eitaa logo
قرار اندیشه
253 دنبال‌کننده
468 عکس
191 ویدیو
3 فایل
✦؛﷽✦ 🍀چیزهای زیادی برای دیدن هست، ولی چه وقت می‌توان دید؟ قرار اندیشه، محفلی است برای دیدن‌های ساده و گفتن‌های بی‌پیرایه تا لابلای قلم‌زدن‌ها خود را بیابیم و تحقق خود را رقم زنیم... راه ارتباط: @ta_ghaf @Rrajaee
مشاهده در ایتا
دانلود
اخلاق در وضع کنونی.MP3
28.47M
🎙 🔹متن خوانی و گفتگو 🔹کتاب "اخلاق در زندگی کنونی و شرایط اخلاقی پیشرفت و اعتلای علوم انسانی" دکتر داوری 🔹فصل نهم : ایدئولوژی و اخلاق 🔹بخش اول 🔹 جلسه دهم ٢٤ مرداد ١٤٠٢ @gharare_andishe
قرار اندیشه
🎙#مسئله_اخلاق 🔹متن خوانی و گفتگو 🔹کتاب "اخلاق در زندگی کنونی و شرایط اخلاقی پیشرفت و اعتلای علوم ان
🔹اگر در این جهان امکانِ نافرمانی وجود دارد و بشر نیز می‌خواهد نافرمانی بکند، چگونه می‌توان جامعه ای خوب داشت؟ دنیای امروز برای شکل دادن مدنیت، سودای بهشت زمینی دارد. جایی که همه خوب هستند. اینجاست که ایسم ها پیدا می‌شوند. ظهور ایسم ها در این تمناست که می‌خواهد جمعی را به یک اعتقاد درآورد و همه در اطاعت از آن‌ اعتقاد باشند. ایسم ها یک نحوه قدرت است که زاییده جهان تکنیک است و با انسان کاری می‌کند که دیگر خودش نباشد و دیگر در طاعت خواهد بود. سودای ایسم ها جامعه خوبی است که در آن نافرمانی نیست و البته در زمینی که ذاتش نافرمانی است. در نتیجه اینجا کسی نباید خودش باشد. آنچه در مسئله شهادت تجربه می‌کنیم، قرار گرفتن در راهی است که این «بودن» از انسان‌ها گرفته نمی‌شود اما انسان‌ها در ذیل یک ولایت قرار می‌گیرند که در آن ولایت در نهایت جامعه خوب را پدید می‌آورد در عین حالی که در دل این جامعه بدی‌ها وجود دارد. 🔸چگونه می‌شود از سودای ایسمها رها شد تا دوباره اخلاق پیش آید؟ به ظاهر تناقض وجود دارد زیرا اخلاق بانگ باطن است و از یک بانگ درونی فعلی انجام می‌شود و ایدئولوژی سیطره بیرون است و فعل تحت تأثیر یک امر بیرونی انجام می‌گیرد... گویی مسئله شهادت در انقلاب، یکی از اساسی ترین مسائلی که با آن روبرو می‌شود، رها شدن از همین ایسم و ایدئولوژی است... @gharare_andishe
باز به شوقی اومدم زیارت شهدا سر ظهر است و هوا گرم؛ خلوت است چیزی که کمتر اینجا پیدا میشه.. میرم تو آفتاب زیارت شهدا دو پسربچه که معلومه برادر هستن، از پشت سر دارن میان؛ دو شاخه گل دستشونه برادر بزرگتر مزار شهید رو نشون میده و به برادر کوچک اشاره می‌کنه گل رو بذار، سربندت رو هم بزن، تا ازت عکس بگیرم. بردار کوچکتر راه رو بلد نیست، دور خودش می‌پیچه تا مزار رو پیدا می‌کنه از هرچی اونجا می‌بینه، سؤال می‌کنه؛ این چیه؟ این رو چرا اینجا گذاشتن؟ همین‌طور تند تند داره می‌پرسه من دخالت می‌کنم و جواب سؤالش رو می‌دم یدفعه متوجهِ بودنِ من می‌شه خجالت می‌کشه و مدام از برادر بزرگتر می‌خواد که بریم پیش مامان! معصومیت چهره اش و مردانگی اش گیراست. هرچی برادر بزرگتر اصرار می‌کنه «وایسا عکستو بگیرم»، قبول نمی‌کنه مدام می‌خواد از اونجا بره -وایسا اینهمه راه اومدیم! -نه، بریم پیش مامان!! اولش می‌خوام با نگاه مهربون تری کاری کنم که عکسشو بگیره ولی با دیدنش منصرف میشم خ مردتر از اینهاست دوست نداره با خانم غريبه حرف بزنه. دارن میرن تو دلم می‌گم یه ذره بچه چقدر مرد بود! بعد از اون دارم از مسیر شهیدی دیگه رد می‌شم خ شلوغه مثل همیشه کلی خانمهای بدحجاب دور مزار شهید نشستن و از حاجت گرفتن های خودشون از شهید باهم حرف می‌زنند. دختری که جلوی من قدم زنان مسیر رو طی می‌کرد و شالش مدام می‌افتاد، بالاخره اینجا پای حرف این خانم‌ها نشست. جلوتر یک لحظه نشستم که پیرمردی با قد خمیده توجهم رو جلب کرده، داره مدام با آفتابه ای آب میاره برای گلستانی که دور مزار پسر شهیدش درست کرده؛ هشت تا گلدون بزرگ پر از گل، دور تا دور مزار چیده و معلومه که مسیر تا شیر آب رو تو این گرما چند بار رفته و آمده. 🔅عجب قصه هایی در این گلستان جریان داره... نشستم یه گوشه و به گفتگوی صبح با دوستم فکر می‌کنم. سؤال جدی او هنوز هم تو ذهنم هست که الآن اخلاق دیگه جوابگوست اما شریعت نه، چون اخلاق از درون افراد هست و شریعت یه نیروی بیرونیه و اون چیزی که فرد خودش به اون برسه قابل احترامه... صدای نوحه داره میاد و پدر شهید هنوز مشغول آب آوردن و سبز نگه داشتن گلهای این گلستانه... این شهدا از جانِ جانِ جانِ ما هستند، شهیدِ بر جان ما... خود ما هستند که از ما به ما نزدیکترند و چگونه است آنچه از جان ما برمی‌آید؟! @gharare_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. در زمانه نیست انگاری که ناامنی بر آدمی چیره می‌گردد، انسان چنان از خود بیخود شده که دست به نابودی همه چیز می‌زند و جز لذت آنی چیزی برای انسان معنا نخواهد داشت. در چنین وضعیتی خون شهید است که شریان و رگ حیات جامعه است و قصه حیات جامعه و انسان را به او برمی‌گرداند. شهید امنیت همان نوری است که در میان ظلمت و سیاهی ها، روشنایی وجود را به چشم می‌آورد و راه آینده را در جامعه باز می‌کند و افق حیات را نمایان می‌کند. @gharare_andishe
شاید بتوان گفت پیاده روی اربعین، آیینه و انعکاسیست از آنچه که می‌توان در آینده بود. رستاخیز اربعین از درون انسان‌ها نشأت می‌گیرد و وام‌دار هیچ ضرورتی نیست و چون جان انسان‌هاست که آن‌ها را دعوت می‌کند، جنبه‌ای از انسان آشکار می‌شود که در زندگی ملال‌آور و عادت‌زده‌ امروز، مستور شده‌ است. به عبارت دیگر این رویداد می‌تواند نوری بر راه آینده بیاندازد و آنها را وارد عالمی سیاسی کرده و انسان را واجد عقلی کند که بتواند در دنیای امروز و مناسبات خاصش راهی اصیل بگشاید. پیاده‌روی اربعین مجموعی از فهم انسانی و سیاسی و وجودی‌ست و از فهم تقدس مآبانه و انزوا طلبانه کاملا جداست و چه‌بسا به دلیل همین ویژگی می‌تواند ندایی را درون همه‌ی انسان‌ها طنین انداز کند تا با رهایی از مقابله‌های مشهور و کوچک و سطحی با شرایط دنیای معاصر، وجود دیگر بیابد و دنیایی دیگر را لمس کند. چه بسا بتوان گفت از وجوه مهم اربعین و پیاده‌روی و مناسبات شاعرانه‌ی آن، نمایش انسانی دیگر بودن است، که با تفکر می‌تواند به تحقق کامل آن فکر کرد و درک کرد که راه‌حل‌های جزیی و راهکارهای ذهنی گرهی نمی‌گشاید بلکه با پای در راه اربعین گذاردن می‌توان به حکمتی عملی دست یافت که گشاینده‌ی مسائل و مشکلات ما باشد. ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄ برقی از منزلِ لیلی بدرخشید سحر وَه که با خرمنِ مجنونِ دل افگار چه کرد ✍ @gharare_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰«کار فرهنگی شهید همدانی از زبان حاج قاسم»: در کار فرهنگی باید ورودی ها باز باشد و خروجی‌ها به هنر خود ما برمی‌گردد... 🔹وسعت نگاه شهید حقیقتی را می‌یابد که اصالت آدمیست و همان را نشانه می‌گیرد... وسعتی که وجه يماني افراد دیده می‌شود و تنها وجدان حقیقی به میان می‌آید تا جلوات حق ظهور نماید و دلها بهم متصل گردند. و این تو هستی که می‌توانی واسطه تجلی نور باشی و حقیقت خود را نیز در آن نمایان کنی و خودی را بیابی که او می‌خواهد و خود ها نیز یکدیگر را ذیل نور حق خواهند یافت و آنجاست که یگانگی ما رقم می‌خورد. ✍ @gharare_andishe
. کربلا فرصتی است که انسان، خود را در نسبت با سرآغاز می‌یابد و از آن‌جاست که گویی می‌توان دیگری را یافت؛ بدون آنکه تفاوت‌ها از هر جنس و نوع، مانعی بر سر این نسبت باشد! گویا انسان‌ها دوباره یکدیگر را پیدا می‌کنند و فرصت و مجالی می‌یابند تا عهدی تازه کنند. همچون کودک تازه متولدشده‌ای که با گریه و اشک، پدر و مادر خود را جستجو می‌‌کند. آری در کربلا، غربت انسان در این دنیا آشکار می‌شود و غم غربت به سراغ انسان می‌آید و آنقدر اشک می‌ریزد تا مادر، که مظهر رحمت الهی است او را در آغوش می‌گیرد. جهان امروز، جهان بی‌غمی و بی‌دردی است و چشمه‌ی اشک در وجود انسان خشکیده است و انسان، ناتوان از یافتن مادر خویش، همچون کودکی‌ست که مشغول شیرین‌زبانی خویش در میان انسان‌ها دست به دست می‌شود اما وقتی به گریه افتاد دیگر همه را رها می‌کند و این مادر است که شتابان خود را به او می‌رساند و در آغوش می‌گیرد. آری انسان امروز زینت‌المجالس است و نسبتی با دیگری ندارد و لذا پوچ و بی‌معناست. کربلا، فرصت و مجالی است برای گریه و زاری تا راه انس و نسبت با جهان گشوده شود و انسان با درک غربت، راه قرب را بیابد. @soha_sima
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🏴🏴 میان سرخی سینه افقها در بین وسعت دیدگان صحرا رسیده از سفر کاروان خسته رسیده محمل دختران زهرا... @gharare_andishe
48.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. کربلا، فرصت و مجالی است برای گریه و زاری تا راه انس و نسبت با جهان گشوده شود و انسان با درک غربت، راه قرب را بیابد. . 🎥 روضه‌ی کربلا @soha_sima
هربار از کربلا و برای کربلا روضه خوانده‌شده اما اینبار کربلاست که روضه می‌خواند یعنی خودش، مرثیه‌خوان‌ست کربلا روضه‌ی مکشوف میخواند برای ساکنان زمین و فرامی‌خواندشان به آغوشش آدمیان را که در حصار زیبای خود پر از نعمتند و چنان غرق آن، که نقمت آن را نمی‌بینند. کربلا، همچون مادری دلشکسته که از دوری فرزند به گریه آمده و چشم به در دوخته تا شاید، اشارت‌هایش را دریابند منتظر است... همچون مادری غمخوار، که روحِ در تن‌ْآرمیده‌ی فرزند را می‌بیند و میخواهد با مادری‌اش، چشمه‌ی اشک فرزند را باز کند. تا غم‌ بی‌کسی و یتیمی‌اش را به یاد آورد. و بعد که فرزند را خوب آرام کرد، قصه‌ی شهری را برایش بگوید که در آن انسان بود انسان بود و وقتی که در آن خدا بر زمین پای گذاشت و قصه‌ی آدم از سر، آغاز شد و عشق جاری شد... کربلایی صدای پای عشق را در گوش فرزندانش زمزمه می‌کند و انسان اشک می‌ریزد و رنج و غربت خود را به یاد می‌آورد تا شاید در این دنیای بی‌دردی، دردی هم نصیبش شود و هوایی برای تنفس بیابد. @gharare_andishe
حسینِ جان... قلبم چنان مشتاق توست که دهانم خشک شده و خواب از چشمهایم ربوده شده و فقط زل زده به همه ی اتفاقات اطرافم که همه چیز چیده شود و من به تو برسم! نه می‌توانم قدمی بردارم و نه می‌توانم حرفی بزنم! همه می‌پرسند که می‌روی؟ دهانم قفل شده مبهوتم!!! حسینِ جانم!!حسینِ قلبم! من به وسعت همه ی روحم تو را می‌خواهم ...مرا بگیر ببر برای خودت... من تحفه هم نیستم که پیشکش تو بشوم اما جاااانم همه ی جانم تو را می‌خواند... حسینِ جان..در میان انبووووه آدم‌هایی که به سراغ تو می آیند مرا هم سرازیر کن بگذار این رویای شیرین این مدتم مزه اش در دهانم بماند و به جانم بنشیند.. مثل طفلی که ذوق چیزی را دارد هر شب بین الحرمین را تصور می‌کنم و دلم روشن می‌شود. .. شووور و عشق در دلم به غلیان می افتد و حرارت به تنم می‌نشیند و دلی که برایت می‌رود ... و لبی که فقط با دیدن حرم تو لبخند می‌زند و چشمی که به شوق دیدن تو می‌گرید...حسینِ من... حسینِ جان ِ من!! عاجزانه..عاشقانه می‌خواهمت مرا هم ببر... @gharare_andishe
💠 دورِ هم جمع شده‌ایم، تا به کمکِ واژه‌ها، از نو با اربعین دیدار کنیم. 🏴 به موازاتِ اربعین امسال، کانال «باز اربعین» همّت کرده است برای تبادل و به‌اشتراک‌گذاری متن‌هایی که دربارهٔ رخداد اربعین نوشته می‌شوند و از شما عزیزان دعوت می‌کند نوشته‌های خود را برای انتشار با ما به اشتراک بگذارید. 📜 می‌توانید نوشته‌هایتان را برای قرارگیری در کانال، به شناسهٔ زیر ارسال بفرمایید: 💬 @mmnaderi @baaz_arbaeen | …باز، اربعین