سلام حاج احمدِ جانهای بریده از بی مهری ها و منتظر!
آری «شهدا حقیقتاً در جمع ما هستند»،
شهادت میدهم که حقیقتاً تو با مایی! راستش از وقتی دست محسن عزیز را گرفتی و دیدم محبت تو در جانش چنان ریشه دوانده که سیاهی تاریخ یخ زده ی ما را شکست و غبار دوری از حضرت محبوب را با نفحه ی جانفزایش برد، انگار تازه در چشمم جلوه کردی.
هر بار که به شهید عزیز حججی نگاه میکنم، انگار نور وجودت و محبت پدرانه ات و زندگی کردن ات با او، دلم را آب میکند... او عاشق تو شد و با عشق تو راهی یافت که به همه ی خستگان تاریخ نشان داد "راهی که از سر گرفتیم" هست... هست... خواب و خیال نیست... گویا حجت خدا شهادت داد به زنده بودنِ شما، شهادت داد به اینکه شما با ما اسیران زمان و مکان، زندگی میکنید و نزدیکتر از مادر و پدر در جایی بین قلب و جانمان میایستید و چراغی میشوید تا ستارگان حیات بخش هستی را ببینیم و انتخاب کنیم لذت و سختی زندگی با شما جلوات حی قیوم تاریخ را یا لذت و سختیِ پا کشیدن در گِل و لای مُردگی مدرن را، تو منتظری و با نظر و نفس ات و آن لبخند پدرانه ات ایستاده ای تا آماده پرواز شویم و تمرین مان میدهی که شهید زندگی کنیم و شهید سیر کنیم تا برّ دوست.
وقتی آن همه ارادت و عشقِ سردار دلها را به تو دیدم، دیوانه شدم، چشم دوختم در چشمانت، تو چقدر آشنایی! گویا هزاران سال است تو را می شناسم، حاج احمد به خدا اغراق نیست اگر بگویم از پدر آشناتری،
کشتی شکسته گانیم ای باد شرطه برخیز
باشد که باز بینیم دیدار آشنا را
ای آشناترین! احمدِجان مان گفت چاره ای نیست جز اینکه شهید زندگی کنیم، پس با همان آب زلالی که جان او را تطهیر کردی چنان که صفای چشمان و لبخندش شاهد بر صفای جانش شد، ما را هم صفا بده. راستی حاج احمد! چه شد که شهدایی چون شهید محسن حججی عزیز و شهید سردار حاج قاسم سلیمانی دلداده ی تو شدند و محبت دوستی چون تویی پرِ پروازشان شد؟!
سرّ تو چیست؟ هرچه بیشتر نگاه میکنم، شعله محبت و عشق و آزادگی و یکرنگی و خلوص ات... بی تاب ترم میکند. این همه عشق به امام و انقلاب اسلامی و دوستان و مردم ات... تشنه تر ام می کند و عجیب است از پدری چون شما که به نظاره بنشینید و بگذرید!
بیا و شفاعتی کن و جانهای خسته و قلبهای سوخته ی ما تطهیر کن و با خنکای آن مصفایمان کن تا طلب شهادت از شعار به زیستی برای بودن و راهی برای ورود به عالم تان بگشاید.
طریق صدق بیاموز از آب صافی دل
به راستی طلب آزادگی ز سرو چمن
#شهید_احمد_کاظمی
✍#در_انتظار_خورشید
@gharare_andishe
نه مرا عزم و توان رفتن،
نه هوش یافتن،
نه صداقت ماندن،
هیچ یک نیست!!
باید که بخواهی
که از تو بخواهم
و بخواهم
تا که
دست مرا را بگیری و با خود ببری
و با خود ببری...
✍#هیچ
@gharare_andishe
زهرا بهانه ای ست که عالم بنا شود
او آمده که مادر آئینه ها شود
او آفریده گشت که یک چند مدتی
نور خدا به روی زمین جابجا شود
او آفریده شد که در این روزهای سخت
زهرا شود، علی شود و مصطفی شود
مادر تویی که قدر شما بی نهایت است
هرجمله ی تو شامل صدها روایت است
#قلب_عالم
@gharare_andishe
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
﷽
دعوت شده ایم تا مهمان یکدیگر باشیم. ضیافتی متفاوت از آنچه تاکنون فراخوانده شده ایم. این بار عزم کرده ایم تا من و تو به عنوان زن این تاریخ همدیگر را مهمان اندیشه های خود کنیم و از دل آگاهیهای هم بگوییم و اندیشیدن را به هم ارائه دهیم. اندیشیدنی که در ذات آن فقط به حضور خودمان محتاجیم و چون از ما نزدیک تر به خودمان کسی یا چیزی نیست، پس این تفکر متاملانه دور پروازی نیست، همین حالا در همین ساعتِ اَکنونِ تاریخ؛ و از آنجایی که اندیشه همواره در جست جوی کلمه هاست تا زبانی برای ظهور یابد، باید پرسید قبله زبان کجاست؟ و اصلا مگر زبان قبله دارد؟ و شروع این سخن از کجاست؟ اگر قرار است برای اندیشه و تفکر به زبانی توجه کنیم، یقینا باید در این تاریخ ِغربت و بی خانمانی انسانها به زبانی توجه کنیم که با آن به امکان سکنی گزیدن و مأمن یافتن بشر نزدیک شویم.
آری و مگر در غیر از زبان مادری مجال سکنی گزیدن را می یابی؟
زبانی امّی که آموختنی نیست چرا که تفکر نیز آموختنی نیست، که باید گفت:
زبانمادری، زبان هم زبانی های بشر است. سخن مادر نتیجه حال است و نه ثمره قال و از عیان است و نه از بیان و از اسرار است و نه از تکرار و از جوشیدن است و نه از کوشیدن.
و شاید بگوئید که این زنِ واجدِ زبانِ مادری کجاست؟
آری من نیز مانند تو در جست وجوی او و بلکه خودم هستم و به نوعی همه ما در این اکنون تاریخ، این پرسش را داریم که ما کیستیم؟ و کجا هستیم؟ این جا همان همان نقطه ای است که باید درنگ کنیم و بلکه مداومت ورزیم و نه اینکه بگریزیم. با این مسأله درگیر شویم و باور کنیم که از درک آن دور افتاده ایم ولی غافلیم پس در غفلت زدایی سختی و درد نمایان می شود؛ سختی برای پس زدن مشهورات و عادات فکری و کلامی؛ در آمدن از مشهورات تا گوش ما را برای تفکر شنوا کند. انگار دعوت شده ایم از مفاهیم به معنا رویم و پرسش قلبی از" وجود"خود کنیم که ضرورتا باید اهل صبر و تحمل باشیم و نه اهل گریز،
و این صبوری و تحمل همان جرعه جرعه خوردن است و درآمدن از پشت الفاظی که گوش کردیم و نه نوش! چرا که تعریف زن انقلاب را به صد زبان داناییم؛ اما دانایی کجا و دارایی کجا؟
آمده ایم تا به عنوان زنِ امروز، مهمان روایت های مادریِ خود باشیم و حاضر در قصه خود و نه تماشاچی و شنونده.
و مگر در نسبت های متفاوت یک زن در تاریخ چیزی جز" امّهات دوران بودن" مشترک است؟
نسبتی که میراث او از امابیهای حضرت رسول میباشد؛ چرا که حتی رسالتِ رسول، نیز مادری میخواهد فراتر از مادریِ نسبی که آمنه باشد و عجب! که حتی رسول هم آُمّی است!
پس زن در هر نسبتی ( دختری ،خواهری، همسری ،معلمی ،مادری ...) که باشد، باید اُمّی باشد و این حضور اُمّی وارِ او برای هر تاریخی میتواند انسان ساز باشد، همان گونه که قرآن هست چرا که تاریخ، فرزند بی پدر را به خود دیده است ولی بدون مادر هرگز!!!
و این چنین است که باید کتاب زن را دوباره تلاوت کرد که شأنیت او هر لحظه در تجلّی است و گوشی برای شنیدن حکایت های او می طلبد؛
پس بشنو از زن چون حکایت میکند ...
🔹عالمِ بی مادر
فَنَفَخنا فیها مِن روحِنا...
همچون کودکی که در فراق مادر گریه میکند و هرکس بنا دارد با چیزی او را آرام کند اما او جز مادر چیزی نمیخواهد، ما نیز معنای زندگی را در خانه ای که به وسعت جهان است، نداریم. ما نیز میدانیم بهانه گیری هایمان در طلب گمشده ای است که تنها جای خالی اش را حس میکنیم اما نمیدانیم کدام گمشده؟! در طلب چه میتوان بود برای یافتنش؟! و چه بسیار سخت است که انسان گمشده اش را گم کند و در سرگردانی به هرسو دنبالش گردد. گمشده ای که بزرگان از آن به تمثیل هوا یاد کرده اند و طلبی برایش نداشتیم اما اکنون در نبودش نفس های مان به شماره افتاده. روزی در شرق و روزی در غرب عالم در تمنایش به سر میبریم. در نبودش آرامش و حیات بی معنی است و مگر بدون اینها میشود زندگی کرد؟!
با چه قلم و زبانی میشود بشارت یافتن گمشده مان را در این جهان بی عالم داد؟آیا ما دردمند بی خانمانی در جهان امروز و طالب ساختن جهانی در آغوش مادر هستیم؟ مگر نه آنکه نبض حیات هر خانه ای مادر است؟ چرا لحظه ای شک نمیکنیم که نکند عالممان به درد بی مادری گرفتار شده است؟! مروری بر احوالات تاریخی نشان میدهد رمز حیات و ماندگاری هر جامعه ای روح مادرانه حاکم بر آن بوده است. خداوند پیامبرش را در دیاری به پیغمبری مبعوث کرد که به شهر ام القری معروف شد و با وجود او به مکه روح بخشید. روح مادرانه جنسیت زن یا مرد نمیشناسد و نیاز هر عالمی است برای حیات.
و ما تشنه مادرانگی هایی هستیم که روحی را بر بدن بی رمق و کم جان جامعه مان بدمد...تشنه نگاه های مادرانه ای که وجود انسانی مان را بخواهد نه سود یا ضرری که در تناسبات رخ میدهد ...تشنه نگاه هایی که این گم گشتهٔ گمشده را ببینند و پس از آن آینه ای شوند برای نشان دادن آن به کل جهان...جهانی که تشنه شریان روح مادرانه بر رگ های خود است. شاید بتوان گفت لحظه ای جاری شدن این روح را چشیدیم و اکنون در انتظار تجربه دوباره آن هستیم. تناقضی که چشمانمان را به مادرانگی یک پدر روشن کرد. حاج قاسمی که نه تنها خود، این گمشده را یافت بلکه آینه بازتاب این حقیقت شد و با پروازش عطر خوش مادرانگی را در عالم گستراند. دیده شدنِ مان با تمام عیوب ظاهری و باطنی، با تمام تناقضات درونی و با تمام تفاوت ها، مهر عمیقی بود که به کاممان چشانده شد و از آن زمان در طلب چشیدن دوباره آن هستیم.
#روز_مادر
@gharare_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹مادرِ عالم
اِنّا اَعطَیناکَ الکَوثَر...
خیر کثیری که با پاگذاشتن به جهان خاکی به آن معنا بخشیدی و گواه آن قرآن است. به ظاهر تنها خير کثیری بودی برای پدرت اما برکتت را در دنیای آیندگان نیز گستراندی. آمدی برای ساختن و تربیت نسلی از فرزندانت که کشتی نجات بشر باشند...
آزادگی را از تو باید آموخت آن زمان که در لطیف ترین احساسات زنانه ات بااقتدار خطبه خواندی! از تو باید آموخت، آن زمان که عفاف و حیایت مانع از آن نشد که چشم بر روی اتفاقات جامعه ات ببندی. دیدی مردمانی را که جهلشان آنان را از مسیر حق دور میکرد و آنجا باز هم نشان دادی مادرِ تمام زمانه ای! نخواستی و نتوانستی گمراهی شان را ببینی؛ سختی را به جان خریدی و پا به پای ولی زمانه ات دلسوزانه تلاش کردی تا چشمان غفلت زده شان از خواب بیدار شود.
بانو جان! تاریخ به چشم خود دید که گستره کنشگری ات محدود به چارچوب خانه ات نبود و کل عالم را فراگیر کرد...
#روز_مادر
@gharare_andishe
امروز مغازه کوچک گل فروشی را دیدم
تغییر کاربری داده بود به یک رستوران
حتما برایش سودمند نبوده،
حق هم داشته
میدانی اما این حکایت از جهان ما دارد
جهانی که دیگر بیتفاوت است به گلها
میدانی بوی گلها حسهایی را که این جهان کشته، زنده میکند.
البته من هم فقط برای تماشا میرفتم گه گاهی!
خیلی گل خریدن را ارزشمند نمیدانستم.
✍#هیچ
@gharare_andishe
تأملی در بی عالمی بشر در جهان امروز.MP3
28.37M
🎙در تمنای مادری
🔹تأملی در بی عالمی بشر در جهان امروز
📆شنبه ٢٤ دي ١٤٠١
🔰خانه مشروطه
@ziafat_andishe
@gharare_andishe
🔹نشست سوم
🔹 بر پا شدن عالمی در جهان امروز
خوانش متن استاد طاهرزاده برای همایش با عنوان:
خانم مرضیه حدیده چی دباغ، قدیسی در میدان سیاست و سیاستمداری در جلوه قدیسان.
🔹با حضور آقای نجاتبخش
📆 دوشنبه ۲۶ دي ١٤٠١
🕰ساعت ١٥:٠٠
#زبان_مادری
@ziafat_andishe