریز مژده های اصیل است دامنش
آیات ناشنیده ی دیرین می آورد
بذر بهارهای نخستین می آورد
با حرزی از تنفس سبز بهارها
رد می شود شبیه نسیم از حصارها
با حرزی از توسل سبز مناره ها
رد می شود به کوری دارالاماره ها
در بقچه اش ملاحت یک دشت مریم است
یک عطر آشناست اگر چند مبهم است
در دامنش شکوفه به تایید می رسد
چشمش به نسل چارم خورشید می رسد ۱
"نرگس" شده که بین گل و برف پل شود
نام شناسنامه ایِ هر چه گل شود
"صیقل" شده که آینه باشد برای نور
چشم بد از تلالو آیینه اش به دور!
در بقچه اش تلاقی باران و گندم است
فرقی نمی کند که ز اقلیم چندم است
"نان"و "شفا"ست ارثیه ی خانواده اش۲
لبریز معجزه ست پَر شال ساده اش
آنک به شوق روی عزیزی رسیده است
با رخت ناشناس کنیزی رسیده است
با یک بهار "سوسن" او سبز می شود!
اردیبهشتِ دامن او سبز می شود!
تقویم های منتظر از نسل "انتباه"
در خواب دیده اند زنی را که پابه ماه
خود را میان هاله ای از راز می کشد
شب را به آستانه ی اعجاز می کشد
ناگاه فصل روشن تقدیر می رسد
موعودِ جاده های نفس گیر می رسد
آنک به رغم شکِّ افق های بی طرف
باران شبانه می رسد ای کاسه ها به صف!
آیات رستخیز! از اینجا گذر کنید!
شور شکفتن است زمین را خبر کنید!
گهواره های جازده! ایمان بیاورید!
قنداقه های دغدغه! انسان بیاورید!
ای بادهای گمشده در ازدحام دیو
فصل رسیدن است سلیمان بیاورید!
در ذکر لای لای، شمایان که مادرید!
هر بیت، شَرزگانِ رجزخوان بیاورید!
مرغان پرسه در گذرِ خاکروبه، نه
"مرغان پرگشوده ی طوفان" بیاورید! ۳
بازارهای رد شده در هر "مکاسبی"۴
در دکه های خویش مسلمان بیاورید!
ای دشت های در قرق گرگ،باز هم
پیغمبری به هیات چوپان بیاورید!
مرداب ها به ساحتتان طعنه می زنند
ای رودهای یخ زده "طغیان" بیاورید!
باور نمی کنند گر اعجاز غنچه را
آیاتی از مسیح به برهان بیاورید!
ای تیغ و تیر! مژده ی صبح ظهور را
چاووش از دیار شهیدان بیاورید!
ایمان بیاورید! مجال درنگ نیست
ما خواب و آن "نرفته" بیاید، قشنگ نیست
ایمان بیاورید که بر خواب های ماه
تعبیر رفته است کسی می رسد ز راه...
۱- اشاره به جایگاه حضرت مسیح در آسمان چهارم، جایگاه خورشید
۲- اشاره به معجزه ی نان و شفا در انجیل متّی
۳- تعبیری از شاعر بزرگ، شفیعی کدکنی
۴- کتابی از شیخ مرتضی انصاری حاوی مباحث اجتهادی فقهی در به ویژه در بخش معاملات.
( نرگس،صیقل و سوسن نام هایی ست که برای مادر امام زمان سلام الله علیهما نقل شده است).
#حضرت_نرجس
#نیمه_شعبان
#امام_زمان
#ظهور
#حضرت_صاحب
#سیده_اعظم_حسینی
.............................
کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی
@SayyedeAzamHoseini1
قرار سینه ی زهرا تویی که می آیی
امید آخر دنیا تویی که می آیی
بهار ها همگی آمد وتمام شدند
بهار واقعی ما تویی که می آیی
#حسین کیوانی
اللهم عجل لولیک الفرج
«تا بهارها»
ما خستهایم، خسته از این انتظارها
فکری بکن برای دل بیقرارها
دلهایمان شکسته، نداریم چارهای
دل نازکیم جان خودت ما دچارها
از جبر روزگار گریزان و هر نفس
شرمنده از گناه و تبِ اختیارها
ما را ببخش بَد شده و پیش روی غیر
نام تو را صدا زده بینِ شعارها
با پاکی و خلوص وجودت چُنان نسیم
از قلبهایمان بتکان این غبارها
بی روی تو شکوفه ندادهست شاخهای
خورشید پشتِ ابر بیا محضِ نارها
پاییز آمده ست بماند تمام سال
تقویم عمر را برسان تا بهارها
برهان تویی که مسئلهها با تو حل شود
ای حجت و دلیل همه اعتبارها
ما را ببر به دیدن صبح پس از ظهور
ای عشق، ای بهانهی شب زنده دارها
#پروین_جاویدنیا
#امام_زمان(عج)
#شعر_آیینی
@parvin_javidnia1359