🔰زن بما هُوَ زن!!!
از بس دور شدهام، انگار دستانم میلرزد برای نوشتنش!!! و زبانم لکنت میگیرد برای بیانش!!!
به راستی زن ب ماهو زن چیست؟؟ چیزی که به غیر از نسبتهایش باشد!! چیزی جدای از تعاریف روزمره و تکراریِ ما انسانها!!!
خودش فقط خودش!! بدون همهی حجابهای دست و پا گیر!
با تو هم دردم ای زن!!! با تویی که گم شده ایم!!! تو فقط هستی!! نمیتوانم برایت،، برایم،، تعریفی ارائه دهم.. نمیتوانم با واژگان سرِ خودم را شیره بمالم!! نمیتوانم برای رفع این گم شدنِ تعریف ،،،
حقیقت را نازل کنم!
تو هستی! مثل همهی هستها به دور از همهی تَعَیُناتی که برایش تعریف میکنیم ...
امّا این بار میخواهم بکَنَم تمام آنچه را که به عنوان هویت و تعریف برایمان قاب کردهاند و مانند پیله دورمان پیچیدهاند!!!
کنده شدنش با صدای دردی از اعتراض همراه است چرا که یک عمر چسبیدهایم به این تعاریف و همه قبولش کردهایم و نمیپذیریم غیر آن را و ناخلف است دانهی تازه جوانهزدهی ظریف بین وسعتی از بوته های خار ..حرفم دست رد میخورد شاید چون که زن امروز را با فقه و اصول شرع! و یا فمنیسم معنا نکردهام..
زن از همهی این بندها جداست.. خودش در خودش معنا میشود..
نمیخواهم دوباره در قابهای تکراری،،، تجدیدِ تعریفها را کنم.. نه !!!! اما مجبورم با مثالها دوباره کمی عقب جلو بروم تا بتوانم بگویم!!
گفتههایم تو را و مرا دوباره گیر میاندازد! من خودم هم سخت جان میکَنَم برای گفتنِ حرفی از جنسِ یافت!!
چگونه میشود یافتی را بدل کرد در کلمات و خودش را باز ارائه داد در همان وسعتش!!!
اما میگویم!! که تو چیزی فراتر از همهی گفتهها و شنیدههایی!!
امّا در خودیتت!!
در پاکیات که همیشه هست!!
در صداقتت!
مهربانیتت
لطفت
از خود گذشتگیت
خاضع بودنت!!
وابستگیات
لطافتت..
این ها جزیی از ملموسترین حالاتیست که از حقیقتت نمایان میشود اما باز هم تو فراتری!!!
فراتر از این مثالهای دست و پا گیر..و این منم عاجز از وصف حقیقت!!
همه ی آنچه را که فصل کردم و شرح دادم، اشارهایست به حقیقت ِزن!!
خودت فقط هستی در پاکیات بیهیچ تعریفی!!
این که بخواهم بگویم زن این باش!! تو این هستی!! نه!!.
اینها تمامش کذب محض است...
خودت خودت را نشان میدهی!! با ظهورت.
نمیدانم چقدر گمراهم و چقدر در راه!! اما وقتی تو فرزندت را در آغوش میگیری و از شیرهی جانت، جانی دیگر را متبلور میسازی، میفهمی حس حقیقت را!!!!!حقیقتی شیرین .. ملموس!!
جنس حقیقت اینگونه است.. همین قدر لطیف. همین قدر آشنا!! همین قدر روشن و همین قدر فراگیر!!!حسی مشترک بدون نظر به اعتقاد افراد ..حقیقت زن در پاکی اش، در بودنش، همهاش برایش روشن است !! و خودش فی الذاته می یابدش!! اما گمش کردهاند، با تعاریف اعتباری. با تعاریف انتسابی!!!با مِتُدهای من درآری خودشان!!
و إن، هاج و واج بین همهی تعاریف با بُهت، دنبالِ خودش میگردد...
تو خودت هستی!!!ای زن!!
زلال، روان، جاری، ساری، حیاتبخش،
چون آب.. و همه به تو و حقیقت خودت محتاجاند..که باشی در خودیتت.. و اگر حقیقت آب را بگیرند و در ویترینهایی جدید شکیلش سازند، دیگر آب نیست که هیچ !!!!!!همه هم از نبود حقیقتش به تَقلی میافتند!! و نمیتوانند با اعتباریاتش اُنس گیرند و راه به جایی ببرند!!
و تازه میفهمند حقیقتش در همان بودنش پرواضح است..
و امروز زن هم در خودش پرمعناترین واژهی حیات و هستی بخشترین هستِ این روزگار است و بس!
پ.ن
تمام وجودم بداهت حقیقت زن را فریاد میزند..به واژه که میرسم برای گفتن به نفس نفس میاُفتم!! بس که سخت باید بچِپانمش در گفتنها!!! و چقدر کم میآورم برای نمایشِ خودش در آنچه که هست!!
#هویتِ_زن
#گمشدگی
🖊#مهدیهسادات_فیاض
@gharare_andishe