گویا فکر ارتباطی وثیق با ابتدای هر چیز دارد. نقطهی شروع و گام نخست، حاصلِ فکر است.
نتیجهی زایش و تولدی درونی است و به همین دلیل تقلید و تکرارِ شروعهای دیگر، فکر نیست و شاید به همین دلیل فکر، آموختنی نیست و اگر در قالب و چهارچوب قرار گیرد، دیگر عنوان فکر بر آن اطلاق نشود و بنابراین تولید و افزودهای مضاف بر آنچه که قبلا وجود داشته، نخواهدداشت. در این حال انسان توان بنای دیگر را ندارد به بیان بهتر بیعالمَ میشود، و آنچه را که فکر میپندارد، صرفا طی مسیری خطی و تکراری خمود از یافتهای پیشین و پیشینیان است.
شاید عبارت "سرآغاز"، واژهی مناسبی برای تبیین بهتر تولد فکر و یا قرار گرفتن انسان در موقف تفکر باشد. سرآغازی که نه انتهایی دارد و نه مرحلهی بعد و یا قدم اولی که بعدی پس از آن باشد، گویا محل جوششی است که با توجه به آن، شدت بیشتری مییابد و یا سرچشمهایست که هر چه بیشتر در تمنای آن باشیم غلیان مییابد و سرشار میشود.
و اما در اینجا رازی در وجود انسان قرار دارد. آن راز مرارت و رنج انسان است، که هر چه بیشتر در نسبت با دریافتهایش تحمل شود، بیشتر میتواند خود را در مقام تفکر بیابد.
#سرآغاز
#مرارت_فکر
✍#مصیر
@gharare_andishe