▫️شاید بیراه نباشد اگر بگوییم جوان و نوجوان نسبت به وجود دیگران استغناء میورزند؛ گویا جوان و نوجوان در موقفی قرار میگیرند که همهی توجهشان به وجود ساده و بیپیرایهی خود است و چه بسا از همین جهت، دیگرانی که دیگر در این موقف قرار ندارند، همواره دست نیاز به سمت آنها دارند.
شاید بتوان گفت، نوجوان و جوان نسبت به وجود خود متحیر است و همین است که او را به بازیابی دوبارهی خود دعوت میکند و دیدن هربارهی وجود خود را میآغازد و از آن پرسش میکند.
اگر چه دنیای امروز این توجه به وجود را به استقلال شخصیت و تحیر نسبت به آن را بحران هویت او تعبیر میکند و از این جهت جوان و نوجوان را در مقام تلمذ و آموختن قرار میدهد و در چارچوبهای قبولافتادهی رایج میبیند، اما میتوان این توجه و تحیر نوجوان و جوان نسبت به وجود را سرمایهای برای وصول به افقهای ناپیدا دانست و امکانهایی دست نایافتنی را قابل دسترس دید.
از این جهت میتوان امام جواد(ع) را بار دیگر نظاره کرد. او در مقام بذل و بخشش و جودِ وجود خود بود. جوانی که نوید برپایی عالَم دینی در قلوب مردم و حتی در عالَم سیاست، را به جانها نشاند و پس از آن با شهادتش وجودی جاودانه پیدا کرد و هر لحظه به ما نیز این موهبت الهی را افاضه کرد.
🖊#مصیر
@gharare_andishe
🖋ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ
نون سوگند به قلم و آنچه مى نويسند.
▫️در روزگاری بهسرمیبریم که نوشتن و قلمزدن نوعی تکنیک بهشمار میرود؛ اطراف ما را انبوهی از فضاهای مهارتافزایی جهت نوشتن و "نویسندهشدن" فراگرفته به طوریکه شاید نتوان حتی به یک مورد برخورد که تلقی دیگری از نوشتن و نویسندگی داشتهباشند. گویا امر نوشتن به داشتن شغل تقلیل پیدا کرده و افراد با فراگیری تکنیکهای نوشتن و چاشنی استعداد میتوانند به انبوهی از تالیفات دستیابند. تالیفاتی که معمولا فاقد نقطهی اثر ماندگار و پایدار در جان خواننده است و نویسنده صرفا با کمی تسلط بر منطق بازار میتواند، کلمات خود را بفروشد. در این حال گویا نویسندهگی و بیزینس تفاوت چندانی با یکدیگر ندارند.
▫️ممکن است در برخی موارد نوشتن نوعی ژست و یا رومنس باشد که نویسنده صرفا واگویههای شخصی خود را در فضاهایی خاص با نوعی انزوا و خودبرتربینی نسبت به جامعه بیانمیدارد. در این حال نویسنده فردی به دور از جامعه، بدون ارتباط با اقتضائات زمانه با ظاهری عجیب و غریب در کافههایشهر پرسه میزند و به دنبال آنست که کسی سخنان او بشنود و بیاموزد.
▫️اما گویا امر نوشتن با جایگاه "قلم" و "کلمه" نسبت عمیقی دارد. "کلمه" چنان امکانی را برای نویسنده فراهم میکند که او میتواند تاریخ را روایت کند و حتی تاریخساز باشد. و "قلم" که امکان جاری شدن کلمات و منقوش و مکتوب کردن آنها را فراهم میکند و بود انسان را به چشم او بیاورد و "نویسنده" نیز بدون آنکه مشغول کلمهپردازی و جملاتِ هر چه بیشتر ادبی و استعاری شود و کلمه و قلم را ابزاری برای تحقق ارادهی خود بداند و دلخوش به شهرت خود داشتهباشد و با نوشتن صرفا حس زیباییشناختی خود را ارضاء کند؛ متن خود را محل بروز و ظهور "حقیقت" میداند.
🖊به عبارت بهتر نویسنده در نسبت با جایگاه حقیقی "قلم"، و همراهی با مردم از موضعی همدلانه راوی وجود آنها میشود و اینگونه میان حقیقت و خواننده واسطه میگردد.
در این حالت است که انسان نوشتن را نوعی زیست میداند، نحوی زندگی کردن که اقتضائاتش را تمهید میکند تا بتواند حقیقت را ملاقات را کند و این ملاقات را مکتوب کند. در این حالت اثر راه خود را میرود و سخنش به گوش اهلش میرسد و اینگونه شاید جایگاه قلم و کلمه، نوشتن و نویسنده در دورانی که همه چیز از جای خود دورشده، واضح شود.
#قلم
#کلمه
#نویسنده
🖊#مصیر
@gharare_andishe
🔹گویا آزادی که خود صورتی از حقیقت است، فضای بروز و ظهور حقیقت را نیز فراهم میکند.
هر میزان فضای وجود آدمیان با آزادی عجین باشد، امکان تحقق انسانیت انسان فراهم میشود؛ چهبسا بتوان گفت حکمت قوهی اختیار در وجود انسان از این روست که امکان تحقق حقیقتوجودیاش را تمهید میکند.
اگر سیاست، ارکانش را بر پایهی به بندکشیدن فهم مردمان بنا نهد، این عدم آزادی نوعی اسیر شدن مضاعف را در پی دارد. شاید بتوان گفت منجمد شدن فهم مردم، خود بزرگترین مانع جلوهی حقیقت است و سد بزرگی در مقابل خرد عملی آنهاست.
به نحو ديگر ميتوان گفت جباريت، معناي بودن انسانها را مخدوش كرده و آنها را در قالبهاي معين و مشخص جاي ميدهد و اينگونه روح زندگي، آزادي، عزم و مسئوليت را در وجود مردم كمرنگ مينمايد، هرچند كه در ظاهر امكانات رفاه و توسعه را براي آنها فراهم كند و طبيعت سيريناپذير مصرف در جامعه را پاسخ دهد.
شايد نمونه اي از اين سياست را در زمان زيست امام كاظم(ع) بتوان يافت آنجا كه حكومت عباسي در اوج و شوكت خود، وجود شاعرانهي امام را به بند کشید و موجبات مستوري هر چه بيشتر حقيقت امام را فراهم كردند.
شايد بتوان گفت آزادی وجه مادرانهی سیاستورزی است؛ که "مردم بودن" را به انسانها هبه میکند و فرصت آزمون و خطا، تجربه و بازگشت به سرآغاز خودشان را فراهم مینمايد.
#آزادی
#مادری
#حقیقت
🖊#مصیر
@gharare_andishe
🔹گویا راه آینده را میتوان در روضه جستوجو کرد. از این جهتکه روضه روایتیست از موجودیت انسانها که میتواند نمی از یمِ وجودشان را به چشم آورد.
🔹کلماتِ روضه، اصیل و صیقلخوردهاند و بنابراین در استعارهای پنهان، حقیقتی را آشکار میکنند، چنین روضهای نمیتواند مکشوف باشد، چون در صدد فراچنگآوردن غایت یا هدفی نیست. به عبارت بهتر کلمات روضه هنرمندانه کنار هم مینشینند تا از وجود کسی که برای آزادی قیام کرد، بگویند و حکایت کنند و اینچنین چراغ راه آینده را روشن کنند.
🔹روضهی کلماتی این چنین؛ به مصائب، حوادث، افراد و شخصیتها و روایتِ تراژیک واقعهای جانگداز، مشغول نمیشود، تا در بنبست اهدافِ غَرَضمندانه، گم شود؛ بلکه میخواهد به آینده رنگ امید بزند و اشارتی به وجود تاریخی انسان داشته باشد و در عین نشان دادن تنگناها، ادامه و بسط زندگی باشد و اینگونه عهد و مسئولیت افراد را در راهی پرقصه نمایان کند.
🔹آری! این روضهاست که میتواند امیدِ بنیان نهادن جهانی دیگر را در دلها برویاند و در کارِ برافشاندن عالمی باشد که تدبیر امور انسان فراتر از سوبژکتیویته است و تمنای سیاستی را داشتهباشد که در آن انسانها با اباحهگری به دنبال تصرف یکدیگر نیستند بلکه با نسبتی مادرانه، حیاتی شاعرانه را تمهید میکنند.
#روضه_کلمات
#امید
✍#مصیر
@gharare_andishe
🔹شاعر در زمانهی عسرت زندگی میکند و با گذاردن کلمات در جای حقیقیشان، معنای آنها را آشکار میکند و سخن ناشنودهی زمان را به گفت میآورد.
و اگر نبود شاعر، کلمات مصرف میشدند و همچون ذرات معلق و پراکنده در فضا، محو و گم میشدند و این حقیقت بود که هیچگاه نمایان نمیشد و حال شاعر با جانی که به کلمات بخشیده همیشه زنده و ابدی خواهد بود.
مردن عاشق نمیمیراندش
در چراغی تازه میگیراندش
سرنوشت اوست خود این سوختن
شعله گرداندن، چراغ افروختن
#هوشنگ_ابتهاج
✍#مصیر
@gharare_andishe
🔹روشنیگاه امید در نسبت با امام سجاد"ع"
همواره امام سجاد (ع) را در غریبانهترین و مبهمترین حالت تصور کردهایم و پنداشتهایم که ایشان با ادعیهی خود راه سیاست دینی را پیمودهاند و با تقیه و یا عبارات استعاری ادعیهشان، رسالت خویش را پیش بردهاند.
اما فارغ از این روایت شاید بتوان منظر دیگری نیز داشت. امام سجاد (ع) به نوعی روشنیگاه امید برای مردم بودند. پس از واقعهی کربلا و مصائب بزرگی که بر اباعبدالله(ع) و اهل بیت بزرگوار ایشان وارد شد، گویا گرد مرگ بر همه جا افشانده شدهبود و مردم راه مفری برای خود نمیدیدند، شاید پس از آن همه غفلت و ظلمی که با واسطه یا بیواسطه بر امام روا داشتند، بودن خود را بزرگترین گناه میدانستند و یاس همهی وجودشان فراگرفته بود، امام سجاد(ع) روزنهای برای یافتن زندگی به آنها نشان داد. گویا مجالی دیگر فراهم کردند تا پس از گذر از رنج و سوگ این مصیبت حال به خود بازگردند و از خلقت خود ناامید و مایوس نباشند و راه برگشتی برای خود ببینند.
به تعبیری امام، با ذکر ادعیهای در موضوعات مختلف و مسائل روزمرهی انسان، به نسبتی که در آن میتوان دوباره زندگی را یافت، اشاره میکنند به طوریکه در زمان کنونی نیز، وقتی مشکلات غلبه میکند، میتوان نسیم خوش زندگی را از میان عبارات ایشان دریافت.
دعای هفتم امام سجاد(ع)، در تجربهی کرونا، به نوعی راه رهایی از ابتلاء بود که باز هم راه نفس کشیدن را برای انسان مغفول امروز هموار کرد.
#امید
✍#مصیر
@gharare_andishe
🔹شاید بتوان گفت، طلب شهادت نوعی آرزوی منفعلانه برای رهایی از حصارهای دنیا نیست. نوعی تصویر چشماندازی برای آینده است. راهیست که از لابلای این حوالت تاریخی مقدر شده یافته میشود، تا از عوارض و لوازم این تاریخ راهی و روزنهای خود را نشان دهد و آشکار کند.
اگر انسان همان موجودی باشد که منتظر جلوهگاههای وجود است و بخواهد خود را در آنجا حاضر کند، پس باید هر جایی که خود را مماس با حقیقت یافت، آنجا را نحوهی شهادت خود ببیند. گویا سنت الهی براین است، که هستی آننحوه از بودن را موثر بداند که با یکرنگی با ان روبرو شود.
در احوالی که انسان حتی روابط انسانی و خانوادگی خود را قابل عرضه و یا فروش میداند، یکیشدن با هستی کاریست صعب و چه بسا دور از دسترس...
شاید برای مواجه شدن با چالشهای امروز خود کمتر به اینگونه پیمودن راه توجه کردهایم و ردِ حل مسائل خود را از میان نظریات و تئوریها و بومیکردن آنها دنبال کردهایم.
مهمترین نقطهی معارضهی ما، اساس و بنیان امور است. جایی که بدانیم در جهان امروز پای نحوی از خداوارگی در میان است، که روح و صورت هر چیز را تعیین میکند و برای فهم آن و راه عبور از آن، بیش و پیش از هر علم و روش و ایدهای باید درد عالَمسوز داشت، که این درد را کربلا و مواجهی حقیقی آنها با مسائل جامعه، در وجود ما به ودیعه مینهد؛ شاید راز آرزوی شهادت در این نحوه مواجهه و امکان عبور از بحران، اهمیت دارد.
#شهادت
#بنیان_اصل
✍#مصیر
@gharare_andishe
🔹در دنیای ما شان کار و چه بسا خود کار در نسبت با برونداد و نتیجهی آن سنجیده میشود؛ اگر چه انسان ذاتا، هرکاری را برای غایت و هدفی انجام میدهد و به دنبال اثر عمل خود است؛ اما در جهان امروز میان زندگی و حیات آدمی و کار او فاصله افتاده و از این رو به کار عنوان شغل داده میشود و عموما مواردی بیرون از خود کار و عمل آن را ارزشمند میکند که میتوان منفعت مالی را از مهمترین آنها دانست.
شاید کارمندی از جملهی ظهورات این امر است که در جهان توسعهنیافته صورت اسفبارتری هم دارد. فضایی که در غالب ادارات ما وجود دارد و انسان در خدمت اجرای قوانین و اعمال آنها است؛ که با بروزشدن یا افزودهشدن جزییات به قوانین، آدمی در دورِ باطلی قرار میگیرد که مشقتها و زحمتها به اشتباه نام "کار" را یدک میکشند و خون حیات انسان، در انتظار اثرمندی کارهای به واقع بیاثر، میخشکد.
شاید بتوان گفت در جایی که کار برای ضرورتی غیر از خود آن و پیوند حقیقی آن با وجود انسان تعریف شود؛ او در پناه امنیت مالی حیات انسان را به مسیری خطی و روالی روتین تبدیل میکند و امکان آینده را در پس تسهیلات رنگارنگ این نوع زندگی از دست میدهد و به داشتن نام و عنوان شغلی، بیمه و سابقهی کار، راضی میشود.
در این نحوه بودن، مهمترین چیزی که ذبح میشود انتظار آدمی برای آشکارگی حقیقت است. روال چارچوبمند و مشخصشدهی کار هیچگاه انسان را متوجه عجز خود نمیکند و بیاثری کارها در جان انسانها را نمیبیند پس همواره در باتلاق ساعات کاری زیاد هر روز غرق میشود و برای فرار از پوچی به این نحوه از کار کردن رنگ اخلاقیبودن میزند.
اما گویا کار واقعی با انتظار نسبت وثیقی دارد. در جایی که انسان برای ارزش خود کار متناسب با حضور خود در این جهان سعی در آشکار کردن حقیقت دارد، بدون هیچ انگیزه و نفع بیرونی و تشویق و پاداش بالادست خود، برای ساختن جهان خود شب و روز نمیشناسد و بیغرض در مسیر حرکت میکند و مدام انتظار آمدنِ حق را دارد و امیدوارانه با شور و وجدی توصیف ناشدنی راه آینده را میجوید.
#کار_مندی
#کار_واقعی
✍#مصیر
@gharare_andishe
گویا در عالم اربعین دریچهای گشوده میشود و وجه دیگری از حقیقت، خود را نشان میدهد.
وجهی که میتوان سیاست و جامعه را که از شئون تجدد هستند را بار دیگر به نظاره نشست بدون آنکه خود را در بنبست گذشته اسیر بیابیم و با فهمهای غبارآلود کهنه مسائل را بنگریم.
شاید بتوان گفت انسانها در عالَم اربعین، در نحوهای از ارتباط قرار میگیرند که وجود خود را پیوسته به وجود یکدیگر میبینند و در این ربط و ارتباط مناسبات را رقم میزنند. اینکه انسانها در این عالم خود را در آینه دیگری مییابند و به حقیقت این گفتهی معصوم که هر آنچه برای خود میپسندی برای دیگران بخواه و هر انچه برای خود نمیپسندی مپسند، نزدیک میشوند.
در گمان ما شاید اینگونه تصور شود که برای مقابله با سیاست جهان امروز که در پیِ بنیاننهادنِ روابطِ کین و توز میان انسانهاست، نیاز به ابزارهای علمی و نظامی وسیعی وجود دارد که میتوان بهواسطهی آنها به مصاف این نحوه سیاست رفت.
حال آنکه در عالَم اربعین امتداد هر انسان در انسان دیگر دیده میشود، قلبها برای یکدیگر میتپد و دستها به یاری هم شتافتهمیشوند و چشمها منتظر دیدن قدوم انسانهاست و خانه محل سکنای هم میشود.
شاید این نحوه نسبتیافتنِ انسانهاست که سیاستِ بهره و منفعت را به زانو درمیآورد و حرف جدید و وجود دیگری را منصهی ظهور میرساند و شرایط فعلیتِ امکانهای نهفته در انسانها را فراهم میکند و عقلانیتی را رقم زند که با آن میتوان گونهای دیگر از زندگی را سامان داد...
#راه_آینده
#عالم_اربعین
🖊#مصیر
@gharare_andishe
در پندار اکثر ما اینگونه است که در هر زمان و موقعیتی میتوان پدیدهها را دید، به آنها اندیشید و در بوتهی نقد یا داوری نهاد.
حال آنکه اندیشیدن به پدیدهها به ارادهی ما بستگی ندارد بلکه در موقف و مقامی دیدن و رویت و تامل به آنچه به چشم آمده رخ میدهد و این دیدن است که موجب خودآگاهی میشود و مواجه از پس خودآگاهیست که بستر تامل و تفکر به وضعیت چیزی را فراهم میکند. شاید آنچه ما نداریم چنین موقف و مقام و به عبارت بهتر فضاییست.
ما علی رغم داشتن متخصصان علوم دینی فراوان و اندیشکدهها و نهادهای متولی امور فرهنگی و داشتن هزاران نیروی مبلغ و مدرس و مولف حوزههای مختلف فرهنگی و خانوادگی و روانشناسی و حقوقی، همچنان در تبیین ضروریات اولیهی دین و ملزومات آن واماندهایم و به شدت دست خالی هستیم و هر روز در دورِ باطلِ کارهای به اصطلاح فرهنگی چرخ میخوریم و تلفات میدهیم.
از مهمترین تلفات کارهای فرهنگیِ این وضعیتِ دلخراشِ سهمگینِ معلق، از بین رفتن «امکان اندیشیدن» است وقتی آنقدر گرفتار خود ماجرا، حواشی، شوهای رسانهای مربوط به آن میشویم که توان ما برای دیدن اصل مسأله از بین میرود و همه در سیکل بازتولید خشم و کینه و نفرت به متولیان آن امر قرار میگیرند و البته در مقابل عدهای نیز همواره به توجیه این روند پرداخته و با پررنگ کردن پیشفرض توطئه و اقدامات دشمن و رسانههای غربی باز هم فرصت فکر را نابود میکنند.
یکی از امور، زنان و مسائلشان است. پدیدهای همچون گشت ارشاد هیچگاه نمیگذارد زن به خودش و طلب وجودیاش آگاهی بیابد و همواره او را در مضیغه وجودی قرار میدهد. با آنکه انقلاب اسلامی فرصتی دوباره برای بازخوانی و ایجاد نحوی از زنانگی بود که میتوانست در عین شریعت، طریقتی در جامعه بیابد و در عین کرامت و حیا از مناسبات دور نماند، انقلاب اسلامی فرصت اندیشیدن به خود، را برای زنان پدید آورد که توانست نسبت دیگری با عالم برقرار کند و امکانات دیگری را به صحنه بیاورد، در موقفی مادر شهید میشود و از سیم خواردار نفس خود یعنی فرزندخواهی میگذرد، درجایی خود بپامیخیزد و آهنگ انقلاب را در راهپیماییهای خونین همپای مردان جامعه مینوازد، حیات میبخشد و زندگی میسازد و همهی اینها نیست مگر به خاطر فرصت اندیشیدن به خود و بازیافتن نسبت خود با عالم....
مثال گشت ارشاد_ این مضاف و مضاف الیه مبهم که نسبت منطقی گشت و ارشاد را معین نمیکند_ نمونهای کوچک از ظهورات این وضعیت است که مانع فهم و درک زن نسبت به خودش میشود و نمیگذارد او آزادانه میان مناسبات و لوازم حضورش در جامعه حقیقتا بیاندیشد، او را در حصار خشم قرار داده و تمنای او برای بودن اصیل را برای همیشه به حجاب میبرد...
#فرصت
#امکان_دیدن
#فکر
#آنچه_یافت_می_نشود_آنم_آرزوست
✍#مصیر
@gharare_andishe
اینروزها که عطر اربعینیها و کربلا رفتهها شهر را آکنده کرده و نسیم تنهای خاک گرفتهشان ما را مینوازد و با دیدن خطوط محو چهرهشان که خستگی دلپذیری را بر آن نشانده است و با توصیف هر لحظهی بودنشان، بیشتر بیخانمانی و بیپناهیِ کربلانرفتهها به رخ کشیده میشود و مدام به دنبال جایی میگردند که معنای زندگی را بار دیگر بیابند و درد بیمأوایی خود را کمی التیام بخشند، اینجاست که مشهدالرضا تنها خلوتگاه جاماندگیشان میشود و میتوانند در آغوش صحنها و رواقها بار دیگر نقطهی اتصال خود به عالم را درک کنند....
#قربون_کبوترای_حرمت_امام_رضا
#قربون_این_همه_جود_و_کرمت
✍#مصیر
@gharare_andishe
#باز_نشر
همیشه در فیلمها و داستانها کسی هست که نقش مکمل را بازی میکند، اگر چه به اندازهی شخصیت اصلی مورد توجه نیست، اما تاثیر عملکردش به اندازهی شخصیت اصلی مهم است. جاهایی که قهرمان کارش پیش نمیرود و گیر میکند، این شخصیت مکمل است که باید کار را پیش ببرد، گاهی با صبوری، گاهی با برداشتن موانع از جلوی پای او، گاهی با همدلی و همدردی و مونس و غمخوار بودن.
خدیجه"س" به گمانم یکی از همان شخصیتهاست. مکملی که در کنار شخصیت اصلی خلقت ایستاد و پناه غم و رنج او شد. تمام داراییاش را به محمد"ص" بخشید، همانگونه قبلتر وجودش را به او بخشیده بود: " یا محمد! من تمام وجود خودم را به تو تزویج کردم. تمام وجود من، هبه ای برای توست..."
شاید بتوان خدیجه"س" را یکی از مصادیق اتم نسبت با وجود دانست. کسی که در پناه "عشق" ، از سایهی سنگین نسبتِ تعلقات و داراییهایش رها میشود، از ضرورتهای از پیش تعیینشده و مرسوم خارج میشود و مطلق و رها خود را میسپارد به اسطورهی زندگیاش و نقطهی محوری حقیقت:محمد(ص)
به قلم: #مصیر
@gharare_andishe
در پی وطن، زن، زندگی...
〽️شاید بتوان گفت ایجاد رابطهی میان مردم و دولت از طریق قانون است. چارچوبها و ضوابط میتوانند حدود و ثغور زندگی مردم را تعیین کنند و چه بسا موجبات آزادی آنها را فراهم کنند؛ بدینگونه که قانون با اعمال بازدارندگی، تزاحم منافع و خواستهها را در جامعه کاهش میدهد و هر جا که افراد با عملکرد خود آزادی دیگری را محدود میکنند، وارد عمل میشود و راهِ تجاوز به حقوق یکدیگر را مسدود میکند.
〽️از اینرو قانون میتواند پایهگذار و برپاکنندهی عالَمی باشد که در آن مردم در مجاورت هم دیگر مأمنی برمیگزینند و با خاطری آسوده از اینکه حقوقشان پاس داشته میشود زندگی میکنند. به بیان دیگر قانون میتواند عامل بقای همدلی و مهر در جامعه باشد.
〽️در این مواجه قانون و مجری آن، برای مردم راهی میگشاید تا هر کس در جای خود و در راه متناسب با شخصیت خود قرار گیرد و آنچه در وجودش به ودیعه نهادهشده در عرصهی سازندگی و پویایی جامعه، شکوفا شود به تعبیر دیگر قانون امکان وجود است؛ انسانها را مهیای حاضر شدن بر سر وجود خویش کرده و عزمِ مسئولیت در روح افراد را زنده میکند.
〽️ آنچه امروز شاهد آن هستیم نوعی تقلیل قانون به بایدها و نبایدهاست و بیشتر سنجهایست برای تشخیص هنجارشکنیهای عرفی و شرعی و مجری آن نیز با تحکم تلاش میکند نظم و امنیتی حداقلی ایجاد کند و در زمان بحرانها و بر هم خوردن شرایط عادی به جای راهگشایی و تفهیم مسأله، به فیصله دادن آن میاندیشد و همت خود را صرف برگرداندن شهر و شهروندانش به حالت عادی میکند و به جای همدلی و همنوائی با مردم به اسکات خصم روی میآورد.
〽️در روزهای ملتهب اخیر نیز به نوعی شاهد اثرگذاری قانون بودیم. شاید این روزها که زنها و دختران جوان طالب چیزی هستند و آن را در خیابانها بر زبان میآورند، پیش از آنکه آنها را فریب خوردگانی محتاج وعظ و موعظه بدانیم باید به دنبال حقیقت آنچه رخداده است، باشیم و جای خالی مطالبهی آنان را در تلاشهای فرهنگی خود ببینیم تا وضعیت خود را دریابیم و طرحی دیگر در نسبت با «زن»، در اندازیم. گویا آنچه زنان را به جوشش درآوردهاست، طلب وجود از آنهاست. زنی که میخواهد خودش باشد و جهان خودش را بسازد، ارادهای در او ظهور کردهاست و روایتهای کهنهی امروز از زن جوابگوی طلب او نیستند. چه بسا زن امروز طالب آزادی از چنین روایتهاییست هر چند که اشتباهاً آن را در رهایی از پوشش میداند.
〽️راهگشایی امروز ما در حوادث اخیر نه نیازمند طرح راهکارهای درونیسازی باورهاست و نه از نوع تحکیم مبانی معرفتی حجاب است، بلکه نیازمند دیدن ارادهی زنانیست که طالب ساختن جهان خود و در تمنای راهی برای استقلال وجودیشان هستند.
✍#مصیر
@gharare_andishe
▪️حالا دیگر تنها شدی و تا آخر عمر چشم انتظار دیدار دوبارهی مادرت خواهی بود...
شاید ندانی اما بزرگ که شوی حتما خواهی فهمید، خون پاک و اصیل مادرت، حرکت میسازد و حقیقت را بر زبانها جاری میکند...
خواهی دید، خون مادرت، راه میگشاید و بنبستها را درمینوردد...
خواهی دانست، خون مادرت، نور میتاباند و ظلمتهای انباشته بر قلبها و دلها را میزداید تا شاید چشمی باز شود و عزم و ارادهای در وجود ما ریشه کند...
خواهی دانست، این خون مادر توست که تقدیر تاریخ را تغییر میدهد و جسم بیجان اوست که به ما جان میبخشد ...
خواهی دانست که حضور بیریا و مادرانهی مادر توست که او را لایق شهادت و لقای حق میکند و شهادتش راهی برای جمهوری اسلامی متولد میکند و گردبادهای توسعهنیافتگی را از سر او میگذراند، نه حضور متبخترانهی روشنفکرمأبان که بر تخت بیعملی نشستهاند و بار هیچ کاری را بر دوش نمیکشند و راه را در نظریه پردازیهای انتزاعی خود پی میگیرند...
خواهی دانست، رد خون مادرت، ایران را «وطن»، میکند، انسانهای گرفتارِ دوقطبیهایِ متوهمانه را، «مردم» مینماید و «زندگی» را در شریانها جاری میکند...
#شاه_چراغ
#آرتین
#در_پی_وطن_زن_زندگی
#در_چه_وضعی_به_سر_میبریم
✍#مصیر
@gharare_andishe
قرار اندیشه
♦️آمریکای منزوی در نظم جدید جهانی 🔹️ چهار دهه قبل و «بعد از خراب شدن دیوار برلین و از بین رفتن دست
🔻شاید اگر به این مهم پی ببریم که تفکر و رصد رخدادهای پیرامون، از ضروریات است و بدون فکر همواره گرفتار و اسیر عوارض بنیانهای امور خواهیم بود و رهایی از آن عوارض و آسیبها بدون وجود یافتن در مقابل آنها میسر نخواهد شد.
گویا فهم نظم جدید و برقراری مناسبات متفاوت از گذشته، بیش از آنکه نیازمند قوت تحلیل سیاسی باشد، نیازمند فهمِ عقل حاکم بر جریان رو به افول یا رو به صعودِ امور است که از فرد دارای خرد روشن برمیآید، چه بسا که با این خرد، جریان حرکت مسائل واضح میشود و رهایی از مسائل پراکنده و متنوع میسر.
با درک نسبی بیانات مقام معظم رهبری در جمع دانشآموزان، نوید برقراری جهان دیگر و رخت بستن جهان آمریکایی به گوش میخورد.
نشانهها و ارجاعات ایشان به تغییرات اخیر در سطح اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و حتی فرهنگی و علمی، به تغییر موضع قدرت در آسیا، و تایید آن توسط خود متفکران و فرهیختگان غربی، نشان از آن دارد که شرایط متفاوت از روایتهای مشهور جریانهای مختلف داخلی و خارجی وجود دارد.
با این حال آمریکا در شرایط بغرنج کنونی همچون محتضر در حال احتضار برای خالی نکردن عرصه، بیشتر از پیش مستمسک راهها و ابزارهایی میشود تا همچنان جایگاه خویش را بازیابد و چه بسا از این رو در بیانات حضرت آقا به پیچیدگیهای دشمنی دشمنان اشاره میشود.
گویا با تغییر وضع قدرتهای سیاسی و سطح مسایل پیشرو بیش از پیش اهمیت تفکر که همان توجه به تقدیر در جریان و توجه به بنیاد امور است، برای ما آشکار میشود.
بازیابی دوبارهی خود در افق انقلاب و تذکر به وجود نمایانشده در جهان انقلاب اسلامی و تذکر دوباره به اجمال آن فهم جایگاه ایران در پازل نظم جدید جهانی و تفصیل هر چه بیشتر آن، تنها در سایهی فکر و اندیشه در وضع وجود انسان میسر خواهد شد.
✍#مصیر
@gharare_andishe
🇮🇷لحظهای که شهادت، نقطهی وصلِ فصلهایمان شد...
شاید آنروز که خبر شهادت حاج قاسم را شنیدیم و لحظهی فروریختن را تجربه کردیم؛ هیچکدام نمیدانستیم سالها بعد چه کلمات و جملاتی بر زبانمان جاری میشود.
آنروز که بعد از شنیدن خبر مهم، شاید سوت ممتدی در گوشمهایمان پیچید و گنگ و مبهم نمیدانستیم چه رخداده است، زمانی برایمان رقم خورد که امروز و این لحظه در آن ایستادهایم.
لحظهای که شهادت، خط وصلِ همهی فصلهایمان شد، ایران دیگر مفهومی بیمعنا نبود که فقط آن را محل زندگی و تولد خود بدانیم، بلکه نخ تسبیحی آمدهبود و همهی آنچه پراکنده و معلق و بیمعنا مینمود، را نقش زد و رنگ و بو داد....
لحظهای که کلمهی مردم، در اشک همزمان همهی ما آشکار شد و مدتها بعد از آن فهمیدیم با هم بودنمان بزرگترین نعمت و جدایی و مرزبندی بزرگترین نقمت است و فتنههایی رنگارنگ در کمیناند تا بوی خون را در مشاممان بیافکنند...
لحظهای که امید را در ما متولد کرد، گرد یأس بیجایی و بیوطنی را از ما زدود و اثری که میتوانیم بر پیرامونمان داشتهباشیم را آشکار کرد ....
لحظهای که ایران را در جمهوری اسلامی درک کردیم و راه و کار موثر در جهان امروز را در پناه انقلاب اسلامی یافتیم....
#امکان_بودن
✍#مصیر
@gharare_andishe
شاید بتوان گفت که دنیای امروز، دنیای بیتعلقی امور به یکدیگر است، در این دنیا انسان همهی توان خود را به کار میگیرد تا شرایط تاثیر و تأثر پدیدهها را فراهم کند و اگر نتیجه و اثری در کارها نبیند، احساس بیهودگی و سرخوردگی به او دست میدهد
و البته ممکن است در این بین انسان به اثرات ظاهری و سطحی دل خوش کند و آنها را ثمرهی واقعی کارها بداند و عمر خویش را با خیال خوش و توهم سپری کند....
«زن» نیز از این حال خارج نیست، شاید او هم به دنبال اثر حقیقی خود در دنیای پیرامونش است و میخواهد ردپایی از خود در زمینههای مختلف بر جای بگذارد، چهبسا بتوان گفت زن امروز بیش از هر کس و هر چیز، اضطرارِ مجسم و ظاهر شدهی انسان است که به هر وسیلهای بغض فروخوردهی خود را فریاد میزند. شاید اغراق نباشد اگر بگوییم، وضع کنونی انسان را در وجود زن، ظاهرتر و واضحتر میتوان دید...زن در پایان راه خود قرار دارد، نه در خانه خود را میبیند و نه در مادری کردن، نه در تحصیلات، نه در شغل و نه حتی در بذل تن خود به نگاههای کاسبکار....
با همهی اینها آنچه در این دنیای معلق، زن را ملجأ است و باعث سکونت او میشود و به بیان دیگر، به او «وجود» هبه میکند، کجاست؟ وجودی که او را واجد اثر میکند چگونه یافت میشود؟
💠شاید زن تشنهی وجود کسیست که بتواند، دستان ناتوان او را بگیرد و حرفهای ناگفتهی او را بشنود و دردِ دلش را التیام بخشد، وجود مبارک کسی که چشم به راه بازگشتِ زن باشد، و در پس احوالات زن امروز انتظار او را ببیند...
💠از اینرو که زن پایان راه را بیشتر تجربه میکند، پس در وجود او انتظار و تمنای شروع راه جدید، نگاه جدید و دنیای جدید بیشتر رخ مینماید و چه بسا از این حیث زن به شروع و بنیان عالم دِگر نزدیکتر است، و به همین سیاق این زن است که راه آینده را میگشاید...
#زن_امروز
#انتظار
#راه_آینده
✍#مصیر
@gharare_andishe
فقط میخواهی روز بزرگداشتش باشی، هرچند مختصر و کوتاه؛ با کولهباری از امید و یأس، اشک و لبخند، یقین و تردید، سؤال و جواب.
بین آدمها و لابلای حضورشان، چشم میچرخانی به این امید که او را حس کنی.
گوش هایت را آماده میکنی شاید صدای آشنایش را، بشنوی که میگوید، ای دل میمانی یا میروی؟
یا شاید نهیبی از سویش بیایید که اى دل! نپندار که تنها عاشورائیان را با بلا آزمودهاند، صحراى بلا به وسعت همهی تاریخ است و کار با یک «یالیتنى کنت معکم» ختم نمىشود!
یا همدلانه در گوشت نجوا کند، یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی..
هر چه هست میآیی به امید دیدارش تا شاید دست یاری به سویت بگشاید و با دم مسیحاییاش، تو را از قبرستان عادات و روزمرگیها رهایی بخشد و اگر همچنان تردید و دودلی در وجودت ببیند بگوید
اگر مقصد پرواز است، قفس ویران بهتر، پرستویی كه مقصد را در كوچ میبیند، از ویرانی لانهاش نمیهراسد.
#دیدار_آوینی
✍#مصیر
@gharare_andishe
▫️شاید بتوان گفت آنچه درد اصلی ما نیست، نداشتن توان و علم و تخصص نیست، چه، بسیار از این نظر به کفایت و حتی بیش از ضرورت نیروی درسخوانده و متخصص در علوم مختلف داریم.
▫️آنچه ما را در نقطهای متوقف کرده یا توهم حرکت و پیشرفت دادهاست، نبودن مجالی برای رویش هر چه بیشتر تخصصها در زمین مسائل و مشکلات است، چه بسا آنجاست که دانستههای انسان به ثمر مینشیند و احساس اثرگذاری حقیقی به او دست میدهد.
▫️آوینی نمونهی بارز کسی بود که توانست از زمین بایر و بیمحصول هنر انتزاعی یا بینسبت با مردم و به تعبیر دقیقتر هنر روشنفکرانه نجات یابد و همگام با رخدادهای پیرامونش سخن بگوید و آینهی تمامنمای آنها شود. او با کمک عشق و عقل، قدرت یافت تا سایهی سنگین نظم مقبول مردم را کنار زند و یافت خود را در هر موقعیتی با صدایی رسا بگوید ...جایی از مبانی توسعهی غرب بگوید و جایی دیگر از سینما و هنر، جایی عارفانه از شهادت بگوید و وقتی از جهادسازندگی حرف بزند...
▫️... و اگر در آوینی این تنبه تاریخی رخ نداده بود ما از دفاع مقدس چه داشتیم؟
روایت متفاوت او از حقیقت دفاع مقدس پناه امروز ما نبود، هیچ یک جرأت یافتن کربلاهایمان را نداشتیم و به راه آیندهای که انقلاب اسلامی بهنحو ملموس پیش پای ما نهاده فکر نمیکردیم و در طلب آن برنمیآمدیم، انسانهایی کوچک بودیم که در پناه روزمرگی و عادات و مشهورات میخزیدیم و روزگار سپری میکردیم...
▪️آوینی، هنر را در میدان عمل دید و نشان داد و در نسبت با شرایط جامعه اندیشید، شاید به همین خاطر است که شهادتش در فکه رخ داد ، جایی که روح بیقرار و سرشار او قرار ابدی گرفت...به این امید که صدایش به واسطهی خون بر زمین ریخته شدهاش، رساتر و گویاتر به گوش ما برسد...
مِی نابی ولی از خلوت خُم
چو در ساغر نمی آیی چه حاصل...
#دیدار_آوینی
✍#مصیر
@gharare_andishe
در آستانه میلاد دکتر داوری، همچنان به پیوند خود با افکار و تذکار او میاندیشم، که چگونه کلمات و جملات او واضح کنندهی شرایط پیرامونی ماست و چگونه سالها در موضعی سقراطی، همهی امور روزمرهی ما را به بیان در میآورد و همچنان پرسشگری میکند و مسائل اساسی کشور را از میدان مبتذل سیاستزدهگی و عملزدهگی به درآورده و در قلمرو فلسفی اصیل و نه انتزاعزده، مطرح میکند.
داوری، با حکایت پیوسته و منسجم پریشانی، بیفکری و بی سامانی، ما را واجد بینایی و نظرگاهی میکند تا بتوان مشکلات را به عنوان مسئله و عاری از هرگونه پیرایهای، به زبان آورد و در نسبتی دیگر زندگی را تعریف کرد.
شاید اغراق نباشد اگر بگوییم داوری ، فیلسوف معاصر و زبان گویای امروز ما، مصداقی عینی از وجودی شاعرانه در جهان تکنیکزدهی ماست، که بیهیچ تبختر و خواستهای، به جای انباشت دانشهای بیهوده، پیشوند و پسوندهای روشنفکرانه مانند برخی اصحاب فکر، درد ایران را دارد و راوی زخمهای ملت است و با زبانی زندگیبخش، راه آینده را میگشاید.
✍#مصیر
@gharare_andishe
شاید بتوان گفت خاصترین ویژگیِ روز عاشورا برای ما که با دورترین فاصلهی زمانی به این واقعه مینگریم، کافی بودن این اتفاق است.
در روز عاشورا به هیچ آدابی نیاز نیست، وقتیست که وجود هر فرد را در بر میگیرد تا شاید حسین و لحظهی خودش را دریافت کند.
گویا عاشورا آن نحو از وجود را برای ما ممکن میکند که بدون هیچ کار اضافه و فقط با در بر کشیدن خود واقعه، عظمتش را درمییابیم و میتوانیم بدون توسل به مکررگوییهای هرساله، سهمی از درک حقیقی امام و یارانش داشتهباشیم.
اگر به گفتهی شهید آوینی، کاروان کربلاییان به موازات تاریخ حرکت میکند؛ پس عاشورا «گاه» و لحظه ایست که در اکنون ما جاریست و میتوان به لمس بیواسطهی آن دست یافت، آنجا که از مشهورات دست میشوییم و به دنبال حسین خود میگردیم.
#به_وقت_محرم
#شب_عاشورا
✍#مصیر
@gharare_andishe
شاید بتوان گفت پیاده روی اربعین، آیینه و انعکاسیست از آنچه که میتوان در آینده بود. رستاخیز اربعین از درون انسانها نشأت میگیرد و وامدار هیچ ضرورتی نیست و چون جان انسانهاست که آنها را دعوت میکند، جنبهای از انسان آشکار میشود که در زندگی ملالآور و عادتزده امروز، مستور شده است.
به عبارت دیگر این رویداد میتواند نوری بر راه آینده بیاندازد و آنها را وارد عالمی سیاسی کرده و انسان را واجد عقلی کند که بتواند در دنیای امروز و مناسبات خاصش راهی اصیل بگشاید. پیادهروی اربعین مجموعی از فهم انسانی و سیاسی و وجودیست و از فهم تقدس مآبانه و انزوا طلبانه کاملا جداست و چهبسا به دلیل همین ویژگی میتواند ندایی را درون همهی انسانها طنین انداز کند تا با رهایی از مقابلههای مشهور و کوچک و سطحی با شرایط دنیای معاصر، وجود دیگر بیابد و دنیایی دیگر را لمس کند.
چه بسا بتوان گفت از وجوه مهم اربعین و پیادهروی و مناسبات شاعرانهی آن، نمایش انسانی دیگر بودن است، که با تفکر میتواند به تحقق کامل آن فکر کرد و درک کرد که راهحلهای جزیی و راهکارهای ذهنی گرهی نمیگشاید بلکه با پای در راه اربعین گذاردن میتوان به حکمتی عملی دست یافت که گشایندهی مسائل و مشکلات ما باشد.
┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄
برقی از منزلِ لیلی بدرخشید سحر
وَه که با خرمنِ مجنونِ دل افگار چه کرد
✍#مصیر
@gharare_andishe
عالم موکب
اگر اعتقاد داشته باشیم که اربعین عالم دارد، میتوان گفت موکب نیز که یکی از ارکان اربعین است، خودْ عالم است. در ظاهر موکب محلیست برای ارایه خدمات غذایی و اسکان، اما میتوان گفت موکب موضوعیت دارد و مکانی برای عاملیت انسان است، انسانی که نسبت عملی با امور دارد، آن هم نه به نحو ارادهی معطوف به قدرت بلکه ارادهی معطوف به خدمت رسانی به دیگری.
موکبداران سعی بر این دارند که هرچه بیشتر خود را خرج زائران کنند و داشتههای خود را با دست سخاوت به آنها ببخشند، به بیان دیگر معنای وجود خود را در خدمت به زائران مییابند و البته به نظر میرسد این موضوع به نحو معجزه آسایی در اربعین رخ مینماید و چه بسا به همین دلیل گفته میشود اربعین آینهی آیندهی انسان است.
در عالم موکب آنقدر انسان در حضور عالم است که نیاز به هیچ امر بیرونی نیست، به عبارت دیگر میان عالم اربعین و عالم موکب و تقدیر تاریخیِ رخ داده به میزانی پیوستگی وجود دارد، که خودبخود واجد حیات و شور و جریان است. گویا موکب و نسبتهای انسانی آن، روضهی محقق است، موکب مجالیست برای آنکه بتوان برای مدتی از عالم سرد و بی روح انسانهای منفرد و بدون مهر و شفقتِ امروز، رهایی پیدا کرد و برای مدتی در دریای کرانناپیدای انسانی دیگر نفس کشید و آنگاهست که چشمهی اشک آدمی جاری میشود و میتوان امید داشت که راه آیندهی انسان از همین نسبت موجود در موکب میگذرد و آشکار میشود.
✍#مصیر
@gharare_andishe
در روزگاری به سر میبریم که برای هر اتفاق و رویدادی، علتهای مختلف بیان میشود و چشمها و گوشها با فهمیدن جریانات پشت صحنهی هر چیزی، احساس امنیت ذهنی میکنند و اگر به این اطلاعات دست نیابند به هیچ ندای قلبی توجه نخواهند کرد و اینگونه است که در دنیای امروز هر رویدادی که میتواند امکان محقق شده یا انتظارِ به نتیجه رسیدهای باشد، تبدیل به اتفاقی عادی و قابل محاسبه میشود، به عبارت دیگر شکوه و عظمت هر رویداد، قابل دسترس و کوچک میشود و شاید بتوان گفت اینگونه است که طی کردن مسیر بیمعنی و امری فرساینده میشود. گویا هیچ روزنهای برای حیات انسان بر روی زمین وجود ندارد و هر روز باید در روالی تکراری، بار سنگین زندگی را به دوش بکشد و روزها را تا نقطهی پایان یکی پس از دیگری طی کند و حال آنکه اگر نتوان نقاط درخشانی که خود را به صورت غیر قابل انتظار نمایان میکند، همانطور که هست ببینیم هیچگاه نخواهیم توانست وسعت انسانی خود را به ظهور درآوریم.
واقعهی طوفان الاقصی نیز جهتی رخداد گونه دارد، به نحوی که در جاییکه به فکر کسی نمیرسید، و همهی بشر مأیوس و کرخت نسبت به همهی قوانین بین المللی، بدون آنکه بدانند میتوانند زیر بمباران بیوقفه، حرف از امید بشنوند و در کنار مرگ، زندگی را ببینند، ظهور انسانی را به نظاره نشستند که در مقابل حرکات جنونزدهی یک قوم، چنان مقاومت کنند و لحظهای از موطن خود پا پس نکشند، که ما ساکنان سرزمین خزانزدهی وجود را نیز به حرکت در آورند و دوباره ماجرای زندگی را به یادمان آورده و چه بسا برای ما ایرانیان داستان آشنای انقلاب را به نحوی دیگر به چشم بیاورد تا بدانیم انقلاب اسلامی نیز رخدادی عظیم و غیر قابل محاسبه بودهاست.
در دنیایی که ارادهی معطوف به قدرت، چهرهی مخوف و بیرحم خود را پشت تئوریهای سیاسی پنهان کردهبود، محور مقاومت نیز به صورت رخدادگونه تبدیل به شبکهای شده تا در نقاط مختلف منطقه، مردمی که نام جهان سوم را یدک میکشید و نمیتوانست توان خود را ببیند، با تمام قوا قدم به قدم و طول مسیر و به مرور توان خود را بازیابد و به استقبال فتح تاریخ خود برود و به خودآگاهی تاریخی دست یابد.
✍#مصیر
@gharare_andishe
یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد
یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند
هیچ چیز به اندازهی غبطه و حسرت فرصتی که آمد و رفت، دردآور نیست.
انگار که قلب در سینه جا نمیشود و تمام وجود انسان هر لحظه آه میکشد، مدام مرور میکند، میتوانستم باشم و نبودم، نگاه میکند که حتی در دورترین حالت نسبت به آن فرصت هم قرار نداشتم، انگار سهم خود از هیچ خواستن را درک میکنی، به توهم خودت از خودت پی میبری و درمییابی که حتی به اندازهی یک حرف از کلمهی هیچ هم سهم نداری، اصلا نیستی، و این عقل مآل اندیش چنان سایهای بر وجودت انداخته و چنان ترس آینده تو را در بیآیندهگی خفه کرده که از خودت خجالت میکشی و اینجاست که حسرت میآید و تمام وجودت را مچاله میکند و بعد مبتلا میشود به دردی که زبان قاصر است از گفتنش....
✍#مصیر
@gharare_andishe