eitaa logo
📚📖 مطالعه
70 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1هزار ویدیو
81 فایل
﷽ 📖 بهانه ای برای مطالعه و شنیدن . . . 📚 توفیق باشه هر روز صفحاتی از کتاب های استاد شهید مطهری را مطالعه خواهیم کرد... و برخی کتاب های دیگر ... https://eitaa.com/ghararemotalee/3627 در صورت تمایل عضو کانال اصلی شوید. @Mabaheeth
مشاهده در ایتا
دانلود
امام کاظم (علیه‌السلام) حدود 37 فرزند داشتند و غیر از امام رضا (علیه‌السلام) که امام معصوم بودند، فقط برای این بانو احادیث و سفارش‌های خاص آورده شده است، مثل احادیث متعددی که زیارت ایشان را معادل زیارت امام رضا دانسته و بهشت را بر زائران ایشان واجب دانسته‌اند.[1] این تأکید و صراحت امام معصوم بر معرفی، ترویج و تبلیغ مقام حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) حامل یک پیغام مهم است. شخصیت‌های بزرگ فراوانی در تاریخ شیعه بوده‌اند، که اهل‌بیت (علیهم‌السلام) کمتر به آنها پرداخته‌اند. پس قطعاً اگر این بانو مقام هدایت نداشتند، این حجم از تأکید، سفارش و پرداختن به ایشان توسط اهل‌بیت صورت نمی‌گرفت. آداب ملاقات با حضرت معصومه در حریم حرم ایشان اگر سنگی زیبا و درخشان پیدا کنیم و از الماس بودن آن بی‌خبر باشیم، ممکن است قدر آن را ندانیم و چند روزی با بازی‌های کودکانه سرگرم آن ‌شویم، در نهایت هم یا آن ‌را گم می‌کنیم و یا به دیگری می‌بخشیم؛ در حالی که می‌توانستیم بیشترین سود و بهره را از این سنگ ارزشمند و قیمتی ببریم. نوع بهره بردن ما از مقام حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) و استفادة ما از این فرصت ویژه برای رشد انسانی و سعادت آخرتی در دامن ایشان هم دقیقاً مثل استفادة نادرست یک کودک از الماسی گران‌بها است. با وجود اینکه امام‌زاده‌های بسیاری در تاریخ تشیع وجود داشته‌اند، اما فقط سه امام‌زاده زیارت‌نامه‌ای که شخص امام معصوم آن را تنظیم کرده باشد، دارند؛ حضرت عباس، حضرت علی‌اکبر و حضرت معصومه. زیارت‌نامة حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) معرفی‌نامه‌ای خارق‌العاده از حضرت است که با مطالعۀ آن می‌توانیم به معرفت دقیقی از ایشان برسیم و تا مقام انسان کامل در دامان ایشان رشد کنیم، اما متأسفانه ما به زیارت‌نامه خواندنی زبانی و عرض حاجت‌های کوچک راضی هستیم و خوشحال از زیارتی جذاب به خانه و سبک زندگی قدیم خود برمی‌گردیم؛ در حالی که با خُلق سطحی‌نگری‌مان سودهای آخرتی هنگفتی را با شکلات کوچکی معاوضه کرده‌ایم. مقام حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) آن‌قدر رفیع است که امام رضا (علیه‌السلام) مراتب شگفت‌انگیز ملاقات با ایشان را برای ما شرح می‌دهند. قبل از زیارت ایشان باید مراتبی گذرانده شود و مجوزهای بسیار ارجمندی گرفته شود، تا بتوانیم به درستی به این حریم مقدس وارد شویم، به همین دلیل از بزرگ‌ترین شخصیت‌های عالم اجازه ورود می‌گیریم: «أ أدخل یا الله؟ أ أدخل یا رسول‌الله؟[2]». ما چون درک درستی از عظمت این بانو نداریم، به یک زیارت سطحی و بدون هدف قانعیم، در حالی که حقیقت ماجرا بسیار عظیم‌تر از این سطوح است. وارد شدن به حریم و بارگاهی که قرار است تاریخ جهان را تغییر دهد و میلیون‌ها انسان در دامان آن تربیت و ساخته شوند، بسیار مهم و حساس است. وعده‌ها و قرارهای ویژه‌ای در این زیارت صورت میگیرد، پس این زیارت‌نامه مثل یک پروتکل آموزشی به ما می‌آموزد که برای ورود به این حریم باید مقدمات مهم و مسیر حساب‌شده‌ای را طی کنیم. از اعجازهای مهم حرم ایشان و مقام حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) این است که حرم ایشان معادل حرم تمام اهل‌بیت است. حرمی که امام کاظم (علیه‌السلام) آن را آشیانة آل‌محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و پناهگاه شیعیان نامیدند[3]. حرمی آنقدر وسیع که امام رضا (علیه‌السلام) فرمودند: «حرم تمام اهل بیت در قم است.[4]». سفارش شده است که هر زمان خواستیم هر کدام از اهل‌بیت را زیارت کنیم، به زیارت این بانو برویم و امام معصوم را در کنار حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) صدا بزنیم. مقدمات ملاقاتی شیرین در بهشت با حضرت معصومه چه‌قدر مقام حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) عظیم است که نمی‌توان سرخود و بازیگوش به زیارت ایشان رفت و باید از فرشتگان برای این مکالمة شیرین کمک گرفت. نقطة عطف زیارت‌نامه آنجاست که خطاب به خانم می‌گوییم: «خداوند ما و شما را در بهشت به هم معرفی کند.» وقتی ما می‌دانیم عبارات این زیارت‌نامه از زبان امام معصوم صادر شده است، بهتر است دقیق‌تر به کلمات و جایگاه‌شان فکر کنیم. مثلاً بخشی از زیارت ایشان صحبت از شفاعت در «بهشت» شده است، نه شفاعت در قیامت. این مسئله بسیار مهم است که ما به دنبال شفاعت بهشتی باشیم، نه شفاعت قیامتی ایشان. مقام شفاعت بهشتی اصلاً تفاوت شفاعت بهشتی و شفاعت قیامتی چیست؟ گفتیم ما از بارگاه بانویی که با یک نگاه‌شان همه می‌توانند بخشیده و اهل بهشت شوند، به دنیا و حاجت‌هایش قانع نیستیم. ما باید در دامان پرقدرت ایشان رشد کنیم و به جایگاهی برسیم که در قیامت محتاج و معطل شفاعت کسی نباشیم، بلکه باید آن‌قدر در طول عمرمان تلاش و خودسازی کرده باشیم که خودمان به مقام شفاعت رسیده باشیم و در قیامت بتوانیم دیگران را شفاعت کنیم.
این قرار ملاقاتی که در بهشت با ایشان می‌گذاریم، مشروط به آن است که سبک زندگی، ارتباطات، انتخاب‌ها و افکار ما در دنیا طوری باشد که عاقبت ما را ختم به بهشت کند، سپس حضرت در بهشت به ملاقات ما بیایند و ما را به درجه و جایگاه رفیع و غیرقابل‌وصف خودشان ترفیع رتبه بدهند. پس ریشة این اتفاق مبارک فقط به دنیای ما برمی‌گردد و پایة این اتفاق را باید در دنیا ساخته باشیم، تا بتوانیم در آخرت از آن بهره ببریم. اهل‌بیت (علیهم‌السلام) شاگردان و شیعیانشان را طوری تربیت می‌کنند که بسیار رشد کنند و حوزة تأثیرگذاری آنها گسترده شود تا بتوانند افراد بیشتری را هدایت کنند. مقام حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) و وسعت شفاعت ایشان تابع وسعت نفس ایشان است. اصلاً قدرت شفاعتی تابع شخصیت افراد است و درصد این قدرت را میزان نقش و تأثیری که هر فرد در زمان حیاتش در هدایت دیگران داشته، مشخص می‌کند. شفاعت یعنی همراهی و جفت شدن. این قدرت در هر فرد یک امر ریاضی است و هر اندازه فرد به صورت مستقیم یا غیر مستقیم در هدایت دیگران سهیم بوده، قدرت شفاعتی او بیشتر است. مأموریتی مهم برای تغییر مسیر تاریخ برای درک بهتر مقام حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) باید به علت هجرت ایشان به ایران و اهداف بسیار بزرگ اهل‌بیت از این نقشة تاریخ‌ساز بپردازیم. ایران همیشه برای اهل‌بیت (علیهم‌السلام) یک هدف خاص بوده و برای آن سرمایه‌گذاری‌های ویژه‌ای انجام داده‌اند. ایران صرفاً یک منطقة جغرافیایی خوش آب‌وهوا و حاصل‌خیز نبود، بلکه منطقه‌ای کارآمد برای تمدن‌سازی جهانی بود. همان تمدنی که اهل‌بیت در مدت 250 سال امامت و قرن‌ها غیبت برای حفظ و تقویت آن صبر و تلاش کردند. این هدف به سادگی و ناگهانی محقق نمی‌شد و نیازمند سال‌ها بذرافشانی و تدبیر بود. هرکدام از اهل‌بیت در دوران امامت‌شان به فراخور شرایط وقت برای این هدف تلاش کردند و سه نقطه از ایران را هدف قرار دادند: مشهد، ری و قم. پادگانی به نام قم شروع توجه و تمرکز اهل‌بیت روی قم از عصر امام باقر و امام صادق (علیهم‌السلام) شروع شد. این دو امام منطقۀ قم را برای اهداف خود انتخاب کردند و آن را توسط عبدالله‌بن‌مالک‌اشعری سامان‌دهی کردند. این شهر از ابتدا برای تربیت و پرورش شیعیان خاص ساخته و برای کادرسازی اصحاب آخرالزمان پایه‌ریزی شد. اهل‌بیت (علیهم‌السلام) بسیار هوشمندانه منطقة قم را که خشک و بی‌آب بود و حکومت‌ها به آن رغبتی نداشتند، انتخاب کردند تا بدون توجه به اهداف خود بپردازند. آن‌ها می‌خواستند قم به یک مرکز مهم شیعه تبدیل شود و جمعیت شیعه در این شهر منسجم شود؛ پس باید شخصیتی بزرگ را به عنوان کانون و نقطة عطف این مقر انتخاب می‌کردند. باید کسی برای فرماندهی عملیات آخرالزمانی قم انتخاب می‌شد که صاحب درجات معنوی، علمی و عصمت رفیعی باشد، رفعت و وسعتی که برادرشان از مشهد بگویند؛ زیارت او هم‌تراز با زیارت من است[5]. مقام حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) گنجایش این ویژگی‌ها را داشت و قم پایتخت جهان تشیع شد و این بانوی بزرگوار محور وحدت بزرگ شیعیان شدند. اگرچه شروع هجرت شیعیان به قم مربوط به قبل از ورود ایشان است، اما تقویت قم به بعد از وفات ایشان برمی‌گردد. فاطمه‌ای دیگر ما باید فلسفة تشکیل شهر قم را درک کنیم و راز ورود حضرت به ایران را متوجه شویم. ما باید نقش این بانو را در فرماندهی پادگان قم در کادرسازی اصحاب آخرالزمان بدانیم. نقش ایشان عالِم‌پروری، تربیت و پرورش مخلص‌ترین و باتقواترین اصحاب ایرانی آخرالزمان است. قم مرکز نگارش و تدوین معارف و مفاهیم شیعه و صدور آن به تمامی نقاط جهان است و تمام این افتخارها در سایة فرماندهی کریمة اهل‌بیت صورت می‌گیرد. داستان تغییر مسیر تاریخ در آخرالزمان از ایران اتفاق می‌افتد و ورود حضرت به ایران و این حقیقت که بانو شمعی شدند تا دیگران حول محور نور ایشان جمع شوند، حامل یک پیغام مهم است. ایشان به ایران آمدند تا فضا را برای انقلاب شیعه فراهم کنند، همان انقلاب اسلامی ایران که چند امام معصوم نوید و بشارت مقدمه‌سازی آن را برای ظهور داده بودند[6]. کلمة «رَبّ» به معنای مربی و کسی است که تربیت کرده و پرورش می‌دهد. حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) هم مثل جدشان فاطمه‌زهرا (سلام‌الله‌علیها) نقش تربیتی و ربوبیتی[7] در عالم دارند. در حقیقت ایشان فاطمه‌ای دیگر هستند که نفس انسان می‌تواند در ظرف وجودی ایشان رشد کند و به تکامل برسد. مهم‌ترین دلیل تأکید خاص و مکرر اهل‌بیت (علیهم‌السلام) بر مقام حصرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) همین ویژگی ایشان است. مقام حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) ایشان را تبدیل به بانوی کادرساز سپاه منجی موعود کرده و شخصیت‌های اصلی انقلاب‌های تأثیرگذار شیعه مثل امام‌خمینی و شیخ‌زکزاکی که میلیون‌ها نفر از شیعیان را تربیت کردند، خود در دامان ایشان تربیت شدند.
رموز رشد در دامان حضرت معصومه برای رشد و پرورش در دامان حضرت باید ایشان را بشناسیم و خود را به شباهت و سنخیت با ایشان برسانیم. برای شباهت به ایشان هم باید صفات و ویژگی‌های کلیدی شخصیت ایشان را سرمشق سبک زندگی و سبک امام‌داری خود قرار دهیم تا بتوانیم در رَحِم قدرتمند و ظرف وجودی ایشان تکامل پیدا کنیم. اگر تمام تاریخ را ورق بزنیم، می‌بینیم که غیر از اصحاب کربلا، بین تمام امام‌زاده‌ها جز در وصف زیارت حضرت‌عبدالعظیم‌حسنی و مقام حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) روایت دیگری برای شباهت و هم‌ترازی با زیارت امام معصوم وجود ندارد. این دو بزرگوار یک ویژگی مشترک داشتند، که این اشتراک مقام آنها را به امام زمان‌شان نزدیک کرد. آنها می‌توانستد امام زمان‌شان را تخریب کنند، یا امتیازها و امکاناتی بخواهند، اما خود را خرج امام‌شان کردند و ولایت‌مداری را محور زندگی خود قرار دادند. این‌که کسی قدرت اظهار وجود و خودستایی داشته باشد، اما مطیع و ولایت‌پذیر نفس خود را به زانو درآورده و پیروز شود، بسیار سخت است و نتیجه‌ای سرنوشت‌ساز دارد؛ درست مانند کاری که حضرت عباس (علیه‌السلام)، حضرت عبدالعظیم (علیه‌السلام) و حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) انجام دادند. شرایط عصر امامت امام رضا (علیه‌السلام) به دلیل وجود نزدیکان، اقوام حسود، طماع و افراد بسیاری که در رقابت با ایشان بودند و علیه ایشان کارشکنی می‌کردند، سخت شده بود. اما حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) اعتبار خود را خرج امام زمان‌شان کرده بودند. مثلاً ایشان خواستگارهای خود را رد می‌کردند و علناً اعلام می‌کردند که امر ازدواج ایشان به دست علی‌بن‌موسی (علیه‌السلام) است. این جمله حامل پیغامی مهم و هدفی مهم‌تر از ازدواج بود. ایشان می‌خواستند بگویند امورات من به دست ولیّ من است، نه برادرهای من، اجازه و حقوق من به دست امام من است. مسئلة دیگر مسئلة هجرت ایشان از مدینه به خراسان به دستور امام است. ایشان می‌دانستند سفر راحتی نخواهند داشت و مأموران حکومت آن‌ها را تعقیب خواهند کرد، اما مقام حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) در حدی بود که هیچ چون‌وچرایی در مقابل خواست و امر امام نمی‌آوردند. مجموع واکنش‌ها و بروزات ما در مقابل خواست و دستور و مصلحتی که امام، فرمانده و ولیّ ما ابراز می‌کند، درصد وجود یک صفت مهم به نام ولایت‌مداری از ما به نمایش می‌گذارد. اگر ما هم مشتاقیم به مقامی نزدیک به حضرت برسیم، باید این صفت را آنقدر تمرین کنیم تا ملکة وجودمان شود. امام کانون عالم است و تمام موجودات مثل الکترون‌هایی که روی مدارهای مشخصی حول محور هستة اتم می‌چرخند، بر مدار امام در گردش هستند. درست مثل حُجاجی که در مسیرهای دایره‌وار مشخصی به دور کعبه می‌چرخند. اصلاً امام کعبه است و ما باید به سمت او بدویم و آنقدر دورش بگردیم که در جان او محو شویم. در عالم هرکس به امام نزدیک‌تر شود و سبک زندگی، انتخاب‌ها، ارتباطات و افکارش را منطبق با خواست و تأیید امام بچیند، عامل سعادت دیگران می‌شود؛ درست مثل حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها). اصلاً بهشت متعلق به قدم‌هایی است که برای یاری امام‌شان لحظه‌ای بهانه نمی‌آورند و در مسیر رسیدن به امام زمان‌شان پا جای قدم‌های کریمة اهل‌بیت می‌گذارند. اگر ما هم ملاقات بهشتی با حضرت را می‌خواهیم، باید سبک زندگی‌مان را در دنیا با ایشان هماهنگ کنیم که در قیامت در گروه شیعیان اهل‌بیت قرار بگیریم. اما رسیدن به این مقام چه‌طور ممکن است؟ بهتر است به حریم مقام حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) پناه ببریم و امام‌داری را در مکتب ایشان تمرین کنیم. ما فقط با پیوستن به لشگر امام زمان و خدمت به اهداف ایشان می‌توانیم، به ملاقات و هم‌نشینی ابدی با این خاندان برسیم، در غیر این‌ صورت خودمان را با وعده‌های بی‌اساس فریب داده‌ایم. اگر مشتاقیم به شباهت با این بانو برسیم و خدمتی به ایشان کنیم، تنها راهش این است که موانع ظهور پسرشان را برطرف کنیم تا بار غمی از دوش ایشان برداشته باشیم. مهم‌ترین قدم در مقدمه‌سازی ظهور هم خودسازی و کسب سنخیت با این خاندان است و در مرحلة بعد جهاد با تمام امکانات و داریی‌ها و استعدادها در مسیر خدمت به هدف امام زمان قرار دارد. [1] حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه،محمدرضا حسینی جلالی، قم، مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث، 1412، ج14، ص 576 [2] به معنای اجازة ورود به حرم خواستن از خدا و حجت های خداست [3] مجلسي، محمد باقربن محمدتقي، بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، علی اکبر غفاری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1368، ج 60، ص 214 [4] مجلسي، محمد باقربن محمدتقي، بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، علی اکبر غفاری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1368، ج 48، ص 318 [5] محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵، ج ۵، ص ۳۵
[6] شجاعی، محمد، انقلاب اسلامی و آینده جهان، تهران، نشر محیی، 1401 [7] نقش تربیت کنندگی، تدبیر کنندگی، نعمت دهندگی montazer.ir ┅─────────── 🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚📖 مطالعه
صفحه ۱۹ |-------------------------- فرعون مردم را استعباد می‌کرد، رسماً هم می‌گفت: وَ قَوْمُهُما لَ
ادامه صفحه ۱۹ |-------------------------- آزاد مرد واقعی‏ بشر باید در ناحیه وجود خودش، در ناحیه روح خودش آزاد بشود تا بتواند به دیگران آزادی بدهد. لهذا آزادمرد واقعی جهان کیست؟ علی بن ابی طالب یا افرادی که از طراز علی بن ابی طالب و یا تربیت شده دبستان او باشند؛ چون اینها افرادی هستند که در درجه اوّل از اسارت نفس خودشان نجات پیدا کرده‌اند. علی علیه السلام می‌فرماید: أ اقْنَعُ مِنْ نَفْسی بِانْ یقالَ امیرُالمُؤْمِنینَ؟ [۱]. وَ کیفَ اظْلِمُ احَداً لِنَفْسٍ یسْرِعُ الَی الْبِلی‏ قُفولُها وَ یطولُ فِی الثَّری‏ حُلولُها [۲]. آن کَس می‌تواند واقعاً آزاد و آزادی بخش باشد که همیشه مانند علی است و یا لااقل پیرو اوست؛ از نفس و روح خودش حساب بکشد، تنها در محراب عبادت ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱- نهج البلاغه فیض الاسلام، نامه ۴۵ ۲- نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه ۲۱۵
دست به محاسن شریفش بگیرد و بگوید: یا دُنْیا! غُرّی غَیری‏ [۱] ای زرد و سفید دنیا، ای طلا و نقره دنیا! برو غیر علی را فریب بده، من تو را سه طلاقه کرده‌ام. آن کسی واقعاً و نه از روی نفاق و دورویی، برای حقوق و آزادی مردم احترام قائل است که در دل و ضمیر و وجدانش یک ندای آسمانی است و او را دعوت می‌کند. آن وقت شما می‌بینید که چنین کسی که آن تقوا و معنویت و خداترسی را دارد، وقتی که حاکم بر مردم می‌شود و مردم، محکوم او هستند، چیزی را که احساس نمی‌کند همین حاکم و محکومی است. مردم روی سوابق ذهنی خودشان می‌خواهند از او حریم بگیرند؛ می‌گوید حریم نگیرید، با من باشید. وقتی که برای جنگ صفّین می‌رفت یا از آن برمی‌گشت، به شهر انبار- که الآن یکی از شهرهای عراق است و از شهرهای قدیم ایران بوده است- رسید. ایرانیان آنجا بودند. عده‌ای از کدخداها، دهدارها، بزرگان به استقبال خلیفه آمده بودند. به خیال خودشان علی علیه السلام را جانشین سلاطین ساسانی می‌دانستند. وقتی که به ایشان رسیدند، در جلوی مرکب امام شروع کردند به دویدن. علی علیه السلام صدایشان کرد، فرمود: چرا این کار را می‌کنید؟ گفتند: آقا! این یک احترامی است که ما به بزرگان و سلاطین خودمان می‌گزاریم. امام علیه السلام فرمود: نه، این کار، را نکنید. این کار، شما را پست و ذلیل و خوار می‌کند. چرا خودتان را در مقابل من که خلیفه‌تان هستم خوار و ذلیل می‌کنید؟ من هم مانند یکی از شما هستم. تازه شما با این کارتان به من خوبی نکردید بلکه بدی کردید؛ با این کارتان ممکن است یک وقت خدای ناکرده غروری در من پیدا شود و واقعاً خودم را برتر از شما حساب کنم. این را می‌گویند یک آزادمرد، کسی که آزادی معنوی دارد، کسی که ندای قرآن را پذیرفته است: الّا نَعْبُدَ الَّا اللهَ‏ جز خدا هیچ چیزی را، هیچ کسی را، هیچ قدرتی را، هیچ نیرویی را پرستش نکنیم؛ نه انسانی را، نه سنگی را، نه حجری را، نه مَدَری را، نه آسمان را، نه زمین را، نه هوای نفس را، نه خشم را، نه شهوت را، نه حرص و آز را و نه جاه‌طلبی را، فقط خدا را بپرستیم. آن وقت او می‌تواند آزادی معنوی بدهد. خطابه‌‏ای دارد مولا علی علیه السلام که من قسمتی از آن را برایتان می‌خوانم، ببینید واقعاً کسی که آزادمرد معنوی است چه روحی دارد! آیا شما می‌توانید یک چنین نهج البلاغه فیض الاسلام، حکمت 74.
روحی در دنیا پیدا کنید؟ اگر پیدا کردید، به من نشان بدهید. خطبه خیلی مفصل است، راجع به حقوق والی بر مردم و حقوق مردم بر والی است. مسائلی دارد که حضرت بحث می‌کند، بعد در ذیل آن جملاتی دارد. (ببینید، اینها را چه کسی می‌گوید؟ خود والی و حاکم است که به مردم می‌گوید. در دنیای ما حداکثر این است که دیگران به مردم می‌گویند با حاکمهای خودتان اینطور نباشید، آزادمرد باشید. علی علیه السلام می‌گوید با من که حاکم هستم این گونه نباشید، آزادمرد باشید.) لا تُکلِّمُونی بِما تُکلَّمُ بِهِ الْجَبابِرَة مبادا آن اصطلاحاتی را که در مقابل جبّاران به کار می‌برید که خودتان را کوچک و ذلیل و خاک پا می‌کنید و او را بالا می‌برید و به عرش می‌رسانید، برای من به کار ببرید. نُه کرسی فلک نهد اندیشه زیر پای‏ تا بوسه بر رکاب قزل ارسلان زند مبادا با من این گونه حرف بزنید! با من همان‏طور که با دیگران حرف می‏ زنید، صحبت کنید. وَلا تَتَحَفَّظوا مِنّی بِما یتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ اهْلِ الْبادِرَة و اگر دیدید احیاناً من عصبانی و ناراحت شدم، حرف تندی زدم، خودتان را نبازید، مردانه انتقاد خودتان را به من بگویید، از من حریم نگیرید. وَلا تُخالِطونی بِالْمُصانَعَةِ با باری به هر جهت، هر چه شما بفرمایید صحیح است، هر کاری که شما می‌کنید درست است (این را می‌گویند مصانعه و سازش) با من رفتار نکنید. هرگز با من به شکل سازشکارها معاشرت نکنید. وَلا تَظُنُّوا بِی اسْتِثْقالًا فی حَقٍّ قیلَ لی‏ گمان نکنید که اگر حقّی را در مقابل من بگویید، یعنی اگر علیه من کلمه‌ای بگویید که حق است، بر من سنگین خواهد آمد. بحق از من انتقاد کنید، ابداً بر من سنگین و دشوار نخواهد بود، با کمال خوشرویی از شما می‏‌پذیرم. وَلَا الِتماسَ اعْظامٍ لِنَفْسی‏ ای کسانی که من حاکم و خلیفه‌تان هستم و شما رعیت من هستید، خیال نکنید که من از شما این خواهش را دارم که از من تمجید و تعظیم کنید، از من تملّق بگویید، مرا ستایش کنید، ابداً. بعد یک قاعده کلّی را ذکر می‌کند: فَانَّهُ مَنِ اسْتَثْقَلَ الْحَقَّ انْ یقالَ لَهُ اوِ الْعَدْلَ انْ یعْرَضَ عَلَیهِ کانَ الْعَمَلُ بِهِما اثْقَلَ عَلَیه‏ یعنی آن آدمی که وقتی حق را به او می‌گویی دشوارش می‌آید و ناراحت می‌شود که چرا حق را گفتی، عمل کردن حق برای او سخت‏‌تر است. کریستین سن می‌‏نویسد: انوشیروان عده‌ای را به عنوان مشورت جمع کرده بود
و با آنها درباره مسئله‌ای مشورت می‌کرد. عقیده خودش را گفت، همه گفتند هرچه شما بفرمایید همان درست است. یکی از دبیران، بیچاره گول خورد، خیال کرد واقعاً جلسه مشورت است و او هم حق دارد رأیش را بگوید. گفت اگر اجازه بفرمایید من نظرم را بگویم. نظرش را گفت، عیبهای نظر انوشیروان را هم بیان کرد. انوشیروان‏ گفت: ای بی‌ادب! ای جسور! و بلافاصله دستور داد که مجازاتش کنند. قلمدانهایی را که آنجا بود درحضور سایرین آنقدر به سرش کوبیدند تا مُرد. آن که حق را سنگین می‌‏شمرد که به او گفته شود و اگر به او بگویند که به عدالت رفتار کن، بر او سخت است، قطعاً بدانید که عمل به حق و عدالت خیلی برایش سخت‌‏تر است. و در آخر خواهش می‌کند: فَلا تَکفُّوا عَنْ مَقالَةٍ بِحَقٍّ اوْمَشْوَرَةٍ بعَدْلٍ‏[۱] ای اصحاب من، یاران من، ایهاالناس! از شما خواهش می‌کنم که هرگز از سخن حق و انتقاد حق و از اینکه مشورت خودتان را به من بگویید نسبت به من مضایقه نکنید. این نمونه‌ای کامل از مردی است که از نظر معنوی آزاد است و در مقام حکومت بدین گونه به دیگران آزادی اجتماعی می‌دهد. خدایا تو را قسم می‌دهیم به حقیقت علی بن ابی طالب علیه السلام که ما را از پیروان واقعی علی قرار بده. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱- نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه 207، صفحه 686. —— ⃟‌ ———————— 🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔘 تاجر ثروتمندی با غلام خود از قونیه به سفر شام رفتند، تا بار بخرند و به شهر خود برگردند. مرد ثروتمند برای غلام خود در راه که به کارونسرایی می‌رفتند، مبلغ کمی پول می‌داد تا غذا بخرد و خودش به غذاخوری کارونسرا رفته و بهترین غذاها را سرو می‌کرد. غلام جز نان و ماست و یا پنیر، چیزی نمی‌توانست در راه بخرد و بخورد. چون به شهر شام رسیدند، بار حاضر نبود، پس تاجر و غلام‌اش به کارونسرا رفتند تا استراحت کنند. غلام فرصتی یافت در کارونسرا کارگری کند و ده سکه طلا مزد گرفت. بار تاجر از راه رسید و بار را بستند و به قونیه برگشتند. در مسیر راه، راهزنان بار تاجر را به یغما بردند و هرچه در جیب تاجر بود از او گرفتند اما گمان نمی‌کردند، غلام سکه‌ای داشته باشد، پس او را تفتیش نکردند و سکه دست غلام ماند. با التماس زیاد، ترحم کرده اسب‌ها را رها کردند تا تاجر و غلام در بیابان از گرسنگی نمیرند. یک هفته در راه بودند، به کارونسرا رسیدند غلام برای ارباب خود غذای گرم خرید و خود نان و پنیر خورد. تاجر پرسید: «تو چرا غذای گرم نمی‌خوری؟» غلام گفت: «من غلام هستم به خوردن تکه نانی با پنیر عادت دارم و شکم من از من می‌پذیرد اما تو تاجری و عادت نداری، شکم تو نافرمان است و نمی‌پذیرد.» تاجر به یاد بدی‌های خود و محبت غلام افتاد و گفت: «غذای گرم را بردار، به من از "عفو و معرفت و قناعت و بخشندگی خودت هدیه کن" که بهترین هدیه تو به من است.» من کنون فهمیدم که؛ "سخاوت به میزان ثروت و پول بستگی ندارد،" مال بزرگ نمی‌خواهد بلکه قلب بزرگی می‌خواهد. "آنانکه غنی هستند نمی‌بخشند آنانکه در خود احساس غنی‌بودن می‌کنند، می بخشند."👌 "من غنی بودم ولی در خود احساس غنی بودن نمی‌کردم و تو فقیری ولی احساس غنی بودن میکنی." —— ⃟‌ ———————— ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
هدایت شده از مباحث
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
أشدّاء علی الکفار شدیم آماده‌ی پیکار چه در لبنان، چه در غزه رسیده مرگ استکبار از سیدرضا نریمانی ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ۱۰۵ 『 صد و پنج – هرگاه جنازه‌ای را می‌دید 』 ࿐ྀུ༅࿇༅══‎═‎═‎═‎═‎═‎═‎ حضـرت علی بن الحسین (علیهماالسلام) هرگاه جنازه‌ای را می‌دید، می‌گفت: اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِی لَمْ یَجْعَلْنِی مِنَ السَّوَادِ الْمُخْتَـرَمِ. سپاس خدای را که مرا از عامۀ مردم هلاک شده، قرار نداده است. و نیز گفته است: اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِی تَعَزَّزَ بِالْقُدْرَةِ، وَ قَهَرَ عِبَادَہُ بِالْمَوْتِ. سپاس خدای را که با قدرت، عزّت یافت، و بندگانش را به مرگ مقهور و مغلوب ساخت. ┅─────────── 🤲 ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۲۱ - توجه حضرت اباعبداللّه الحسین (علیه السلام) ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ مرحوم حاج محمد رضا بقال ساکن کوی آستانه هرساله چهل مَن برنج طبخ کرده و به مردم می داد. سالی که کربلا مشرّف می شود همان مقدار چهل من را معین کرده و به فرزندش سفارش می کند که روز اربعین طبخ کند و به مردم بدهد. شب بعد از اربعین در کربلا در خواب علیه السّلام را می بیند می فرماید: محمدرضا امسال که کربلا آمدی، اطعام را نصف کردی! چون بیدار می شود نمی فهمد، تا پس از مراجعت به شیراز و گذشتن سه روز از ورودش و اطعام در آن سه روز، از فرزندش پرسش می نماید که امسال چه کردی؟ گفت به سفارش روز اربعین شما عمل کردم. بالاخره پس از اصرار اقرار کرد که بیست من بیشتر طبخ نشده و بیست من را گذاردم برای هنگام مراجعت شما که این سه روز طبخ شد. فهرست کتاب 🇯‌ 🇴‌ 🇮‌ 🇳 https://eitaa.com/mabaheeth/54202 — ⃟‌ ——— 🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انسان شناسی 131.mp3
10.75M
۱۳۱ ➖ خدا را چگونه می‌شود دید؟ ➖ صدای خدا را چطور می‌شود شنید؟ ➖ اولین چیزی که خدا خلق کرد، چه بود؟ @Ostad_Shojae —— ⃟‌ ———————— 🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2 - آزادی معنوی‏ وَ یضَعُ عَنْهُمْ اصْرَهُمْ وَ اْلَاغْلالَ الَّتی کانَتْ عَلَیهِمْ‏ [۱]. در هفته گذشته عرض کردم که مجموع عرایض ما در مبحث آزادی معنوی مشتمل بر سه قسمت است؛ یکی اینکه معنی آزادی چیست، دوم اینکه آزادی بر دو قسم است: آزادی معنوی و آزادی اجتماعی. مرحله سوم وابستگی این دو نوع آزادی به یکدیگر و مخصوصاً وابستگی آزادی اجتماعی به آزادی معنوی است. امشب می‌خواهم عرایض خودم را اختصاص بدهم به خود آزادی معنوی که اساساً آزادی معنوی یعنی چه و آیا ضرورتی دارد که بشر آزادی معنوی داشته باشد یا نداشته باشد؟ و مخصوصاً من این مسئله‌ را از این جهت بیشتر مورد توجه قرار می‌دهم که امروز توجه به آزادی معنوی بسیار کم شده است و همین خود یکی از علل نابسامانی‌های امروز است. بسیاری خیال می‌کنند که این مسائل دیگر منسوخ شده است، درصورتی که برعکس در عصر امروز نیاز بشر به آزادی معنوی از اعصار گذشته اگر بیشتر نباشد کمتر نیست. آزادی معنوی یعنی چه؟ آزادی همیشه دو طرف می‌خواهد به طوری که چیزی از قید چیز دیگر آزاد باشد. در آزادی معنوی، انسان از چه می‌خواهد آزاد باشد؟ جواب این است که آزادی معنوی برخلاف آزادی اجتماعی، آزادی انسانْ خودش از خودش است. آزادی اجتماعی آزادی انسان است از قید و اسارت افراد دیگر، ولی آزادی معنوی نوع خاصی از آزادی است و در واقع آزادی انسان است از قید و اسارت خودش. 🤔 قهراً این سؤال پیش می‌آید که مگر انسان می‌تواند در قید و اسارت خودش باشد؟ مگر یک چیز می‌تواند خودش، هم برده باشد و هم برده گیر، هم اسیر باشد و هم اسیرکننده، مگر چنین چیزی ممکن است؟ ✅ جواب این است: بله ممکن است. در مورد دیگر اگر ممکن نباشد، فی المثل اگر در حیوانات بردگی معنوی و متقابلاً آزادی معنوی معنی و امکان ندارد، در انسان، این موجود عجیب، اینکه انسان خود برده و اسیر خود باشد و یا خود آزاد از خود باشد، معنی دارد. چگونه ممکن است؟ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱- اعراف/ ۱۵۷
انسان، یک موجود مرکب‏ این از آن جهت است که انسان در میان موجودات دیگر یک شخصیت مرکب است و این یک حقیقت است. این مطلب را که انسان یک شخصیت و موجود مرکب است، ادیان و فلسفه‌ها تأیید کرده‌اند، علما و حتی روانشناس‌ها تأیید کرده‌اند، و مطلبی است غیرقابل تردید. ابتدا تعبیر قرآنی و تعبیر حدیثی مطلب را عرض می‌کنم. شما در قرآن می‌بینید که درباره خلقت انسان (اختصاصاً درباره انسان) چنین می‌فرماید: فَاذا سَوَّیتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ روحی فَقَعوا لَهُ ساجِدینَ‏ [۱]. به فرشتگان می‌گوید: وقتی که خلقت این موجود را تکمیل کردم و از روح خود چیزی در او دمیدم، بر او سجده برید. می‌گوید این موجود یک موجود خاکی است، من او را از خاک می‌آفرینم، یک موجود طبیعی و مادی است. ولی همین موجود آفریده شده از آب و خاک، همین موجودی که دارای جسم و جسدی است مانند حیوان‌های دیگر، « وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ روحی‏ » از روح خودم چیزی در او می‌‏دمم. لازم نیست که ما معنای روح خدا را بفهمیم که نفخه الهی ‏و آنچه خدا او را روح خود نامیده است چیست. اجمالاً می‌دانیم که در این موجود خاکی یک چیز دیگری هم غیرخاکی وجود دارد. حدیث معروفی است، پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) فرمود: «خداوند فرشتگان را آفرید و در سرشت آنها تنها عقل را نهاد، حیوانات را آفرید و در سرشت آنها تنها شهوت را نهاد، انسان را آفرید و در سرشت او هم عقل را نهاد و هم شهوت را» که مولوی همین را به صورت شعر درآورده است: گفت پیغمبر که خلّاق مجید خلق عالم را سه گونه آفرید بعد می‌گوید که یک گروهْ فرشتگان، یک گروه حیوانات و یک گروه هم انسانها. حالا ممکن است ما بخواهیم این را با یک زبان ساده‌تری بفهمیم. واقعاً ما خودمان قطع نظر از مطالب و مسائلی که در قرآن مجید و حدیث آمده است، عرفا بالخصوص در این زمینه اظهارنظر کرده‌اند، علمای روانشناسی تأیید کرده‌اند، قطع نظر از همه اینها می‌خواهیم با یک زبان ساده‌ای این مسئله‌ آزادی معنوی را بفهمیم. ما مطلب را از یک مطلبی که هر کسی می‌تواند احساس کند، شروع می‌کنیم و آن این است: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱- حجر/ ۲۹