eitaa logo
قرار اندیشه
253 دنبال‌کننده
468 عکس
191 ویدیو
3 فایل
✦؛﷽✦ 🍀چیزهای زیادی برای دیدن هست، ولی چه وقت می‌توان دید؟ قرار اندیشه، محفلی است برای دیدن‌های ساده و گفتن‌های بی‌پیرایه تا لابلای قلم‌زدن‌ها خود را بیابیم و تحقق خود را رقم زنیم... راه ارتباط: @ta_ghaf @Rrajaee
مشاهده در ایتا
دانلود
✦؛﷽✦ شاید بتوان قرآن را سخن نابهنگام دانست. در جایی که قرآن از چیزی پرسش می‌کند، فکرها را متوجه وضعیت انسان کرده و سپس او را با خودش و نوع بودنش مواجه می‌کند و شاید از این باب خواندن قرآن سنگین و سخت بنماید، زیرا که روال روزمره و عادات ما را بر هم می‌زند؛چه بسا که غربت قرآن از همین‌رو باشد. شاید بتوان سوره‌ی نبا را هنری‌ترین و تمثیلی‌ترین سوره‌ی قرآن خواند. سور‌ه‌ای که با آهنگی سنگین شرح وضعیت خداوند و آدمی را بیان می‌دارد. سوره‌ با تعلیق شروع می‌شود و بی‌مقدمه پرسشی در ظاهر ساده اما با کلماتی سهمگین را بیان می‌کند: "عمّ یتسائلون؛ از چه می‌پرسند؟" و بلافاصله در پاسخ سوال، آیه‌ی بعد می‌فرماید:"عن نبا العظیم"، شاید اگر سوره در همین‌جا پایان می‌پذیرفت کافی بود، تا انسان از حرکت و جوش و خروش بازایستد و عظمت نبا عظیم را جویا شود. شاید سوره فراخوانی‌ست برای انسان تا خود را همان‌جا که هست بازیابد و در رویارویی با سوره از خود بپرسد خبری عظیم در راه هست و در پس اتفاقات و مشغله‌های معمول، خبرها هست که انسان تو از آن بی‌خبری! و حال در میان همهمه و شلوغی زندگی، این سوره بی هیچ مقدمه پرسشی کوبنده را به میدان می‌آورد و گستره‌ای عظیم را پیش‌روی انسان می‌نهد، تا آنچه را که فراموش کرده دوباره به یاد آورد و در گوش او خبری عظیم را طنین افکند. از جهتی شاید بتوان گفت کار متفکر نیز با فضای قرآن شباهت دارد از این جهت که در وقت ضرورت، از راه و مسیر متعارف مردمان پرسش کرده و خبرعظیمی را که مغفول مانده، تبیین می‌کند و به آن‌ها نشان می‌دهد. و اگر مردمان گوش خود را به او بسپارند مصداق توصیف متقین در سوره می‌شوند، که هیچ سخن لغو و بیهوده‌ای را نمی‌شنوند و این‌گونه خبر عظیم بر جان‌ انسان‌ها نقش می‌بندد. @gharare_andishe
. 🔹 روضه آوینی 🔹 نمایش مستند روایت فتح و گفتگو پیرامون مسئله جهاد تبیین 🔹 چهارشنبه ٢٥ اسفند ١٤٠٠ 🔹ساعت ١٤ 🔹محفل اندیشه ای بانوان
✦؛﷽✦ 💠جهانِ بی‌قصه ماهیت فهمِ جدید، به گونه‌ایست که امور را مطالعه‌ می‌کند و همه چیز را به صرف علم مبدل می‌کند؛ به عبارت بهتر آن را به ابژه‌ی پژوهشی تبدیل و قابل شناخت میکند‌. مانند اینکه اگر می‌توانیم عناصر طبیعی این جهان را از طریق ابزارهایی همچون میکروسکوپ یا امثال آن مشاهده و پژوهش کنیم؛ امور انسانی و تاریخ را نیز می‌توانیم بشناسیم و ویژگی‌های آن را بدانیم و برشماریم. گویا این ویژگی این عالم است که گذشته‌ی سرزمین‌ها را از متن زمان و تاریخ جدا کرده و آن را تبدیل به داده‌ و اطلاعات می‌کند، به گونه‌ای که مسیر و قصه‌ی زندگی انسان‌ها در طول تاریخ به اوصاف و آداب و عادات پراکنده تقلیل داده می‌شود. در این حالت می‌توان دریافت که تاریخ از جای خود خارج می‌شود و انسان‌ها توان برقراری ارتباط با گذشته و سنت خود را از دست می‌دهند و این‌گونه تعلق جای خود را به سردی و گسست می‌دهد. گویا تاریخِ یک جامعه اگر گم شود، مردم آن جامعه دیگر حس تعلق و دل‌بستگی به آن ندارند و باید در گنگی و گیجی زندگی خود را به پایان ببرند. شاید بتوان گفت این فهم، انسان را از متن قصه‌ی خود خارج می‌کند و زندگی و دیدن و چشیدن طعم بودن را از وی سلب می‌کند و توان فکر و ساختن آینده و داشتن امید و عزم گشودن راهِ حیات را از او می‌گیرد. شاید سرنوشت جهانِ مردمان بی‌روایت و بی‌قصه این‌گونه است.... @gharare_andishe
✦؛﷽✦ انتظار، واژه‌ایست که همیشه در معرض معانی و برداشت‌های مختلف بوده‌است. منتظر بودن یا به نوعی چشم‌داشتن بر چیزی، تداعی‌کننده‌ی حالتی‌ست که آدمی، مضطرب و نگران و مایوس از وضع موجود، چشم بر رسیدن ناجی دارد تا به دست او مسائل حل شود و انسان در راحتی و آسودگی زندگی‌اش را سپری کند. در این نحوه نگاه، انسان، کار و مسئولیت خود را دعا و تضرع به درگاه الهی می‌بیند تا امر فرج حاصل شود و گشودگی‌های لازم صورت گیرد. در این مواجهه، نوعی بی توجهی به امور و مسائل جهان حاصل می‌آید و انسان صرفا در کناره‌ی میدان ایستاده؛ در انزوا و با فهمی راکد از زمان خود درخواست آمدن منجی را از پروردگار دارد. گویا او منجی را در خدمت ادامه‌ی زندگی بی‌دردسر همراه با رفاه و نوعی توسعه‌طلبی، بدون خطر کردن و عزمِ گشودن راه‌ آینده‌، می‌خواهد. اما گویا انتظار نیز همچون بی‌شمار مفاهیم دیگر باید در عالمِ خود معنا شود تا به درک و دریافت اصلی آن‌ بتوان رسید. شاید در یک تبیین اجمالی بتوان گفت انتظار کشیدن به نوعی مراقب بودن و یا درنگ کردن است. مراقبت از نوعی از بودن است که اصالت خود را طلب می‌کند و همواره می‌خواهد در سرخط وجود سکنی گزیند و فطرت‌بینی ذاتی خود را حفظ کند، تا در یک نوع فهم اسیر نشود و به بطن مسائل و مشکلات بنگرد تا بتواند نقطه‌ی عزیمت خویش را بیابد. در این حالت گویا انسان درخواست تشرف منجی را در میدان عمل و در نسبتی ثمرساز که از پوچی به دور است، در شئون مختلف زندگی خود، لحاظ می‌کند و این‌گونه مهیای رخداد عظیم ظهور می‌شود. به عبارت دیگر در این نگاه انسان در طی مسیر انتظار، خود را به اقیانوس مواج بحران‌ها می‌سپارد و در فراز و نشیب بنای عالمی قرار می‌گیرد، که سختی‌ها و چالش‌های آن آمادگی پذیرش انسان کامل را ایجاد می‌کند و در نهایت ظهور امامِ خود را در پس فهم خلا ایشان، به طور حقیقی تمنا می‌کند. 💠شاید بتوان گفت عالمی که در آن انتظار معنا دارد، انقلاب اسلامی به عنوان جهانی بین دو جهان است، که به دور از انزوا و انفعال، رجوع به خردِ جهان امروز را مهم می‌پندارد و در نسبتی صحیح، راه آینده‌ی خود که همان حکومت حضرت بقیه الله"علیه السلام" است را می‌گشاید. @gharare_andishe
18.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹حتی بلندگوی مسجد حس داشت بر لب بیا بیا گل نرگس داشت 🔹آن‌روزها نفس به نفس شهر آهنگ انتظار داشت حمیدرضا برقعی @gharare_andishe
💠دلنوشته ای به حضور حضرت دوست سلام به آقایی که از اول حضور در حوزه ما را سربازت نامیدند اما نمی دانم تا چه اندازه سربازی‌ات را کردم . شرمنده‌ام آقا وظایفی که سپرده بودی را گاهی از یاد بردم و گاه فراموش کردم که... ، گاهی خطا کردم، برای آمدنت نه دعا کردم نه کاری که ظهورت را نزدیک کند، انجام دادم. روزها را گذراندم وعصرهای جمعه برای رهایی از دلتنگی خودم را مشغول دنیا کردم . این روزها بیشتر دلمان گرفته از عصر جمعه هم بیشتر امانه برای اینکه نیستی شاید برای ظهورت دعا میکنم تا از غم و غصه رها شوم تمام شود همه ی گرفتاری های زمین وشما که امام زمان هستید برای پایان بدی های زمین می آیید فقط همین است؟ امشب میخواهم تورا فقط برای خودت بخواهم برای ظهورت وحضورت دعا کنم اما چه کنم به بچه های مظلوم فلسطین،به گریه های مادرهای یمنی به گرسنگی هزاران کودک فکر می کنم وحضور شما را برای پایان همه ی بدی‌ها می خواهم شرمنده ام که عاشقی نمی دانم ومعشوق را برای کاهش آلام خود طلب می کنم ... ✍ @gharare_andishe
باید چون دختر قیصر از مشهورات زمانه بگریزی و نرگس شوی تا در وجودت مهدی بارور شود و عالم را از بوی گل نرگس سرشار کنی ... باید به عهدت باز گردی تا موعود را بیابی، باید به سرآغاز رجعت کنی و صفا و صداقت کودکی را تجدید کنی تا عالمی دیگر برایت محقق شود و عقل انتظار در وجودت شکوفا گردد؛ عقلی که عزم تو در خلاف عادت را جزم می کند. آری این گونه است که مهیای بقیه الله می شوی و زمان و صاحبش را می یابی. 🦋خود را به عهد کودکی ام بردن آرزوست... @kooodaki @gharare_andishe
هر لحظه جان آدمی تحقق و تبلور راه و صراط است به شرط آنکه از قفس تنگ خیالات به در آییم و دست یدالهی انسان کامل را گرفته در فضای حیات بخش جان او نفس بکشیم... چقدر سخت است «نبودن» در بستر «بودن» او که کامل است و دستگیر، اما نگاه ما چرا او را گم کرده و انتظار را که تفسیر حقیقت انسان است، جای دیگری و در افق بی فروغ دنیا معطل کرده ایم انتظار چه چیزی را میکشیم وقتی منتظَر را رها کرده ایم! نمی‌توانیم انتظار نکشیم چون هویت و حقیقت ما در پسِ چیزی بودن و اتصال و انتظار رخ نمایاندن و دیدن و رفتن، حل شدن و او شدن است پس به «او» نگاه کنیم....در جان ماست، جانمان را پیدا کنیم... ما سرگشته خودمانیم خود واقعی مان... ✍ @gharare_andishe
❗️شاید اشتباه ما همین جا است! شاید بدبختی ها را نباید بدبختی تلقی کرد؛ شاید مشکل، مفهوم های اشتباهی است که ما به برخی چیزها داده ایم؛ شاید باید پایه و اساس مفاهیم را برچید و آنها را را از نو ساخت؛ باید بدبختی ها و مشکلات را ناامیدی تلقی نکرد باید آن ها را مسیر تلقی کرد، پل ترقی کرد. برای رسیدن به امید و شاید میتوان همین امید را هم خدا تلقی کرد... شاید مشکل من هم همین مفاهیم است که در مغزم نمیپیچند و مدام در پی حقیقت ها به دنبال مفاهیم میگردم! شاید هر نیامدنی نیامدن نیست، هر آمدنی آمدن نیست و اما مفهوم حقیقی کجاست؟ آیا میتوان مفاهیمی که سالها به آنها جان داده ایم و با آنها نازندگی کرده ایم را به سمت و سوی مرگ بکشانیم تا زندگیمان جریان تازه ای پیدا کند؟ مطمنا برای پیداشدن ماه از پس خورشید راه طولانی در پیش است و پیمودنش کار آسانی نیست گرچه در میان چشمان آسان جلوه گر میشود اما چه کسی خستگی ماه را جز خودش میتواند درک کند! و شاید هم در پس مفاهیم من ماه خسته است نه در مفاهیم حقیقی، به هر حال درک مفاهیم سَخت سخت است. البته اگر این حرفم مفهومی درست باشد...! ✍ @gharare_andishe
💠جهاد تبیین شاید ظاهرش مجاهدت در جنگ‌ نرم است  اما گوئی باطن آن خبر از  نیستی حقیقت است در ما؛ اما حقیقت کجا ظهور میکند؟ آری در عهد است در عهد با حق و روایت، قصه ها، حیات این  عهد است و روایتگر باغبان این عهد است اوست که ریشه های خشک ایمان ما را دوباره آب میدهد جان تازه ای به عهدمان میدهد ما را تاب عزم میدهد. عهد ما  از ایمان جان میگیرد  و ایمان ما از  تذکر. روایتگر متذکر نحوه بودنمان است و اگر  عزم همت ها سست است، ریشه اش در ایمان ماست اشک در روضه نیز گویی تجدید عهد است تا ریشه ایمانمان خشک و ضعیف نشود و پاهای خسته ما از راه نماند. آری روضه آوینی  تجدید عهد است با عهدی که مستضعفان با امام بستند حضور در این روضه تجدید عهد است با راه  امام و امت آن؛ آری حکم جهاد تبیین روضه از نبودن عهد ماست و وای بر ما کوردلان که عهد خویش را به غفلت سپردیم آری، جهاد تبیین روضه نبودن ماست و سست عهدی مان پس سید مرتضی روضه بخوان که ایمان هایمان تشنه عهد دوباره ایست با تو و روایت ات. شاید حضور در راهیان نور و روضه آوینی، حضور در حرمیست  که تجدید عهد با مهدی باکری هایی بود که حرمت حرم انقلاب برایشان سنگین تر از شکسته شدن شیشه عمرشان بود. @gharare_andishe