eitaa logo
قرار اندیشه
253 دنبال‌کننده
469 عکس
191 ویدیو
3 فایل
✦؛﷽✦ 🍀چیزهای زیادی برای دیدن هست، ولی چه وقت می‌توان دید؟ قرار اندیشه، محفلی است برای دیدن‌های ساده و گفتن‌های بی‌پیرایه تا لابلای قلم‌زدن‌ها خود را بیابیم و تحقق خود را رقم زنیم... راه ارتباط: @ta_ghaf @Rrajaee
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من برخلاف گروهی از ملایان امروز که ناوابستگی به وطن را اوج اسلام خواهی می‌دانند، این وطن را دوست دارم و بر این اعتقادم که ایران آرزوی اسلام است و اسلام، اگر برای کشت و کار نیاز به زمین خوبی دارد، آن زمین خوب این‌جاست. دین گیاهی است آسمانی و الهی؛ خاک خوب می‌خواهد تا بارور شود و خاکی بهتر از ایران برای باروری ایمان، خداوند مصلحت ندیده است که موجود باشد. ایران برای من یک موجود الهی است که بر بال فرشتگان نشسته است و اراده خداوند بر این قرار گرفته که این مملکت پرچم دار اسلام ناب محمدی باشد. 📚سه دیدار/نادر ابراهیمی @gharare_andishe
🔹دنیای وارونه بشر امروز گویی در تعاریف وارونه از خود و جهان قرار دارد و تکامل خود را نه در وجود خویش که در اعراض خود می‌جوید. می‌توان گفت سنت بشر امروز، پیشرفت و تجدد است و همه امور زندگی را تابع پیشرفت و تجدد می‌داند. اما این پیشرفت را در توسعه تکنولوژیک زندگی یا همان اعراض خود می‌بیند. پیشرفتی که به سوی آزادی نیست! در پس همه این تکنولوژی ها او ضعیفتر شده و جهان را برای خود ناامن کرده است. بشرِ گرفتار آمده در این نگاه، چگونه می‌تواند تحولی به سوی حقیقت متعالی خود پیدا کند؟ زمانه ای که بشر با قدرت علم می‌تواند حس درد را از بین ببرد، شاید توان رویارویی با درد را در خود ضعیف کرده و دردهای سخت تری را به بار آورده است. ندیدن بُعد توسعه مادی، تحولی رقم نمی‌زند؛ انسان گرفتار در تنگنای ماشینیسم، گویی بودن را در رها شدن از این مقهوريت تکنولوژیک می‌یابد و راه را در این میانه طی می‌کند. گویی اندیشه پیشرفت باید به حقیقت خود برسد و انسان حقیقتا راه پیشرفت را طی کند. @gharare_andishe
. ... قصه‌ شعر... 🔹 شعر‌خوانی شعرهای شاعران معاصر 🔹 روزهای زوج هفته، از ساعت ۱۰:۰۰ شب 🔹 مجلس اول؛ اخوان ثالث 🔹 امشب، چهارشنبه ۱۹ بهمن ماه ۱۴۰۱ زنده از طریق رادیو https://www.skyroom.online/ch/sohasima/jirjirak @soha_sima
. شعر، امروز برای ما حکم تفنن را پیدا کرده است و از این جهت جایگاه آن را در زندگی هر روزه و هر لحظه گم کرده‌ایم. شعر عالمی دارد و فهم شعر در راهی ممکن است که عالم شاعری میخواهد و زبان شاعرانه. ولی در نظر ما کسی که با شعر مانوس است انسانی اهل احساسات است و از واقعیات زندگی دور. حال آنکه اهل‌بیت(ع) فرموده‌اند؛ ...و اِنَّ مِنَ الشِّعرِ لَحِكمَة... و بی جهت نیست که بنیان گذار سیاست دینی در تاریخ ما خود نیز شوریدگی و جنون شعر دارد و به قول شهید آوینی "چنین کسی چون به شعر پردازد، شعر است که شرف و آبرو می‌یابد." استاد طاهرزاده نیز در کتاب "آنگاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود" میگویند؛ (شما در فعالیت های فرهنگی خود، به چه چیزهایی می‌خواهید برسید؟ مثلا شما می‌خواهید قرآن را خوب بفهمید، و افراد تحت نظر خود را نماز خوان بار بیاورید، یا در عرفان نظری بتوانید فصوص الحکم محی الدین بن عربی را بفهمید و یا اسفار ملاصدرا رحمه الله عليه» را خوب بخوانید؟ فرض بگیرید همه اینها را به دست آوردید، از خودتان نمی‌پرسید که چی؟ افرادی بودند که همه این کارها را کردند ولی بعد متوجه شدند باید با دقت و دغدغه دیگری کار را شروع می کردند. اشعار آخر عمر امام خمینی(ره) خیلی به ما کمک می‌کند تا از تجربه این مرد بزرگ در مسیر کار فرهنگی استفاده کنیم. ایشان می فرمایند: دوستان مِیزده و مست و زِهوش افتاده بی نصیب آن که در این جمع چومن عاقل بود عاشق از شوق به دریای فنا غوطه ور است بی خبر آن که به ظلمتکده ساحل بود) و این نشانگر این واقعیت است که اغلب کار‌هایی که خود را مشغول به آن کرده‌ایم بر خلاف ظاهر فریبنده آن ماندن در ظلمتکده ساحل عافیت است و نه غوطه‌ور شدن در دریای فنا. زمانی است که چیزی از پیمانه شوریدگی دل لبریز نمی‌شود و بجوشش در نمی‌آید که هیچ، آنچه گرفتارش می‌شویم روزمرگی‌ است و گذران عمر؛ مثل همه و دلمان خوش است که سرگرم واقعیات دنیا هستیم و شما بخوانید مشهورات زمانه... @soha_sima
🔻دوباره انقلاب شاید هرسال که به سالروز پیروزی انقلاب می‌رسیم و مسیر طی شده را با معیارهای مختلف نگاه می‌کنیم، این سوال برای ما تداعی می‌شود که حقیقتا انقلاب چیست ؟ سوالی که از یک منظر جوابی ندارد، و هر ساله برای ما مطرح می‌شود و ما را در مقابل عظمتی پرهیبت قرار می‌دهد. اینگونه سخن گفتن از انقلاب نه از منظر ایدئولوژیک و نه از سنخ داعیه‌های توخالی، که از منظر توجه به اشارتی ست که با انقلاب پدیدار شده‌است. حرف از تاریخ و بروز و ظهور وجود کلی‌ست، که باید در جزیی‌ترین و ملموس‌ترین مصادیق به چشم آید. به تعبیر دیگر، هر سال انقلاب، نمیدانمِ بزرگی را در مقابل ما قرار داده و به ما امکان می‌دهد تا «دوباره انقلاب» را ببینیم. در بزنگاهی که مردم به همراه امام خمینی(ره) نسبتی جدید با دین و احکام اسلامی _یعنی ظاهری‌ترین وجه دین_ را طلب کردند به طوری‌که با پیروزی انقلاب، نسبت‌ها و زندگی جدید و به تعبیر دقیق‌تر انسان و فکری متفاوت از تاریخ گذشته آشکار شد. این آشکارگی هر لحظه ادامه دارد و در مفاهیم و ساخت هایی خود را نشان می‌دهد، این‌ست که دوباره باید از انقلاب پرسید تا آن را دید و به زبان آورد. @gharare_andishe
🔹دوباره انقلاب 🔹جلسه متن خوانی و گفتگو پیرامون ، وصیت نامه سیاسی-الهی امام خمینی 🔹پنج شنبه ٢٠ بهمن ١٤٠١ 🕰ساعت ١٤:٣٠ @gharare_andishe
18.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ این رهی نیست که از خاطره‌اش یاد کنی این سفر همره تاریخ به جا می‌ماند 🇮🇷 @gharare_andishe
بعثت امی وار.mp3
34.75M
🎙امی بودن پیامبران و نقش زن در مادری امت 🔹با حضور استاد طاهرزاده 🔹٢٥ بهمن ماه ١٤٠١ ☘️ اسلام هميشه با انسان‌هاي اُمّي اداره شده است؛ فقط پيامبر اسلام اُمّي نيستند بلکه ملتِ اسلام، همه بايد اُمّي باشند تا به جايي برسند؛ يعني ذيل پيامبر اُمّي با اشراقي که به آن‌ها شده است، اسلام را و زمانه‌شان را «فهم» می کنند. براي پيامبرخدا «صلواتالله علیه و آله» بعثت واقع شد و آن حضرت، مصطفي و برگزيده شدند، ولي بقيه‌ي امت هم مي‌توانند ذيل نور مقدس پيامبر خدا اُمّي شوند. و این جاست که حضرت امام خمینی متوجه نقش زنان در انقلاب اسلامی شدند.☘️ @ziafat_andishe @gharare_andishe
بسان رهنوردانی که در افسانه‌ها گویند گرفته کولبار ِ زاد ِ ره بر دوش فشرده چوبدست خیزران در مشت گهی پُر گوی و گه خاموش در آن مهگون فضای خلوت افسانگیشان راه می‌پویند ما هم راه خود را می‌کنیم آغاز سه ره پیداست نوشته بر سر هر یک به سنگ اندر حدیثی که‌اش نمی‌خوانی بر آن دیگر نخستین: راه نوش و راحت و شادی به ننگ آغشته، اما رو به شهر و باغ و آبادی دو دیگر: راه نیمش ننگ، نیمش نام اگر سر بر کنی غوغا، و گر دم در کشی آرام سه دیگر: راه بی برگشت، بی فرجام من اینجا بس دلم تنگ است و هر سازی که می‌بینم بد آهنگ است بیا ره توشه برداریم قدم در راه بی برگشت بگذاریم ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است؟ تو دانی کاین سفر هرگز به سوی آسمان‌ها نیست سوی بهرام، این جاوید خون آشام سوی ناهید، این بد بیوه گرگ قحبه ی بی غم که می‌زد جام شومش را به جام حافظ و خیام و می‌رقصید دست افشان و پاکوبان بسان دختر کولی و اکنون می‌زند با ساغر “مک نیس” یا “نیما” و فردا نیز خواهد زد به جام هر که بعد از ما سوی این‌ها و آن‌ها نیست به سوی پهندشت بی خداوندی ست که با هر جنبش نبضم هزاران اخترش پژمرده و پر پر به خاک افتند بهل کاین آسمان پاک چرا گاه کسانی چون مسیح و دیگران باشد که زشتانی چو من هرگز ندانند و ندانستند کآن خوبان پدرشان کیست؟ و یا سود و ثمرشان چیست؟ بیا ره توشه برداریم قدم در راه بگذاریم به سوی سرزمین‌هایی که دیدارش بسان شعلهٔ آتش دواند در رگم خون نشیط زندهٔ بیدار نه این خونی که دارم، پیر و سرد و تیره و بیمار چو کرم نیمه جانی بی سر و بی دم که از دهلیز نقب آسای زهر اندود رگ‌هایم کشاند خویشتن را، همچو مستان دست بر دیوار به سوی قلب من، این غرفهٔ با پرده‌های تار و می‌پرسد، صدایش ناله‌ای بی نور “کسی اینجاست؟ هلا! من با شمایم، های! … می‌پرسم کسی اینجاست؟ کسی اینجا پیام آورد؟ نگاهی، یا که لبخندی؟ فشار گرم دست دوست مانندی؟” و می‌بیند صدایی نیست، نور آشنایی نیست، حتی از نگاه مرده‌ای هم رد پایی نیست صدایی نیست الا پت پت رنجور شمعی در جوار مرگ ملول و با سحر نزدیک و دستش گرم کار مرگ وز آن سو می‌رود بیرون، به سوی غرفه‌ای دیگر به امیدی که نوشد از هوای تازهٔ آزاد ولی آنجا حدیث بنگ و افیون است – از اعطای درویشی که می‌خواند جهان پیر است و بی بنیاد، ازین فرهادکش فریاد وز آنجا می‌رود بیرون، به سوی جمله ساحل‌ها پس از گشتی کسالت بار بدان سان باز می‌پرسد سر اندر غرفهٔ با پرده‌های تار “کسی اینجاست؟” و می‌بیند همان شمع و همان نجواست که می‌گویند بمان اینجا؟ که پرسی همچو آن پیر به درد آلودهٔ مهجور خدایا”به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژندهٔ خود را؟” بیا ره توشه برداریم قدم در راه بگذاریم کجا؟ هر جا که پیشید بدآنجایی که می‌گویند خورشید غروب ما زند بر پردهٔ شبگیرشان تصویر بدان دستش گرفته رایتی زربفت و گوید: زود وزین دستش فتاده مشعلی خاموش و نالد دیر کجا؟ هر جا که پیشید به آنجایی که می‌گویند چوگل روییده شهری روشن از دریای‌تر دامان و در آن چشمه‌هایی هست که دایم روید و روید گل و برگ بلورین بال شعر از آن و می‌نوشد از آن مردی که می‌گوید “چرا بر خویشتن هموار باید کرد رنج آبیاری کردن باغی کز آن گل کاغذین روید؟” به آنجایی که می‌گویند روزی دختری بوده ست که مرگش نیز چون مرگ تاراس بولبا نه چون مرگ من و تو، مرگ پاک دیگری بوده ست کجا؟ هر جا که اینجا نیست من اینجا از نوازش نیز چون آزار ترسانم ز سیلی زن، ز سیلی خور وزین تصویر بر دیوار ترسانم درین تصویر عُمَر با سوط ِ بی رحم خشایَرشا زند دیوانه وار، اما نه بر دریا به گردهٔ من، به رگ‌های فسردهٔ من به زندهٔ تو، به مردهٔ من بیا تا راه بسپاریم به سوی سبزه زارانی که نه کس کشته، ندروده به سوی سرزمین‌هایی که در آن هر چه بینی بکر و دوشیزه ست و نقش رنگ و رویش هم بدین سان از ازل بوده که چونین پاک و پاکیزه ست به سوی آفتاب شاد صحرایی که نگذارد تهی از خون گرم خویشتن جایی و ما بر بیکران سبز و مخمل گونهٔ دریا می‌اندازیم زورق‌های خود را چون کل بادام و مرغان سپید بادبان‌ها را می‌آموزیم که باد شرطه را آغوش بگشایند و می‌رانیم گاهی تند، گاه آرام بیا ای خسته خاطر دوست! ای مانند من دلکنده و غمگین من اینجا بس دلم تنگ است بیا ره توشه برداریم قدم در راه بی فرجام بگذاریم @sr_fatemy@gharare_andishe
مبعث، وقتِ بنای عالَمی‌ست که در آن نسبت‌ها و روابط دیگری در وجود انسان‌ها رقم می‌خورد. شاید بتوان گفت بعثت، برانگیخته شدن و برپایی فضایی است که در آن همه چیز معنایی دیگر می‌یابد. موقعیتی‌است که منظر دیگری مقابل دیدگان آدمیان قرار می‌گیرد و آن‌ها بار دیگر به سرآغاز هستی‌ِ خود باز می‌گردند و در موقعیت انتخاب نحوی دیگر از حیات قرار می‌گیرند. گویا بعث یا برانگیخته‌شدن زمانی رخ می‌دهد، که به نحوی انسان‌ها از جهان خود و مناسبات آن به واقع مایوس شده‌اند و به دنبال سرچشمه‌ای زلال و البته همیشه جوشان می‌گردند، تا بار دیگر انسانیت خود را بیابند. و آن زمان است که خداوند برای آن‌ها پیامبری می‌فرستد و او را مامور روشن کردن نسبت‌های انسانی می‌کند. پیامبری امی که ساده و بی‌پیرایه با اعراب بدویِ عاری از هرگونه وارسته‌گی، مادرانه سخن می‌گوید و آنها را به سرخط وجود رهنما می‌شود. ...و اینک این انسان که در جهان تاریک و عاری از معنا که هرآنچه دیده می‌شود در لابه لای کلمات بی‌روح و مفهوم‌زده مدفون شده، و روح و نشاط زندگی در نسبت غلبه مستتر شده، بیش از پیش نیازمند پیامبری‌ست که دوباره معنا شود و دوباره دیده شود... پیامبری که دوباره مبعوث شود..... @gharare_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آن‌گاه که صدای کلمه شنیده می‌شود و جهان با صدای کلمه جان می‌گیرد و حیات می‌یابد... @gharare_andishe