شاید آنروز که اولین جنبش فمینستها شکل گرفت و زنان را نسبت به وضعیتشان معترض کرد، چیزی فراتر از یک حرکت اجتماعی و اعتراض به حقوق نابرابر میتوانست شکل بگیرد.
گویا گوشها و قلبها متوجه امری اصیل شده بودند و ندایی را شنیدند که خبر از گمشدگی روح زنانهی عالَم میداد؛ اما در میدان عمل چیز دیگری رخ داد و زبانها چیزی بیش از حقوق برابر با مردان را طلب نکرده و به همان اکتفا کردند. به عبارت دیگر زن امکان خود را در جایگاه اجتماعی و تسهیلاتی میبیند که او را همتراز مردان کرده و در واقع حس بودن خود را اینچنین تامین میکند و چه بسا که رنج گمشدهگی خود را مضاعف کرد و همچنان جهان را در انتظار رایحهی ریحانهی وجودش گذاشت.
غافل از آنکه اگر زن امروز خواهان عبور از بحرانهای امروزینش است، راهی جز رجوع به نحوهی وجودش و توجه به تذکرات بنیادین ندارد. اینکه به وضع خویش توجه کند و خود را از پیلهی مشهورات برهاند تا چشمش باز شود و جایگاه اصیلش را بیابد. جایگاهی که فراتر از دوگانهی مردانه و زنانه و نزاعهای القاء شدهاست و چه بسا شانیست عالَمساز.
اینگونه زن نیز میتواند در کنار شاعر و متفکر از عالَمی دیگر سخن بگوید و در هر صورتی که ظاهر میشود تمنای وجودی دیگر را در دیگران زنده کند و با وجه زنانهی خود بر زمانهی استیلای تکنیک، غلبه کند.
#زن_فمینیست
#زن_متفکر
✍#مصیر
@gharare_andishe