ای درد و غم! تو چیستی؟
ای ناله و فغان بر نالهها و فغانهای از سر بیدردی!
ای قلب! در این لحظه و روز دارم به تو شک میکنم، به زنده بودنت! چطور تاب میآوریم این همه جنایت و توحش را!؟
ای قلب بشریت، تو زندهای؟
به من راست بگو
دیگر تاب دروغ و ریا ندارم،
خبر که آمد، حس کردم زمین زیر پایم لرزید و خورشید پس ابرها، روی خویش را گرفت...
جان سیر کرد تا کاخ یزید
تا چشم نامردی که چرخید سوی دختر اباعبدالله الحسین علیه السلام، دختر به خویش میلرزد و به پناهگاه زمینیاش عمه مینگرد و این زینب سلاماللهعلیها است که میخروشد و این زینب سلاماللهعلیها است که کاخ یزید را با کلام فاطمی خویش متزلزل میکند، این زینب سلاماللهعلیها است که با خطابه سیفالهی خویش نگاههای آلوده و توحش مذبوحانه را گردن میزند...
زینب تاریخم کجایی؟ زمین و زمان درمانده توست! ای عقیله بنی هاشم، تاریخ در انتظار توست، تو کجایی زبان علی بن ابیطالب علیهالسلام و زینت ماندگار مولا؟ تو کجایی که آتش بزنی همه پردههای غفلت و قساوت مسلماننماهای تاریخ را؟ زینب جان، سالهاست خون از کالبد انسان رفته، انسانی که تفاوت غدیر و سقیفه را جدی نگرفته بود، امروز ننگ بیفکری کاردی شده فرو رفته که نه جوش خورده در استخوانش و قوام انسانیت ما فقط به آلرسولالله و آن فرزندان ابراهیم خلیل الله که ظالم نیستند و عدول زمانهاند.
ای شیرزن کربلا! برخیز! گویا منجی بشریت هم منتظر توست، منتظر غرش آتشینات... تو کجایی آفتاب در حجاب؟
و انسان کجاست؟ من و ما کجاییم؟
کاش جان فدای یک خطابهات میشدم و قصر پوشالی استکبار جهانی با جملاتت فرو میریخت...
ای منجی موعود! منتظریم، بیا،
بیا و این جانهای ناقابل را بخر و نَفَست را در نِی وجود این نیستانِ منتظر بدم... و به آتش بکش این افکار ظلمت زده و این احساسات و عقول یخ زده را آب کن و زنده کن، ای ربیع الانام، بهار است، بهار... زمین و زمان و آن مردانِ غیرتمند و آن زنانِ قدسی و آن کودکان سرزنده و... منتظر تو هستند...
#غزه
#زینب_کبری
#نجوای_جان
🖌#در_انتظار_خورشید
@gharare_andishe