🔹گویا آزادی که خود صورتی از حقیقت است، فضای بروز و ظهور حقیقت را نیز فراهم میکند.
هر میزان فضای وجود آدمیان با آزادی عجین باشد، امکان تحقق انسانیت انسان فراهم میشود؛ چهبسا بتوان گفت حکمت قوهی اختیار در وجود انسان از این روست که امکان تحقق حقیقتوجودیاش را تمهید میکند.
اگر سیاست، ارکانش را بر پایهی به بندکشیدن فهم مردمان بنا نهد، این عدم آزادی نوعی اسیر شدن مضاعف را در پی دارد. شاید بتوان گفت منجمد شدن فهم مردم، خود بزرگترین مانع جلوهی حقیقت است و سد بزرگی در مقابل خرد عملی آنهاست.
به نحو ديگر ميتوان گفت جباريت، معناي بودن انسانها را مخدوش كرده و آنها را در قالبهاي معين و مشخص جاي ميدهد و اينگونه روح زندگي، آزادي، عزم و مسئوليت را در وجود مردم كمرنگ مينمايد، هرچند كه در ظاهر امكانات رفاه و توسعه را براي آنها فراهم كند و طبيعت سيريناپذير مصرف در جامعه را پاسخ دهد.
شايد نمونه اي از اين سياست را در زمان زيست امام كاظم(ع) بتوان يافت آنجا كه حكومت عباسي در اوج و شوكت خود، وجود شاعرانهي امام را به بند کشید و موجبات مستوري هر چه بيشتر حقيقت امام را فراهم كردند.
شايد بتوان گفت آزادی وجه مادرانهی سیاستورزی است؛ که "مردم بودن" را به انسانها هبه میکند و فرصت آزمون و خطا، تجربه و بازگشت به سرآغاز خودشان را فراهم مینمايد.
#آزادی
#مادری
#حقیقت
🖊#مصیر
@gharare_andishe
قرار اندیشه
حب الحسین يجمعنا... 🏴🏴🏴 @gharare_andishe
🔹دستها
گویی آزادی نحوه ای از بودن است که آدمی بی هیچ قدرت سیاسی و نظامی ظاهری خود را میانه میدان میآورد و افقی از عمل مقابل او پدیدار میشود که خود را میابد. آنجا که از بسیاری از راه هایی که به ظاهر آزادی را مقابل او میگذارد، رها شده و میتواند خود و وجود خود را در صحنه عمل بیابد.
گویی آدمی در مواجهه با حقیقت، خود را در وسعتی میابد که میتواند تصورات و مفاهیم پیش ساخته خود را متلاشی کند و از آن بیرون جهد. شوریدگی را تجربه کند اما نه آن شوریدگی که او را به ضد خود تبدیل کند بلکه در میدان دید وسیع او تنها آسمان پرستاره خودش نیست بلکه وسعت آسمان بیکرانه در نظرش پدیدار می شود و تاب میآورد بار امانتی بیرون از توان زمین و آسمان را؛
اینجا جایی است که وجود آدمیان به کار میآید نه سلاح و اسب و شمشیر آنان؛ و شاید از این روست که دستها بهم میرسد و در هم گره میخورد چراکه همگی با خودشان آمده اند نه با سلاحشان...
اینجا از دست هاست که کار می آید، دست کودکی در سخت ترین لحظات تاریخ، دست سرداری در میانه کارزار و دست بانویی بی سلاح است که به کار دفاع از حقیقت میآیند و گویی مولد نیروی حقیقی همینجاست و این همان نیروی حقیقی حقیقت است.
#آزادی
#مسئولیت
#به_وقت_پنجم_محرم
@gharare_andishe
در زمانه ای به سر میبریم که گویی آدمی طریق زندهگی را گم کرده است! امور، روابط، مناسبات، خود، دیگری، آنچنان جدی انگاشته میشوند که جا برای زندگی نیست. آدمی گویی همه امور خود و حتی خود را آنچنان جدی میانگارد که مرز بین مهم و غیر مهم در نظر او گم میشود و اینگونه شاید این خود اوست که گم میشود.
شاید بتوان گفت این امر ناشی از این است که نظام جدید زمانه بر قوانین ریاضی استوار میگردد و ماهیت قوانین جامعه با قوانین ریاضی یکسان انگاشته میشود.
دو بعلاوه دو حتماً و همیشه مساوی چهار است و چنین قانونی گویی آنقدر خدشه ناپذیر و جدی است که میتواند منشأ قانونگذاری روابط انسانی و قانونی جامعه گردد، اما در برابر آن، گزاره های انسانی علاوه بر تصدیق عقل، گویی نیاز به موافقت دارد.
آزادگی بشر که طريقة راه بردن او در زندگی و حیات است، وقتی در سیطره نظام جدید و نسبت جدید آدمی با خود قرار میگیرد، انگار حقی میشود در کنار باقی حقوق انسانی که جایی دارد و قوانینی برای خود دارد و گویا این آزادی و انسان است که رمقی ندارد، طوری که در قوانین و مناسبات جدی جامعه بشری، باید انسانی رام و مطیع یا نهایتاً پرخاشگر و مخرب شد.
اما گویی زبان زندهگی در زبان ریاضی خلاصه نمیشود؛ زبانی صمیمی و لطیف است که با امید و آزادی او نسبت دارد. این زبان است که مهم و غیرمهم زندگی را در نظر آدمی در جای خود مینشاند. شاید اینگونه جدی های واقعی طور دیگری در نظر آدمی نمایان شوند و او راه به زندهگی میبَرد و این وجود انسانی است که برای او نمایان میشود.
#آزادی
#قانون
#در_پی_وطن_زن_زندگی
#در_چه_وضعی_به_سر_می_بریم
✍#صهبا
@gharare_andishe
اختلاف ما از آن است که
میخواهیم جایی اتراق کنیم،
در فکر هم حتی
و همه زندگی را در آنجا که اتراق کردهایم،
بنا کنیم.
هر لحظه اما سیلان داشتن،
یعنی زندگی؛
آزادی یعنی زندگی.
#آزادی
#زندگی
✍#یا_زهرا
@gharare_andishe