eitaa logo
قرار اندیشه
245 دنبال‌کننده
498 عکس
236 ویدیو
5 فایل
✦؛﷽✦ 🍀چیزهای زیادی برای دیدن هست، ولی چه وقت می‌توان دید؟ قرار اندیشه، محفلی است برای دیدن‌های ساده و گفتن‌های بی‌پیرایه تا لابلای قلم‌زدن‌ها خود را بیابیم و تحقق خود را رقم زنیم... راه ارتباط: @ta_ghaf @Rrajaee
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از فرصت…
@forsat_sohaهیئت هنر اصفهان جلسه یازدهم.mp3
زمان: حجم: 35.16M
🎙«این قصه بی حضور تو معنا نمی‌شود» 🔹سلسله جلسات «واره» 👤حجت‌الاسلام امیر نجات بخش 🔸جلسه یازدهم 💠به مناسبت تولد حضرت معصومه (س) و روز دختر 📆 یکشنبه،۲۳اردیبهشت ماه 1403 📍دانشگاه هنر اصفهان|هیئت هنر اصفهان @forsat_soha
اخلاق در زندگی کنونی.MP3
زمان: حجم: 36.59M
🎙 🔹متن خوانی و گفتگو 🔹کتاب "اخلاق در زندگی کنونی و شرایط اخلاقی پیشرفت و اعتلای علوم انسانی" دکتر داوری 🔹بخش چهارم: نسبت تاریخی میان علم و اخلاق 🔹فصل چهارم: علم در دهه‌های اخیر 🔹 ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ @gharare_andishe
گویا این سنت انقلاب اسلامی است، آنان که خالصانه خدمت می‌کنند را خوب خریداری می‌کنند... رقص جولان بر سر میدان کنند رقص اندر خون خود مردان کنند @gharare_andishe
6.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 سخنان امام خمینی (ره) صبح روز ۹ شهریور ۱۳۶۰ ساعتی پس از ترور ناجوانمردانه شهید رجائی و شهید باهنر @gharare_andishe
لیک مرگِ دیگری هم هست دردناک اما شگرف و سرکش و مغرور مرگِ مردان ، مرگِ در میدان با تپیدن های طبل و شیونِ شیپور با صفیر ِ تیر و برق ِ تشنه ی شمشیر غرقه در خون پیکری افتاده در زیرِِ سمِ اسبان وه چه شیرین است رنج بردن پا فشردن در ره ِ یک آرزو مردانه مردن ! وندر امید ِ بزرگ ِ خویش با سرود ِ زندگی بر لب جان سپردن آه ، اگر باید زندگانی را به خون ِ خویش رنگ ِ آرزو بخشید و به خون ِ خویش نقش ِ صورت ِ دلخواه زد بر پرده‌ی امید   من به جان و دل پذیرا می شوم این مرگ ِ خونین را @gharare_andishe
به لحظه‌های آخر فکر می‌کنم.. وقتی که سقوط بالگرد شروع شد.. حتما باهم سلامی به حسین بن علی داده‌اید... دوخط روضه... و تمام و بعد از آن جواب سلام‌تان را در محضرش شنیدید... هنیأ لکم..... ✍ @gharare_andishe
این روزها، با اتفاقات اخیر، نیاز هرچه بیشتر به داشتن زبانی که بتواند رویدادها را معنی وسیع و گسترده بدهد، حس می‌شود، صحنه‌ی سیاست و دیپلماسی در ایران، این روزها ورق جدید خورده و شاید بتوان گفت آینده‌ی انقلاب در همین رویدادها واضح‌تر خود را نشان می‌دهد، راهی که صدق خود را با شهادت، نشانمان می‌دهد، از چه مسیری میگذرد؟! شهادت هنر مردان خداست و این هنر چگونه خود را آشکار می‌کند؟ هنر، عالمی را حاضر کردن است و این متفاوت است با به کار بردن راهکارهای دیپلتماتیک و شاید بتوان گفت در میدان عالمی این چنین، سیاست، جمع و تفریق جبری منافع و مضرات نیست، بلکه غایت، آینده‌ی ایران است و هرکس در این وادی قدم گذارد و بتواند، پروای چنین عالمی را داشته‌باشد، میتواند در مقام شهادت حاضر شود. @gharare_andishe
رفته‌ام گلستان شهدا... آنجا که وقت دلتنگی، مأمن است؛ مردم دسته دسته می‌آیند... در حسینیه نشسته‌ام؛ چه اشک‌ها که در چشم‌ها به دنبال بهانه است برای ریختن... همه منقلبند ...کنار خانومی می‌نشینم. بی‌تاب است...مدام اشک می‌ریزد...می‌گوید: «من هنوز داغ امام خمینی را یادم نرفته... داغ بهشتی و هفتاد و دو تن، داغ رجایی و باهنر، داغ حاج قاسم»... نام «شهید رئیسی» که می‌آید، انگار همه آن داغها برایش تازه شده... گریه امان نمی‌دهد. می‌گوید: «باورکردنی هست این همه معنویت روز میلاد امام رضا؟ همه‌اش به برکت این سید است...» دلهایمان به لرزه درآمده و اشکهایمان جاریست... لابلای گریه می‌گوید: «همه دعایم این است که در راه انقلاب بمانم. می‌شود ما هم به درد انقلاب بخوریم؟ از ما هم کاری می‌آید؟» و تو گویی شهید، همین راه است... همین تمنا و آرزوست و ما را در این تمنا قرار می‌دهد. می‌شود ما هم به درد انقلاب بخوریم؟ می‌شود این تمنا همه وجود ما را هم بگیرد؟ می‌شود آنچه او را عاشق خود کرده بود، ما را هم ببرد؟ و راستی شهید جمهورمان امروز چقدر این نوا را بین ما طنین‌‌انداز کرده بود: ای صفای قلب زارم هرچه دارم، از تو دارم تا قیامت ای رضا جان سر ز کویت برندارم @gharare_andishe
3.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چه شد ناگهان؟ ناگهانی بود؟! تا آخرین لحظه برای من قابل تصور و پذیرش نبود... همه اشک ریختیم ...هزاران بار به یاد سادگی و بی‌طمطراق بودنت اشک ریختیم ...در پس همه این‌ها، این بودن را خواستیم. بودنی که تو به ما نشان دادی ... بودنی که مسیر این ملت است ... آسمانی، بیشترین حضور زمینی داشتن... برای هر رئیس جمهوری هر لحظه هر جا این مرگ ممکن است... اما این رفتن تو نحوه بودنی را برای دولت و ملت خواستنی کرد ... این نحوه بودن برای ملت، همان است که ولیِ بحق ولیِمان، ما را به آن توجه دادند... مشارکت مردم... این بودنی که تو به اجمال در قلب‌های ما روشن کردی، ابتدای راه مشارکت مردم است... و چه راهی است و چه بودنی ... بودنی که در پس بالا و پایین‌ها و شُک‌ها و بلایا و.... به نحوی حاضر شویم که هیچ اختلالی در کارهایی که بر عهده داریم پیش نیاید و کارها منظم پیش برود... اما نه نظم تکنیکی مرسوم ... میخانه را چه به نظم زاهدانه ... @gharare_andishe
چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهدیست آن به که کار خود به عنایت رها کنند... 🏴🏴🏴 @gharare_andishe
احساس من به شما متفاوت بود، الان که دارم باهاتون صحبت میکنم یک شبانه روز از خاکسپاری شما گذشته، ولی من هنوز فرصت عزاداری پیدانکردم؛ حتی براتون ننوشتم، هیچ متنی رو پست یا استوری نکردم! از زمان وقوع حادثه ی بالگرد تا چند ساعت بعد از شهادتتون اطرافیان و دوستانم باهام تماس میگرفتن چون از علاقه ی من به شما خبر داشتن؛ اما با گذشت پنج روز من هنور فرصت عزاداری پیدا نکردم! هنوز حس اون امیدی که با دیدن پیرهن مشکی مجری خبر خشکید، همراهمه؛ برمیگردم به دی ماه 1398، اگه برای تشییع پیکر تهران نمیومدم، از درون متلاشی میشدم؛ و میدونستم فقط اینجوری آروم میشم! روز تشییع و بعد از اون خاکسپاری شما رسید و من شرایط حضور ندارم، من نمیرسم این مراسم رو زنده تماشا کنم. من حتی فرصت عزاداری ندارم! سفارش مردم، امانت مردم باید به دستش برسه، من نمیتونم به خاطر آروم شدن دل خودم به بقیه آسیب بزنم. من تعهد اخلاقی دارم، من فرصت نمیکنم عزاداری کنم! چرا این شرایط برای من پیش اومد؟ چرا ارادم دست خودم نیست؟ چرا تا این حد دست و پام بسته است؟ چرا راهی جز بی تعهدی برای همراه شدن با شما ندارم؟ چرا آزاد نیستم به دنبال دلم برم؟ یاد جمله ی استاد الهه سادات طباطبایی فرد میفتم: آزادی یعنی رفتار در حد و حدود انسانیت! مگه انسانیت غیر از تفکر کردنه؟! من آزادم هر لحظه فکر کنم! من فکر میکنم، من از لحظه شهادت شما فکر میکنم به اینکه چرا من فرصت عزاداری پیدا نمیکنم؟! من چرا میخوام بیام برای تشییع؟ چرا قرار گرفتن توی اون "جو" از قرار گرفتن توی "راه" شما برام مهمتره؟ چرا میخوام آروم بشم؟ چرا میگفتم ای کاش رئیس جمهور نمیشدید؟! چون این ساختار های از پایه غلط به اسم شما نوشته نشه یا بنظرم تخصص شما مناسب این منصب نبود؟! یادتون میاد وقتی که تولیت آستان قدس بودید، چندین بار برای عرض سلام و ادب خدمت میرسیدم؟ اون موقع وقتی که شما بعد از اقامه ی نماز، تفسیر قرآن میکردید و گاهی روضه میخوندید، اون کسی که روی منبر نشسته بود، یه طلبه ی ساده ی خدمت گذار امام رئوف بود نه کسی که از سالهای اول جوانی بزرگترین منصب ها رو داره! زمان ریاست جمهوریتون هم همینطور؛ شاید بالاترین قدرتی که میتونستید به دست بیارید همین بود ولی بازم ساده و بی آلایش و اجازه ندادید قدرت شما رو در دست بگیره! باز هم همون طلبه ی ساده ی خدمت گذار مردم. من به انتظار چی بودم از یک رئیس جمهور؟ از یک انسان؟ من چقدر شما رو میشناسم؟ چقدر باورتون دارم؟ من کجای راه شما قرار دارم؟ چرا میخوام برای شما عزادار باشم؟! فکر میکنم من تازه اهمیت عزاداری برای خودم رو پیدا کردم!!! ✍ @gharare_andishe