قصه، توجه دادن و معنا دادن به چیزهاست. در واقع قصه هر پدیده را از گزارههایی معلق و پراکنده و بیمعنا بیرون میآورد و همچون عالمی منسجم روبروی آدمی مینهد.
به عبارت دیگر قصه به هر پدیده زبانی میدهد تا بتواند خود را بگوید و از حقیقت خود پرده بردارد و بتواند روال پدید آمدنش را بازگو کند و اینگونه جای خود را نشان دهد.
با قصه هر پدیده و رخداد، به جای آنکه در نسبتی تصنعی و انتزاعی با انسان قرار گیرد، عرض احوال خود میدارد و راه طی شده و سخن اصلی خود را بیپیرایه بر زبان میراند و اینگونه است که قصهها میتوانند زندگی بیافرینند و از امکانهایی که هنوز به فعلیت نرسیدهاند، پرده بردارند.
قصه، لب و گوهر هر چیزی را نمایان میکند، از پروا و خواست و طلب اصلی هر چیز و هر کس میگوید و آنها را از غبارِ مشهورات و اضافاتِ غیر اصیل آزاد میکند و به تعلق اصلی او توجه میدهد و زبانی به آن پدیده میدهد تا بگوید من کیستم؟ و حقیقتا چه چیز را طلب میکنم؟
قصه فضایی را بنیان میگذارد تا هر چیز، وجود خود را ببیند و از این جهت گویی قصه خانهی وجود است و مامن و محل بروز بودن هر چیز است، جاییست که اشاره به حقیقتی بزرگتر و شگرفتر میکند و انسان را از پدیدهها به افقی متعالیتر رهنمون میسازد. از این رو شاید بتوان گفت قصه بستر تمهید ملاقات با خداوند نیز هست.
#قصه
#وجود
#زبان
✍#مصیر
@gharare_andishe
✦؛﷽✦
💠جهانِ بیقصه
ماهیت فهمِ جدید، به گونهایست که امور را مطالعه میکند و همه چیز را به صرف علم مبدل میکند؛ به عبارت بهتر آن را به ابژهی پژوهشی تبدیل و قابل شناخت میکند.
مانند اینکه اگر میتوانیم عناصر طبیعی این جهان را از طریق ابزارهایی همچون میکروسکوپ یا امثال آن مشاهده و پژوهش کنیم؛ امور انسانی و تاریخ را نیز میتوانیم بشناسیم و ویژگیهای آن را بدانیم و برشماریم.
گویا این ویژگی این عالم است که گذشتهی سرزمینها را از متن زمان و تاریخ جدا کرده و آن را تبدیل به داده و اطلاعات میکند، به گونهای که مسیر و قصهی زندگی انسانها در طول تاریخ به اوصاف و آداب و عادات پراکنده تقلیل داده میشود.
در این حالت میتوان دریافت که تاریخ از جای خود خارج میشود و انسانها توان برقراری ارتباط با گذشته و سنت خود را از دست میدهند و اینگونه تعلق جای خود را به سردی و گسست میدهد. گویا تاریخِ یک جامعه اگر گم شود، مردم آن جامعه دیگر حس تعلق و دلبستگی به آن ندارند و باید در گنگی و گیجی زندگی خود را به پایان ببرند.
شاید بتوان گفت این فهم، انسان را از متن قصهی خود خارج میکند و زندگی و دیدن و چشیدن طعم بودن را از وی سلب میکند و توان فکر و ساختن آینده و داشتن امید و عزم گشودن راهِ حیات را از او میگیرد.
شاید سرنوشت جهانِ مردمان بیروایت و بیقصه اینگونه است....
#بی_تعلقی
#روایت
#قصه
@gharare_andishe