eitaa logo
قرار اندیشه
253 دنبال‌کننده
468 عکس
191 ویدیو
3 فایل
✦؛﷽✦ 🍀چیزهای زیادی برای دیدن هست، ولی چه وقت می‌توان دید؟ قرار اندیشه، محفلی است برای دیدن‌های ساده و گفتن‌های بی‌پیرایه تا لابلای قلم‌زدن‌ها خود را بیابیم و تحقق خود را رقم زنیم... راه ارتباط: @ta_ghaf @Rrajaee
مشاهده در ایتا
دانلود
6.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♣️رزمنده‌گان بدون مرز، استعاره‌ایست از آن گونه سیاست ورزی که در جهان و سیاستِ امروز، بی معنی‌ست. در جهان امروز که مرزها حصاری‌ست بر تن ملت‌ها و منابع طبیعی و انسانی دستخوش تصرف و غلبه‌ی انسان شده است و سیاست صرفا راهی‌ست برای به چنگ آوردن آن‌ها از هر راهی و با هر شیوه‌ای، در سرزمینی و در عالَمی، مردان و جوان‌مردانی به ظهور رسیدند که با‌ل‌های مهر و حب و شفقت‌شان زیر قدوم هر انسانِ مظلومی گسترده شد و صدای آه و فغان هر ستم‌دیده‌ای خواب شب را از آنان ربود. آری! آنان همان رزمندگان بدون مرزند.... @gharare_andishe
▫️ پیرامون کتاب "انسان ۲۵۰ ساله" ▫️فصل چهارم: حضرت فاطمه الزهرا "سلام الله علیها" 🔹نگاهی بر نسبت حاج قاسم سلیمانی و حضرت زهرا "س" 🕰سه شنبه ۷دی، ساعت ۸/۳۰ ▫️لینک ورود به جلسه https://www.skyroom.online/ch/sohasima/kherad@gharare_andishe
گاهی وقت‌ها هم باید تنها باشی، تاریک و روشن راه رو در غربت طی کنی تا شاید راهی باز بشه... @gharare_andishe
🍀✤════════════ 🔹در انتظار بودن... دین یعنی دِینی که تو به بودن خودت داری... این بودن را چگونه می توان معنا کرد؟ آیا تا به حال با خود اندیشده ای؟ ای خود این بودنت را به چه تحقق می دهی ؟ به بافتن یا به یافتن بافتن به مشهورات یا به انتظار نشستن برای یافتن صبر در انتظار به معنای حرکت، حرکت ، حرکت ای خود راه بیفت ، حرکت کن گوش هایت را تیز کن برای شنیدن صدای درون خود تو به خوبی می دانی در مناسبات برای یافتن باید پایدار ماند. اما پایدار به چه؟ واین است جای کمی تامل...؟! شاید تودانستن ها را خوب می دانی؛ میدانی که خوب دانستن کافی نیست ، تو باید حرکت کنی و اینکه در این حرکت نگاه تو به چیست مهم است. پیدا کردن این نگاه شروع حرکت توست... این را هم خوب میدانی اگر تو حرکتی داری، مالک نیستی تو فقط وسیله ای هستی تا او بیاید. این را هم خوب میدانی در این ره آنقدر باید فاستقم باشی که خودِ خود همه خودها به صحنه بیاید و سکان تلاطم درون را او بگیرد و این خود را از ظلمت منیت ها به ساحل نور حقیقت برساند!! اگر در این یافتن بگوییم به جای درست وغلط ، خوب و بد را رواج داده ایم، می یابیم که چقدر اشتباه کرده ایم! ای خود ، خودیت را به چه گره زده ای؟ به چه وصلی؟ آیا به این باور رسیده ای که باید وصل بود؟ آیا به این باور رسیده ای که ابدیت داری؟ پس خوب بنگر برای ابدیت ؛ خود را به چه وصل کرده ای...!! شاید در این میان فهمیدن و دیدن به خود ندیدن است. ... اگر شهادت را اینگونه معنا کرد که شهادت، غیبی است که طلب به صحنه آمدن دارد... تو در این طلب کجا ایستاده ای! آنقدر در تمنا و انتظار این خود ایستاده ای که خودِخود همه خود ها به صحنه بیاید و اینجاست که برای حرکت باید دست به دامن حقیقت همه خودیت ها شد و این امام توست که حی وحاضر در درون توست ای خود پوسته های غیر را کنار بزن و در طلب حقیقت باش و بیاندیش چقدر منتظر در این انتظار هستی...!! 🖊 @gharare_andishe
🏴 از کیمیای مهر تو زر گشت روی من 🔹پنج‌شنبه ۹ دی، ساعت ۹/۳۰ 🔹حسینیه‌ی شهید حججی 🔹ویژه خواهران @gharare_andishe
┈••✾•🌺 💠 یادم نیست امتحانِ چه درسی بود! از اونجایی که برام سخت بود، مجبور شدم برای دوره کردن جزوه، شب دیر بخوابم. امتحان ساعت 8 و نیم صبح بود؛ با عجله خودم رو به ایستگاه رسوندم. خبری نشد! از دوستان دیگه هم خبری نبود! خیال کردم اون روز امتحان ندارند یا شاید دیرتر میرن! هرچه منتظر ماندم، خبری از سرویس دانشگاه نشد! امتحان ساعت 8ونیم بود، باید زودتر میرفتم! با سرویس کارمندی خودم رو رسوندم دانشگاه! در راه، سرم به جزوه های امتحان گرم بود! متوجه حضور کم افراد هم نشدم! رسیدیم؛ ایستگاه دانشکده باید پیاده میشدم. سر بلند کردم، خبری نبود! چه سکوت سردی! خیلی غیر طبیعی بود! ایستگاه دانشکده!... اما... هیچ کس نبود! انگار زلزله شده باشد! تمام شیشه ها خورد شده بود!!! هرچه جلوتر میرفتم، خرابی ها بیشتر بود! صندلی ها و درهای نیم سوخته تالار امتحانات! چه شده بود!!! چند نفری که آنجا بودند، با تعجب میپرسیدند چطور آمدی دانشگاه؟ خشکم زده بود! چه زلزله ای شده بود! این مدت مدام با دوستان و رفقا بحث بود، اختلاف نظر زیاد بود اما تفاوت این بحثها را با اختلاف نظراتی که معمول بود، حس نمیکردم. گمان نمیکردم چنین طوفانی را منجر شود! چه شده بود که این طوفان مرز دوستی ها را رد کرده بود؟ مانده بودم واقعا چطور آمده بودم!!! امتحان ساعت 8 و نیم بود! و من در امتحان آن روز هنوز هم مانده ام!!! @gharare_andishe
مردان خدا پردهٔ پندار دریدند یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند هر دست که دادند از آن دست گرفتند هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند یک طایفه را بهر مکافات سرشتند یک سلسله را بهر ملاقات گزیدند یک فرقه به عشرت در کاشانه گشادند یک زمره به حسرت سر انگشت گزیدند جمعی به در پیر خرابات خرابند قومی به بر شیخ مناجات مریدند یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند فریاد که در رهگذر آدم خاکی بس دانه فشاندند و بسی دام تنیدند همت طلب از باطن پیران سحرخیز زیرا که یکی را ز دو عالم طلبیدند زنهار مزن دست به دامان گروهی کز حق ببریدند و به باطل گرویدند چون خلق درآیند به بازار حقیقت ترسم نفروشند متاعی که خریدند کوتاه نظر غافل از آن سرو بلند است کاین جامه به اندازهٔ هر کس نبریدند مرغان نظرباز سبک‌سیر فروغی از دام گه خاک بر افلاک پریدند فروغی بسطامی @gharare_andishe
6.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹تمام عمر مشغولیم تا با چشمِ علت‌یاب تمام عالَم را ببینیم و با فهم رابطه‌ی علیت، به رتق و فتق مسائل و مشکلات بپردازیم، تا با یافتن راه حل، آنها را تدبیر کنیم. همه‌ی وجودمان در جهتِ کنترل، رصد و آزمایشِ علل و عواملِ به ثمر رسیدنِ راهکارهای‌مان است. اما شاید موقعیت موسی‌گونه‌ای نیز باشد که انسان، روبروی خود نیل را می‌بیند و پشت سر فرعون را؛ می‌بیند تدبیرها راه به جایی نمی‌برند و باید در طلبِ عطایی باشد که راه می‌گشاید و چشمی می‌دهد تا از فعلیت‌ها فارغ شود و امکان‌ها را رویت کند و جانی می‌دهد که همواره ماوای خود را در طلبِ آن عطاکننده، می‌یابد. 🔅 شاید با این نحوه نگاه بتوان، امید به جهانی دیگر را در خود پروراند. @gharare_andishe
🦋✤════════════ 🔹یا رب باید بود، در ناتوانی ها و ضعف ها، اما چگونه؟! آیا بودن در ضعف ها شائبه مدعی بودن را با خود به همراه ندارد؟ آیا پا از گلیم خود فراتر گذاشتن نیست؟ آیا رسوایی به همراه ندارد؟ آری، گویی دارد... حال که چنین است پس یعنی نباید بود؟! باید به توان ها و داشته ها تکیه کرد؟ باید با ذره بین وضوح و تمایز توانایی ها را سنجید و صرفا در همان حد بود؟! دو راهی سختی ست؟ ندای بودن را نه میتوان شنید نه می توان نشنید، اگر نشنوی ظلومی و اگر به آن ندا آری گویی جهول... اگر پیله پاره کنی ظالمی و اگر نکنی جاهل... چه سخت است قصه انسان بودن، باید در نبود بود و در بود نبود.. آری، باید پیله پاره شود و تو نیز باید آن را پاره کنی اما نه خودت، شاید بدست طلبت... و این است قصه مردان خدا مردان خدا پرده پندار دریدند و این قصه گویی همان قصه گریه است که از نهاد حقیقت کودکی برمی خیزد، گریه ای که زبان کودکی ست و باید در بزرگسالی احیا شود تا دوباره انسانیت احیا گردد... 🦋 خود را به عهد کودکی ام بردن آرزوست... @Kooodaki @gharare_andishe
7.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹روایت بغض‌آلود رهبر انقلاب از انتظار حاج قاسم سلیمانی پشت درب اتاق عمل جراحی و همراهی با خانواده دوست شهیدش @gharare_andishe